دانلود تحقیق صفت های پسندیده و توصیف های قرآنی

Word 205 KB 31880 112
مشخص نشده مشخص نشده الهیات - معارف اسلامی - اندیشه اسلامی
قیمت قدیم:۲۴,۲۰۰ تومان
قیمت با تخفیف: ۱۹,۸۰۰ تومان
دانلود فایل
  • بخشی از محتوا
  • وضعیت فهرست و منابع
  • توصیف بنده

     

    آیات 63_68 فرقان

    وَ عِبَادُ الرَّحْمَنِ الَّذِینَ یَمْشونَ عَلى الاَرْضِ هَوْناً وَ إِذَا خَاطبَهُمُ الْجَهِلُونَ قَالُوا سلَماً(63)وَ الَّذِینَ یَبِیتُونَ لِرَبِّهِمْ سجَّداً وَ قِیَماً(64)وَ الَّذِینَ یَقُولُونَ رَبَّنَا اصرِف عَنَّا عَذَاب جَهَنَّمَ إِنَّ عَذَابَهَا کانَ غَرَاماً(65)إِنَّهَا ساءَت مُستَقَرًّا وَ مُقَاماً(66)وَ الَّذِینَ إِذَا أَنفَقُوا لَمْ یُسرِفُوا وَ لَمْ یَقْترُوا وَ کانَ بَینَ ذَلِک قَوَاماً(67)وَ الَّذِینَ لا یَدْعُونَ مَعَ اللَّهِ إِلَهاً ءَاخَرَ وَ لا یَقْتُلُونَ النَّفْس الَّتى حَرَّمَ اللَّهُ إِلا بِالْحَقِّ وَ لا یَزْنُونَ وَ مَن یَفْعَلْ ذَلِک یَلْقَ أَثَاماً(68)

    یُضعَف لَهُ الْعَذَاب یَوْمَ الْقِیَمَه ِ وَ یخْلُدْ فِیهِ مُهَاناً(69)إِلا مَن تَاب وَ ءَامَنَ وَ عَمِلَ عَمَلاً صلِحاً فَأُولَئک یُبَدِّلُ اللَّهُ سیِّئَاتِهِمْ حَسنَتٍ وَ کانَ اللَّهُ غَفُوراً رَّحِیماً(70)وَ مَن تَاب وَ عَمِلَ صلِحاً فَإِنَّهُ یَتُوب إِلى اللَّهِ مَتَاباً(71)

    ترجمه

    بندگان خاص خداى رحمان آن کسانند پیشگان ، خطابشان کنند سخن ملایم گویند (63)و کسانى که شب را با سجده و نماز براى پروردگارشان به روز آرند (64)و کسانى که گویند: پروردگارا عذاب جهنم را از ما بگردان که عذاب آن دائم است (65)که جهنم قرارگاه و جاى بدى است (66)و کسانى که چون خرج مى کنند اسراف نکنند و بخل نورزند و میان این دو معتدل باشند (67)و کسانى که با خداى یکتا خدایى دیگر نخوانند و انسانى را که خدا محترم داشته جز به حق نکشند و زنا نکنند و هر که چنین کند به زودى سزا بیند (68)

    روز قیامت عذابش دو برابر شود و در آن به خوارى جاویدان به سر برد(69)مگر آنکه توبه کند و مؤ من شود و عمل شایسته کند آنگاه خدا بدیهاى این گروه را به نیکیها مبدل کند که خدا آمرزگار و رحیم است (70)و هر که توبه کند و عمل شایسته انجام دهد به سوى خدا بازگشتى پسندیده دارد (71)

    59زخرف آیه

    إِنْ هُوَ إِلا عَبْدٌ أَنْعَمْنَا عَلَیْهِ وَ جَعَلْنَهُ مَثَلاً لِّبَنى إِسرءِیلَ(59)

    ترجمه

    (وگر نه عیسى که خدا نبود) او نبود مگر بنده اى که ما بر او انعام کرده ، و او را مثلى براى بنى اسرائیل قرار دادیم (59).

