تحقیق آداب و سنن پیامبر گرامى اسلام

Word 285 KB 34230 43
مشخص نشده مشخص نشده الهیات - معارف اسلامی - اندیشه اسلامی
قیمت قدیم:۱۴,۸۵۰ تومان
قیمت با تخفیف: ۱۰,۰۰۰ تومان
دانلود فایل
  • بخشی از محتوا
  • وضعیت فهرست و منابع
  •  

    مبحث آداب و سنن نبی اکرم صلی الله علیه و آله دارای گستردگی فراوانی می باشد که در این مقاله به چند جنبه رفتاری ایشان می پردازیم. البته از آن جهت که باعث خستگی خوانندگان عزیز نشود آن را به سه قسمت تقسیم می نماییم.
     

    روایاتى چند درباره  پاره‏اى از سنن و آداب آن حضرت در معاشرت

    از جمله سنن و آداب آن حضرت در امر نظافت و نزاهت

    آداب آن جناب در سفر

    روایاتى درباره آداب حضرتش در پوشاک و متعلقات آن

    آداب آن حضرت در خوردنی ها و آشامیدنى‏ ها

     1 در معانى الاخبار به یک طریق از ابى هاله تمیمى از حسن بن على علیهماالسلام و به طریق دیگر از حضرت رضا، از آباء گرامیش از على بن الحسین از حسن بن على(ع) و به طریق دیگرى از مردى از اولاد ابى هاله از حسن بن على(ع) روایت شده که گفت: از دائى خود هند بن ابى هاله که رسول خدا را براى مردم وصف مى‏کرد تقاضا کردم که مقدارى از اوصاف آن حضرت را براى من نیز بیان کند، بلکه به این وسیله علاقه‏ام به آن جناب بیشتر شود او نیز تقاضایم را پذیرفت و گفت: 

    رسول خدا(ص) مردى بود که در چشم هر بیننده، بزرگ و موقر مى‏نمود و روى نیکویش در تلألؤ چون ماه تمام و قامت رعنایش از قامت معتدل بلندتر و از بلند بالایان کوتاهتر بود، سرى بزرگ و مویى که پیچ داشت و اگر هم گاهى موهایش آشفته می شد شانه مى‏زد، و اگر گیسوان خود را بلند می نمود، از نرمه گوشش تجاوز نمى‏کرد. رنگى مهتابى و جبینى فراخ و ابروانى باریک و طولانى داشت و فاصله بین دو ابرویش فراخ بود، بین دو ابروانش رگى بود که در مواقع خشم از خون پر مى‏شد و این رگ به طورى براق بود که اگر کسى دقت نمى‏کرد خیال مى‏کرد دنباله بینى آن جناب است و آن حضرت کشیده بینى است، محاسن شریفش پُر پشت و کوتاه و گونه‏هایش کم گوشت و غیر برجسته بود، دهانش خوشبو و فراخ و بیشتر اوقات باز و دندانهایش از هم باز و جدا و چون مروارید سفید، و گردنش در زیبائى چنان بود که تو گویى گردن آهو است، و از روشنى و صفا تو گویى نقره است، خلقى معتدل داشت. فاصله بین دو شانه‏اش زیاد و به اصطلاح چهار شانه بود. بند دستهایش کشیده و محیط کف دستش فراخ و استخوان ‏بندى آن و استخوان ‏بندى کف پایش درشت بود. سرا پاى بدنش صاف و استخوانهایش باریک و بدون برآمدگى بود، و گودى کف پا و دستش از متعارف بیشتر و دو کف قدمش محدب و بیشتر از متعارف برآمده، و هم چنین پهن بود، به طورى که آب بر آن قرار مى‏گرفت، وقتى قدم برمى‏داشت تو گویى آن را از زمین مى‏کند و به آرامى گام برمى‏داشت و با وقار راه مى‏پیمود، و در راه رفتن سریع بود، و راه رفتنش چنان بود که تو گویى از کوه سرازیر مى‏شود، و وقتى بجائى التفات مى‏کرد با تمام بدن متوجه مى‏شد، چشمهایش افتاده یعنى نگاهش بیشتر به زمین بود تا به آسمان، و آن قدر نافذ بود که کسى را یاراى خیره شدن بر آن نبود، و به هر کس برمى‏خورد در سلام از او سبقت مى‏جست.