     

    وَ عِبَادُ الرَّحْمَنِ الَّذِینَ یَمْشونَ عَلى الاَرْضِ هَوْناً وَ إِذَا خَاطبَهُمُ الْجَهِلُونَ قَالُوا سلَماً(63)

    تفسیر المیزان

    صفات مؤ منین : تواضع و فروتنى ، و برخورد سالم درمقابل برخورد زشت و لغو جاهلان با ایشان وَ عِبَادُ الرَّحْمَنِ الَّذِینَ یَمْشونَ عَلى الاَرْضِ هَوْناً وَ إِذَا خَاطبَهُمُ الْجَهِلُونَ قَالُوا سلَماً بعد از آنکه در آیه قبلى استکبار و خود خواهى کفار بر خداى سبحان و اهانتشان نسبت به اسم کریم و رحمان را ذکر کرد، در این آیه در مقابل آن رفتار مؤ منین را ذکر مى کند که نه تنها به اسم رحمان اهانت نمى کند، بلکه خود را بنده رحمان مى دانند همان رحمانى که کفار از لفظ آن گریزان بودند و نفرت داشتند.

    در این آیه دو صفت از صفات ستوده مؤ منین را ذکر کرده ، اول اینکه : ((الّذین یمشون على الارض هونا)) ((مؤ منین کسانى هستند که روى زمین با وقار و فروتنى راه مى روند)) و ((هون )) به طورى که راغب گفته به معناى تذلل و تواضع است بنابراین ، به نظر مى رسد که مقصود از راه رفتن در زمین نیز کنایه از زندگى کردنشان در بین مردم و معاشرتشان با آنان باشد. پس مؤ منین ، هم نسبت به خداى تعالى تواضع و تذلل دارند و هم نسبت ب ه مردم چنینند، چون تواضع آنان مصنوعى نیست ، واقعا در اعماق دل ، افتادگى و تواضع دارند و چون چنینند ناگزیر، نه نسبت به خدا استکبار مى ورزند و نه در زندگى مى خواهند که بر دیگران استعلاء کنند و بدون حق ، دیگران را پائین تر از خود بدانند و هرگز براى به دست آوردن عزت موهومى که در دشمنان خدا مى بینند در برابر آنان خضوع و اظهار ذلت نمى کنند. پس خضوع و تذللشان در برابر مؤ منین است نه کفار و دشمنان خدا، البته این در صورتى است که به گفته راغب کلمه ((هون )) به معناى تذلل باشد. و اما اگر آن را به معناى رفق و مدارا بدانیم معناى آیه این مى شود که : مؤ منین در راه رفتنشان تکبر و تبختر ندارند.

    صفت دومى که براى مؤ منین آورده این است که ، چون از جاهلان حرکات زشتى مشاهده مى کنند و یا سخنانى زشت و ناشى از جهل مى شنوند، پاسخى سالم مى دهند، و به سخنى سالم و خالى از لغو و گناه جواب مى گویند، شاهد اینکه کلمه سلام به این معنا است آیه ((لا یسمعون فیها لغوا و لا تاثیما الا قیلا سلاما سلاما)) مى باشد، پس  حاصل و برگشت معناى این کلمه به این است که : بندگان رحمان  جهل جاهلان را با جهل مقابله نمى کنن دو این صفت ، صفت عباد رحمان در روز است که در میان مردمند و اما صفت آنان درشب همان است که آیه بعدى بیان نموده مى فرماید...

    تفسیر نمونه

    صفات ویژه بندگان خاص خدا

    از این آیات به بعد بحث جامع و جالبى پیرامون صفات ویژه بندگان خاص پروردگار که تحت عنوان عبادالرحمان آمده ، مطرح مى شود، و در حقیقت تکمیلى است براى آیات گذشته که مشرکان لجوج هنگامى که نام خداوند رحمان برده مى شد از سر استهزاء و غرور مى گفتند: رحمان چیست ؟ و دیدیم که قرآن ضمن دو آیه خداوند رحمان را به آنها معرفى کرد، اکنون نوبت این رسیده است به بندگان خاص این خداوند رحمان را معرفى کند، جائى که بندگان او این قدر عالى مقام و با شخصیتند عظمت خداى رحمان را بهتر مى توان درک کرد.

    این آیات دوازده صفت از صفات ویژه آنان را بیان مى کند که بعضى به جنبه هاى اعتقادى ارتباط دارند، و برخى اخلاقى ، و پاره اى اجتماعى ، قسمتى جنبه فردى دارد و بخش دیگرى جمعى است ، و رویهم رفته مجموعه اى است از والاترین ارزشهاى انسانى

    نخست مى گوید: بندگان خاص خداوند رحمان کسانى هستند که با آرامش و بى تکبر بر روى زمین راه مى روند (و عباد الرحمن الذین یمشون على الارض هونا)  در واقع نخستین توصیفى که از عباد الرحمن شده است ، نفى کبر و غرور و خودخواهى است که در تمام اعمال انسان و حتى در کیفیت راه رفتن او آشکار مى شود زیرا ملکات اخلاقى همیشه خود را در لابلاى اعمال و گفتار و حرکات انسان نشان مى دهند، تا آنجا که از چگونگى راه رفتن یک انسان مى توان با دقت و موشکافى به قسمت قابل توجهى از اخلاق او پى برد.

    آرى آنها متواضعند، و تواضع کلید ایمان است ، در حالى که غرور و کبر کلید کفر محسوب مى شود، در زندگى روزمره با چشم خود دیده ایم و در آیات قرآن نیز کرارا خوانده ایم که متکبران مغرور حتى حاضر نبودند به سخنان رهبران الهى گوش فرا دهند، حقایق را به باد مسخره مى گرفتند، و دید آنها فراتر از نوک بینى آنها نبود، آیا با این حالت کبر ایمان آوردن امکان پذیر است ؟!

    آرى این مؤ منان بنده خداوند رحمانند، و نخستین نشانه بندگى همان تواضع است . تواضعى که در تمام ذرات وجود آنان نفوذ کرده و حتى در راه رفتن آنها آشکار است.

    و اگر مى بینیم یکى از مهمترین دستوراتى که خداوند به پیامبرش  مى دهد این است که و لا تمش فى الارض مرحا انک لن تخرق الارض و لن تبلغ الجبال طولا: در روى زمین از سر کبر و غرور گام بر مدار چرا که نمى توانى زمین را بشکافى و طول قامتت هرگز به کوهها نمى رسد. (سوره اسراء آیه 37) نیز به خاطر همین است که روح ایمان تواضع مى باشد.

    راستى اگر انسان کمترین شناختى از خود و جهان هستى داشته باشد مى داند در برابر این عالم بزرگ چه اندازه کوچک است ؟ حتى اگر گردنش همطر از کوهها شود تازه بلندترین کوههاى زمین در برابر عظمت زمین کمتر از برآمدگیهاى پوست نارنج نسبت به آن است ، همان زمینى که خود ذره ناچیزى است در این کهکشانهاى عظیم آیا با این حال کبر و غرور دلیل جهل و نادانى مطلق نیست ؟!

    در حدیث جالبى از پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) مى خوانیم که روزى از کوچه اى عبور مى کردند جمعى از مردم را در یک نقطه مجتمع دیدند از علت آن سؤ ال کردند عرض کردند دیوانه اى است که اعمال جنون آمیز و خنده آورش مردم را متوجه خود ساخته پیامبر آنها را به سوى خود فرا خواند و فرمود: مى خواهید دیوانه واقعى را به شما معرفى کنم ؟ همه خاموش بودند و با تمام وجودشان گوش مى دادند فرمود: المتبختر فى مشیه الناظر فى عطفیه ، المحرک جنبیه بمنکبیه الذى لا یرجى خیره و لا یؤ من شر، فذلک المجنون و هذا مبتلى !: کسى که با تکبر و غرور راه مى رود و پیوسته به دو طرف خود نگاه مى کند، پهلوهاى خود را با شانه خود حرکت مى دهد (غیر از خود را نمى بیند و اندیشه اش از خودش فراتر نمى رود) کسى که مردم به خیر او امید ندارند و از شر او در امان نیستند دیوانه واقعى او است اما این را که دیدید تنها یک بیمار است.

     دومین وصف آنها حلم و بردبارى است چنانکه قرآن در ادامه همین آیه مى گوید: و هنگامى که جاهلان آنها را مورد خطاب قرار مى دهند و به جهل و جدال و سخنان زشت مى پردازند در پاسخ آنها سلام مى گویند (و اذا خاطبهم الجاهلون قالوا سلاما)

    سلامى که نشانه بى اعتنائى تواءم با بزرگوارى است ، نه ناشى از ضعف ، سلامى که دلیل عدم مقابله به مثل در برابر جاهلان و سبک مغزان است ، سلام وداع گفتن با سخنان بى رویه آنها است ، نه سلام تحیت که نشانه محبت و پیوند دوستى است ، خلاصه سلامى که نشانه حلم و بردبارى و بزرگوارى است.