    راوى گفت پرسیدم: منطقش را برایم وصف کن، گفت: رسول خدا(ص) دائما با غصه‏ها قرین و دائما در فکر بود و یک لحظه راحتى نداشت، بسیار کم حرف بود و جز در مواقع ضرورت تکلم نمى‏فرمود، و وقتى حرف می زد کلام را از اول تا به آخر با تمام فضاى دهان ادا مى‏کرد، این تعبیر کنایه است از فصاحت، و کلامش همه کوتاه و جامع و خالى از زوائد و وافى به تمام مقصود بود. خُلق نازنینش بسیار نرم بود، به این معنا که نه کسى را با کلام خود مى‏آزرد و نه به کسى اهانت مى‏نمود، نعمت در نظرش بزرگ جلوه مى‏نمود، اگر چه هم ناچیز مى‏بود، و هیچ نعمتى را مذمت نمى‏فرمود، و در خصوص طعام ها مذمت نمى‏کرد و از طعم آن تعریف هم نمى‏نمود، دنیا و ناملایمات آن هرگز او را به خشم در نمى‏آورد، و وقتى که حقى پایمال مى‏شد از شدت خشم کسى او را نمى‏شناخت، و از هیچ چیزى پروا نداشت تا آن که احقاق حق مى‏کرد، و اگر به چیزى اشاره مى‏فرمود با تمام کف دست اشاره مى‏نمود، و وقتى از مطلبى تعجب مى‏کرد دست‏ها را پشت و روى مى‏کرد و وقتى سخن مى‏گفت انگشت ابهام دست چپ را به کف دست راست مى‏زد، و وقتى غضب مى‏فرمود، روى مبارک را مى‏گرداند در حالتى که چشم ها را هم مى‏بست، و وقتى مى‏خندید خنده‏اش تبسمى شیرین بود به طورى که تنها دندان هاى چون تگرگش نمایان مى‏شد.

    صدوق(علیه الرحمه) در کتاب مزبور مى‏گوید: تا اینجا روایت ابى القاسم بن منیع از اسماعیل بن محمد بن اسحاق بن جعفر بن محمد بود، و از این پس تا آخر روایت عبد الرحمن است، در این روایت حسن بن على(ع) مى‏فرماید: تا مدتى من این اوصاف را که از دایى خود شنیده بودم از حسین(ع) کتمان مى‏کردم، تا این که وقتى برایش نقل کردم، دیدم او بهتر از من وارد است، پرسیدم تو از که شنیدى، گفت من از پدرم امیرالمؤمنین (ع) از وضع داخلى و خارجى رسول خدا(ص) و هم چنین از چگونگى مجلسش و از شکل و شمایلش سؤال کردم، آن جناب نیز چیزى را فروگذار نفرمود.

    امام حسین(ع) براى برادر خود چنین نقل کرد که: من از پدرم از روش رفتار رسول خدا(ص) در منزل پرسیدم، فرمود: به منزل رفتنش به اختیار خود بود، و وقتى تشریف مى‏برد، وقت خود را در خانه به سه جزء تقسیم مى‏کرد، قسمتى را براى عبادت خدا، و قسمتى را براى به سر بردن با اهلش و قسمتى را به خود اختصاص مى‏داد، در آن قسمتى هم که مربوط به خودش بود، باز به کلى قطع رابطه نمى‏کرد، بلکه مقدارى از آن را بوسیله خواص خود در کارهاى عامه مردم صرف مى‏فرمود، و از آن مقدار چیزى را براى خود ذخیره نمى‏کرد. از جمله سیره آن حضرت این بود که اهل فضل را با ادب خود ایثار مى‏فرمود، و هر کس را به مقدار فضیلتى که در دین داشت احترام مى‏نمود، و حوائج‏ شان را برطرف مى‏ساخت، چون حوائج ‏شان یکسان نبود، بعضى را یک حاجت بود و بعضى را دو حاجت و بعضى را بیشتر، رسول خدا(ص) با ایشان مشغول مى‏شد و ایشان را سرگرم اصلاح نواقص‏ شان مى‏کرد، و از ایشان درباره امورشان پرسش مى‏کرد، و به معارف دینیشان آشنا مى‏ساخت، و دراین باره هر خبرى که مى‏داد دنبالش مى‏فرمود : حاضرین آن را به غائبین برسانند، و نیز مى‏فرمود: حاجت کسانى را که به من دسترسى ندارند به من ابلاغ کنید، و بدانید که هر کس حاجت اشخاص ناتوان و بى رابطه با سلطان را نزد سلطان برد، و آن را برآورده کند، خداى تعالى قدم‏هایش را در روز قیامت ثابت و استوار مى‏سازد. در مجلس آن حضرت غیر این گونه مطالب ذکر نمى‏شد، و از کسى سخنى از غیر این سنخ مطالب نمى‏پذیرفت، مردم براى درک فیض و طلب علم شرفیاب حضورش مى‏شدند و بیرون نمى‏رفتند مگر این که دل هایشان سرشار از علم و معرفت بود و خود از راهنمایان و ادله راه حق شده بودند.