    آرى یکى دیگر از پدیده هاى با عظمت روحى آنها تحمل و حوصله است که بدون آن هیچ انسانى راه دشوار و پر فراز و نشیب عبودیت و بندگى خدا را طى نخواهد کرد مخصوصا در جوامعى که افراد فاسد و مفسد و جاهل و نادان در آن فراوان است .

     

     وَ الَّذِینَ یَبِیتُونَ لِرَبِّهِمْ سجَّداً وَ قِیَماً(64)

    تفسیر المیزان

    کلمه ((بیتوته )) به معناى ادراک شب است - چه بخوابد یا نخوابد - و کلمه ((لربهم )) متعلق است به کلمه ((سجدا)) و دو کلمه ((سجد)) و ((قیام )) جمع ساجد و قائم است و مراد از این بیتوته در شب در حال سجده و حال ایستاده این است که : شب را به عبادت خدا به آخر مى رسانند، که یکى از مصادیق عبادتشان همان نماز است که هم افتادن به خاک جزء آن است و هم به پا ایستادن و معناى آیه این است که : بندگان رحمان کسانى هستند که شب را درک مى کنند در حالى که براى پروردگار خود سجده کنندگان و یا به پا ایستادگانند - یعنى پشت سر هم سجده مى کنند و برمى خیزند -، ممکن هم هست که مراد تهجد به نوافل شب باشد.

    تفسیر نمونه

    در دومین آیه به سومین ویژگى آنها که عبادت خالصانه پروردگار است

    پرداخته مى گوید آنها کسانى هستند که شبانگاه براى پروردگارشان سجده و قیام مى کنند (و الذین یبیتون لربهم سجدا و قیاما)

    در ظلمت شب که چشم غافلان در خواب است و جائى براى تظاهر و ریا وجود ندارد خواب خوش را بر خود حرام کرده و به خوشتر از آن که ذکر خدا و قیام و سجود در پیشگاه با عظمت او است مى پردازند، پاسى از شب را به مناجات با محبوب مى گذرانند، و قلب و جان خود را با یاد و نام او روشن مى کنند. اگر چه جمله یبیتون دلیل بر این است که آنها شب را با سجود و قیام به صبح مى آورند ولى معلوم است که منظور بخش قابل ملاحظه اى از شب است ، و یا اگر تمام شب باشد در بعضى از مواقع چنین است. ضمنا تقدیم سجود بر قیام به خاطر اهمیت آن است هر چند در موقع نماز عملا قیام مقدم بر سجود است

     

    وَ الَّذِینَ یَقُولُونَ رَبَّنَا اصرِف عَنَّا عَذَاب جَهَنَّمَ إِنَّ عَذَابَهَا کانَ غَرَاماً(65)

    تفسیر المیزان

    کلمه ((غرام )) به معناى شدت و مصیبتى است که دست از سر آدمى بر ندارد و همواره ملازم او باشد. بقیه الفاظ آیه روشن است

    تفسیر نمونه

    چهارمین صفت ویژه آنان خوف و ترس از مجازات و کیفر الهى است : آنها کسانى هستند که پیوسته مى گویند پروردگارا عذاب جهنم را از ما بر طرف گردان که عذابش سخت و شدید و پر دوام است (و الذین یقولون ربنا اصرف عنا عذاب جهنم ان عذابها کان غراما)

    چرا که جهنم بد جایگاه و بد محل اقامتى است (انها ساءت مستقرا و مقاما) با اینکه آنها شبها به یاد خدا هستند و به عبادتش مشغول ، و روزها در مسیر انجام وظیفه گام برمى دارند باز هم قلوبشان مملو از ترس  مسئولیتها است ، همان ترسى که عامل نیرومندى براى حرکت به سوى انجام وظیفه بیشتر و بهتر است ، همان ترسى که به سان یک پلیس نیرومند از درون ، انسان را کنترل مى کند، و بى آنکه مامور و مراقبى داشته باشد وظائف خود را به نحو احسن انجام مى دهد و در عین حال خود را در پیشگاه خدا مقصر مى شمرد.

    واژه غرام در اصل به معنى مصیبت و ناراحتى شدیدى است که دست از سر انسان برندارد، و اگر به شخص طلبکار غریم گفته مى شود به خاطر آن است که دائما براى گرفتن حق خویش ملازم انسان است ، به عشق و علاقه سوزانى که انسان را با اصرار به دنبال کار یا چیزى مى فرستد نیز غرام گفته مى شود اطلاق این واژه بر جهنم به خاطر آن است که عذابش  شدید، پیگیر و پر دوام است .

    تفاوت مستقر و مقام شاید از این نظر بوده باشد که دوزخ براى کافران جایگاه همیشگى (مقام ) است ، و براى مؤ منان مدتى قرارگاه (مستقر) مى باشد، و به این ترتیب به هر دو گروهى که وارد دوزخ مى شوند اشاره شده است.

    روشن است که دوزخ بد قرارگاه و محل اقامتى است ، آتش سوزان کجا و قرار گرفتن کجا؟

    شعله هاى کشنده کجا و اقامت و آسایش کجا؟

    این احتمال نیز وجود دارد که مستقر و مقام هر دو به یک معنا باشد و تاکیدى است بر دوام مجازات دوزخ درست در مقابل بهشت که درباره آن ذیل همین آیات مى خوانیم...

     

    إِنَّهَا ساءَت مُستَقَرًّا وَ مُقَاماً(66)

    تفسیر المیزان

    ضمیر در صدر آیه به کلمه ((جهنم )) بر مى گردد و دو کلمه ((مستقر)) و ((مقام )) دو اسم مکان از استقرار و اقامت هستند. و بقیه الفاظ آیه روشن است. رعایت اعتدال در انفاق : یکى از صفات مؤ منین

    تفسیر نمونه

    خالدین فیها حسنت مستقرا و مقاما: مؤ منان جاودانه در غرفه هاى بهشتى مى مانند چه جایگاه خوب و چه محل اقامت نیکوئى است.

     

    وَ الَّذِینَ إِذَا أَنفَقُوا لَمْ یُسرِفُوا وَ لَمْ یَقْترُوا وَ کانَ بَینَ ذَلِک قَوَاماً(67)

    تفسیر المیزان

    کلمه ((انفاق )) به معناى بذل مال و صرف آن دررفع حوایج خویشتن و یا دیگران است و کلمه ((اسراف )) به معناى بیرون شدن از حد است ، اما بیرون شدن از حد اعتدال به طرف زیاده روى و در خصوص  مساءله انفاق ، زیاده روى و تجاوز از حدى است که رعایت آن حد سزاوار و پسندیده است ، در مقابل قتر - به فتح قاف و سکون تاء - که به معناى کمتر انفاق کردن است ، چنانچه راغب گفته ، و کلمه ((قتر اقتار و تقتیر)) هر سه به یک معنا است  کلمه ((قوام )) - به فتح قاف - به معناى حد وسط و معتدل است و همین کلمه به کسره قاف به معناى مایه قوام هر چیز است و جمله ((بین ذلک )) متعلق است به قوام ، و معنایش این است که : بندگان رحمان انفاق مى کنند و انفاقشان همواره در حد وسط و میان اسراف و اقتار است ، پس ، اینکه فرمود: ((و کان بین ذلک قواما)) توضیح و تنصیص  همان جمله قبلى است که فرمود: ((اذا انفقوا لم یسرفوا و لم یقتروا))، پس صدر آیه ، دو طرف افراط و تفریط در انفاق را نفى کرده و ذیل آن  حد وسط در آن را اثبات نموده است معناى اینکه در وصف مؤ منان فرمود: ((لا یدعون مع الله الها آخر)) با توجه به عقیده مشرکان درباره عبادت خدا.

    تفسیر نمونه

    در آخرین آیه مورد بحث به پنجمین صفت ممتاز عباد الرحمن که اعتدال

    و دورى از هر گونه افراط و تفریط در کارها مخصوصا در مساله انفاق است اشاره کرده مى فرماید: آنها کسانى هستند که به هنگام انفاق نه اسراف مى کنند و نه سختگیرى ، بلکه در میان این دو حد اعتدالى را رعایت مى کنند (و الذین اذا انفقوا لم یسرفوا و لم یقتروا و کان بین ذالک قواما) جالب توجه اینکه اصل انفاق کردن را مسلم مى گیرد بطورى که نیاز به ذکر نداشته باشد چرا که انفاق یکى از وظائف حتمى هر انسانى است ، لذا سخن را روى کیفیت انفاق آنان مى برد و مى گوید: انفاقى عادلانه و دور از هر گونه اسراف و سختگیرى دارند، نه آن چنان بذل و بخششى کنند که زن و فرزندشان گرسنه بمانند، و نه آن چنان سختگیر باشند که دیگران از مواهب آنها بهره نگیرند.

    در تفسیر اسراف و اقتار که نقطه مقابل یکدیگرند مفسران سخنان گوناگونى دارند که روح همه به یک امر باز مى گردد و آن اینکه اسراف آن است که بیش از حد و در غیر حق و بیجا مصرف گردد، و اقتار آن است که کمتر از حق و مقدار لازم بوده باشد.

    در یکى از روایات اسلامى تشبیه جالبى براى اسراف و اقتار و حد اعتدال شده است و آن اینکه هنگامى که امام صادق (علیه السلام ) این آیه را تلاوت فرمود مشتى سنگریزه از زمین برداشت و محکم در دست گرفت ، و فرمود این همان اقتار و سخت گیرى است سپس مشت دیگرى برداشت و چنان دست خود را گشود که همه آن به روى زمین ریخت و فرمود این اسراف است ، بار سوم مشت دیگرى برداشت و کمى دست خود را گشود به گونه اى که مقدارى فرو ریخت و مقدارى در دستش  بازماند، و فرمود این همان قوام است

    واژه قوام (بر وزن عوام ) در لغت به معنى عدالت و استقامت و حد وسط میان دو چیز است و قوام (بر وزن کتاب ) به معنى چیزى است که مایه قیام و استقرار بوده باشد.

    نکته ها:

    1- طرز مشى مؤمنان

    در آیات فوق خواندیم که یکى از نشانه هاى بندگان خاص خدا تواضع است تواضعى که بر روح آنها حکومت مى کند و حتى در راه رفتن آنها نمایان است تواضعى که آنها را بر تسلیم در برابر حق وامى دارد، ولى گاه ممکن است بعضى تواضع را با ضعف و ناتوانى و سستى و تنبلى اشتباه کنند که این طرز فکر خطرناکى است. تواضع در راه رفتن به این نیست که سست و بى رمق گام بردارند، بلکه در عین تواضع گامهائى محکم و حاکى از جدیت و قدرت بردارند. در حالات پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) مى خوانیم که یکى از اصحاب مى گوید: ما رایت احدا اسرع فى مشیته من رسول الله (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) کانما الارض تطوى له و انا لنجهد انفسنا و انه لغیر مکترث : من کسى را سریعتر در راه رفتن از پیامبر ندیدم ، گوئى زمین زیر پاى او جمع مى شد، و ما به زحمت مى توانستیم به او برسیم و او اهمیتى نمى داد. در حدیث دیگرى از امام صادق (علیه السلام ) مى خوانیم که در تفسیر آیه الذین یمشون على الارض هونا فرمود: و الرجل یمشى بسجیته التى جبل علیها، لا یتکلف و لا یتبختر: منظور این است که انسان به حال طبیعى خودش راه برود و تکلف و تکبر در آن نداشته باشد. در حدیث دیگرى در حالات پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) آمده : قد کان یتکفا فى مشیه کانما یمشى فى صبب : هنگامى که پیامبر اسلام (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) راه مى رفت در عین اینکه عجولانه نبود با سرعت گام برمى داشت گوئى از یک سرازیرى پائین مى رفت. به هر حال همان گونه که گفتیم کیفیت راه رفتن به تنهائى مطرح نیست ، بلکه دریچه اى است براى پى بردن به وضع روحیات یک انسان ، و در حقیقت آیه اشاره اى به نفوذ روح تواضع و فروتنى در جان و روح عباد الرحمان مى کند.

    2- سختگیرى و اسراف

    بدون شک اسراف یکى از مذموم ترین اعمال از دیدگاه قرآن و اسلام است ، و در آیات و روایات نکوهش فراوانى از آن شده ، اسراف یک برنامه فرعونى است (و ان فرعون لعال فى الارض و انه لمن المسرفین ) (یونس 83)  )

    (اسراف کنندگان اصحاب دوزخ و جهنمند (و ان المسرفین هم اصحاب النار) (غافر 43)

     و با توجه به آنچه امروز ثابت شده که منابع روى زمین با توجه به جمعیت انسانها آن قدر زیاد نیست که بتوان اسراف کارى کرد، و هر اسراف کارى سبب محرومیت انسانهاى بى گناهى خواهد بود، بعلاوه روح اسراف معمولا توأ م با خودخواهى و خودپسندى و بیگانگى از خلق خدا است.

    در عین حال بخل و سختگیرى و خسیس بودن نیز به همین اندازه زشت و ناپسند و نکوهیده است ، اصولا از نظر بینش توحیدى مالک اصلى خدا است و ما همه امانتدار او هستیم و هر گونه تصرفى بدون اجازه و رضایت او زشت و ناپسند است و مى دانیم او نه اجازه اسراف مى دهد و نه اجازه بخل و تنگ چشمى.

     

    وَ الَّذِینَ لا یَدْعُونَ مَعَ اللَّهِ إِلَهاً ءَاخَرَ وَ لا یَقْتُلُونَ النَّفْس الَّتى حَرَّمَ اللَّهُ إِلا بِالْحَقِّ وَ لا یَزْنُونَ وَ مَن یَفْعَلْ ذَلِک یَلْقَ أَثَاماً(68)

    تفسیر المیزان

    این آیه شریفه ، شرک در عبادت را از بندگان رحمان نفى مى کند و شرک در عبادت این است که کسى هم خداى را عبادت کند و هم غیر خداى را و این ، با اصول وثنیت و بت پرستى سازگار نیست ، براى اینکه اصول وثنیت اجازه نمى دهد شخص بت پرست خداى را عبادت کند، نه به تنهایى و نه با عبادت غیر خدا، بلکه انسان را لایق پرستش خدا ندانسته ، مى گوید باید آلهه پایین تر از خدا را بپرستیم تا آنها ما را با شفاعت خود به خدا نزدیک کنند بنابراین تعبیر، در آیه مورد بحث (خواندن غیر خدا با خدا)، یا به منظور اشاره به این است که هر چند مشرکین تنها غیر خدا را مى پرستند و لیکن پرستش شده واقعى آنان نیز به هر حال خداست ، چون پرستش خدا مساله اى است فطرى ، چیزى که هست مشرکین راه را گم کرده اند، پس ، توجه به سوى غیر خدا توجه به خدا و غیر خدا است ، هر چند که نامى از خدا به میان نیاورند.

    و یا معناى تعبیر مذکور این است که : بندگان رحمان کسانى هستند که با وجود خدا، غیر خدا را نمى پرستند، یعنى مشرکین با وجود خدا غیر خدا را مى پرستند. و یا تعبیر مزبور، اشاره به این اعتقاد خرافى است که عوام مشرک عرب داشتند که : توجه و توسل به خدایان تنها در خشکى فایده دارد و اما در دریا سودى نمى بخشد، چون امور دریاها تنها به دست خداست و آلهه اى در آن با وى شریک نیستند

  • فهرست:

    ندارد.
     

    منبع:

    تفسیرالمیزان

    تفسیر نمونه

محتوای سوره اخلاص: این سوره چنان که از نا مش پیدا است (سوره اخلاص و سوره توحید) از توحید پروردگار و یگانگی او سخن می گوید و در چهار آیه کوتاه چنان توصیفی از یگانگی خداوند کرده که نیاز به اضافه ندارد. در شان نزول این سوره از امام صادق (ع) چنین نقل شده:( یهود از رسول الله (ص) تقاضا کردند خداوند را برای آنها توصیف کند پیغمبر (ص) سه روز سکوت کرد و پاسخی نگفت تا این سوره نازل شد و ...

َسوره والعادیات ََمقدمه این سوره در مدینه نازل شده و داراى 11 آیه است تفسیر نمونه جلد 27 صفحه 236 محتوى و فضیلت سوره و العادیات : در اینکه این سوره در مکه نازل شده است یا در مدینه ؟ در میان مفسران سخت گفتگو است ، بسیارى آن را مکى شمرده اند، در حالى که جمعى آن را مدنى مى دانند. کوتاه بودن مقطع آیات ، و تکیه بر سوگندها، و همچنین تکیه بر مساءله معاد قرائنى است که مکى بودن سوره را ...

پیشگفتار: هدف از انجام این تحقیق برطرف کردن مشکلی از جامعه نیز می باشد چکیده: شکى نیست که سبقت در کارهاى خیر نوعى امتیاز و فضیلت است، و پروردگار عالم درآیات زیادى بندگانش را به انجام آنها،و سبقت گرفتن به یکدیگر دعوت مى‏فرماید مؤمنین پیشتاز از مهاجرین و انصار،و کسانى که از آنان به نیکى پیروى کردند،خداوند از آنان خشنود،و آنان نیز از او خشنودند،و باغهایى از بهشت‏براآنان فراهم ...

پیام های قرآن سوره الفاتحه صرفنظر از زمان وحی آیه ها،ملاحظه می شود که اولین سوره قرآن سوره الفاتحه می باشد. با کمی دقت ملاحظه می شود که تمام سوره های قرآن « جز سوره توبه» با بسم الله الرحمن الرحیم شروع می شنوند وهیچکام شماره ندارند جز آنکه در آغاز سوره الفاتحه آمده واولین آیه قرآن میباشد . به عبارت دیگر اولین آیه آن سوره فاتحه می باشد. این ویژگی انسان را به تفکر وامی دارد و راین ...

frames. P30World Forums > آموزش > موضوعات علمي > ادبيات و علوم انساني > ادب و ادبيات PDA View Full Version : ادب و ادبيات soleares 10-15-2006, 03:33 PM ادبيات چيست؟ زبان و ادبيات جلوه گاه انديشه ، آرمان ،

عدل مساوات و برابري يکي از مهم‌ترين آموزه‌هاي دين مبين اسلام است و آيات و روايات بسياري وجود دارند که قرآن کريم و ائمه اطهار(ع) در آن‌ها بر حفظ حقوق و تساوي تمام مردم در برابر قانون و نفي تبعيض و ظلم تأکيد بسيار دارند. عدالت در اسلام بر ارکان

اخلاق چیست؟ ستایش مخصوص خدایی است که بنده اش را شبانه ازمسجدالحرام به مسجدالاقصی (برای معراج) سیر داد و رحمت پی درپی و درود بر کسی (حضرت محمد «ص») که نشانه های بزرگ پروردگارش را مشاهده نمود، و بر خاندان پاکیزه او که چراغهای هدایت هستند و نفرین و لعنت (خداوند) بر دشمنانشان باد که گمراهان و افراد پست هستند. باری غرض از این مقدمه، بیان حقیقت اخلاق می باشد. پس می گوییم: هیچ خیری در ...

وَ یَبْقَى وَجْهُ رَبِّک ذُو الجَْلَلِ وَ الاکْرَامِ(27) فَبِأَى ءَالاءِ رَبِّکُمَا تُکَذِّبَانِ(28) یَسئَلُهُ مَن فى السمَوَتِ وَ الاَرْضِ کلَّ یَوْمٍ هُوَ فى شأْنٍ(29) فَبِأَى ءَالاءِ رَبِّکُمَا تُکَذِّبَانِ(30) ترجمه : 26 - تمام کسانى که روى آن (زمین ) هستند فانى مى شوند. 27 - و تنها ذات ذو الجلال و گرامى پروردگارت باقى مى ماند. 28 - پس کدامین نعمتهاى پروردگارتان را انکار مى ...

اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ قُلْ أَعُوذُ بِرَب النَّاسِ(1) مَلِکِ النَّاسِ(2) إِلَهِ النَّاسِ(3) مِن شرِّ الْوَسوَاسِ الخَْنَّاسِ(4) الَّذِى یُوَسوِس فى صدُورِ النَّاسِ(5) مِنَ الْجِنَّه ِ وَ النَّاسِ(6( بنام خداوند بخشنده مهربان 1- بگو پناه مى برم به پروردگار مردم . -2 به مالک و حاکم مردم . -3 به خدا و معبود مردم -4 از شر وسواس خناس . 5 - که در سینه هاى انسانها وسوسه مى کند. ...

تفسیر سوره بقره (آیه 1 تا 5) سوره ُ البَقَره بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ الم الم : از حروف مقطعه قرآن است . *** تفسیر: یکی از منظور از حروفهای مقطعه این است که اعجاز قرآن از همین حرفهایی است که در اختیار همگان می باشد همانند تنوع شگفت انگیز موجودات در عالم هستی که از عناصر محدود و معدود بوجود آمده اند. مطلبی که این موضوع را ثابت می کند اینست که در 24 مورد از سوره هایی ...

ثبت سفارش
تعداد
عنوان محصول