    سپس از پدرم امیرالمؤمنین(ع) از برنامه و سیره آن جناب در خارج از منزل پرسیدم، فرمود: رسول خدا(ص) زبان خود را از غیر سخنان مورد لزوم باز مى‏داشت، و با مردم انس مى‏گرفت، و آنان را از خود رنجیده خاطر نمى‏کرد، بزرگ هر قومى را احترام مى‏کرد، و تولیت امور قوم را به او واگذار مى‏نمود، همیشه از مردم برحذر بود، و خود را مى‏پائید، و در عین حال بشره و خلق خود را درهم نمى‏پیچید، همواره از اصحاب خود تفقد مى‏کرد، و از مردم حال مردم را مى‏پرسید، و هر عمل نیکى را تحسین و تقویت مى‏کرد، و هر عمل زشتى را تقبیح مى‏نمود، در همه امور میانه رو بود، گاهى افراط و گاهى تفریط  نمى‏کرد، از غفلت مسلمین و انحراف‏ شان غافل نبود، و درباره حق، کوتاهى نمى‏کرد و از آن تجاوز نمى‏نمود، در میان اطرافیان خود کسى را برگزیده ‏تر و بهتر مى‏دانست که داراى فضیلت بیشتر و براى مسلمین خیرخواه ‏تر بود، و در نزد او مقام و منزلت آن کسى بزرگتر بود که مواسات و پشتیبانیش براى مسلمین بهتر بود.

    سید الشهدا (ع) سپس فرمود: من از پدر بزرگوارم از وضع مجلس رسول الله (ص) پرسیدم، فرمود:هیچ نشست و برخاستى نمى‏کرد مگر با ذکر خدا، و در هیچ مجلسى جاى مخصوصى براى خود انتخاب نمى‏کرد، و از صدرنشینى نهى مى‏فرمود، و در مجالس هر جا که خالى بود مى‏نشست، و اصحاب را هم دستور مى‏داد که چنان کنند. و در مجلس، حق همه را ادا مى‏کرد، به طورى که احدى از همنشینانش احساس نمى‏کرد که از دیگران در نزد او محترم ‏تر است، و هر کسى که شرفیاب حضورش مى‏شد این قدر صبر مى‏کرد تا خود او برخیزد و برود، و هر کس حاجتى از او طلب مى‏کرد برنمى‏گشت مگر این که یا حاجت خود را گرفته بود، یا با بیانى قانع، دلخوش شده بود، خُلق نازنینش این قدر نرم بود که به مردم اجازه مى‏داد او را براى خود پدرى مهربان بپندارند، و همه نزد او در حق مساوى بودند، مجلسش، مجلس حلم و حیا و راستى و امانت بود و در آن صداها بلند نمى‏شد، و نوامیس و احترامات مردم هتک نمى‏گردید، و اگر احیانا از کسى لغزشى سر مى‏زد، آن جناب طورى تادیبش مى‏فرمود که براى همیشه مراقب مى‏شد، همنشینانش همه با هم متعادل بودند، و مى‏کوشیدند که با تقوا یکدیگر را مواصلت کنند، با یکدیگر متواضع بودند، بزرگتران را احترام نموده و به کوچکتران مهربان بودند، و صاحبان حاجت را بر خود مقدم مى‏شمردند، و غریب‏ها را حفاظت مى‏کردند.

    و نیز فرمود: پرسیدم سیره آن حضرت در میان همنشینانش چطور بود؟ فرمود: دائما خوش‏ رو و نرم ‏خو بود، خشن و درشت خو و داد و فریاد کن و فحاش و عیب جو و همچنین مداح نبود، و به هر چیزى که رغبت و میل نداشت بى میلى خود را در قیافه خود نشان نمى‏داد و لذا اشخاص از پیشنهاد آن مایوس نبودند، امیدواران را ناامید نمى‏کرد، نفس خود را از سه چیز پرهیز می داد:

    1 مراء و مجادله

     2 پر حرفى

    3 گفتن حرف‏هاى بدرد نخور.

     و نسبت به مردم نیز از سه چیز پرهیز مى‏کرد:

    1 هرگز احدى را مذمت و سرزنش نمى‏کرد.

     2 هرگز لغزش و عیب‏هایشان را جستجو نمى‏نمود.

  • فهرست:

    ندارد.
     

    منبع:

    ندارد.

مبحث آداب و سنن نبي اکرم صلي الله عليه و آله داراي گستردگي فراواني مي باشد که در اين مقاله به چند جنبه رفتاري ايشان مي پردازيم. البته از آن جهت که باعث خستگي خوانندگان عزيز نشود آن را به سه قسمت تقسيم مي نماييم. رواياتى چند درباره پاره‏اى از سنن و

مبحث آداب و سنن نبي اکرم صلي الله عليه و آله داراي گستردگي فراواني مي باشد که در اين مقاله به چند جنبه رفتاري ايشان مي پردازيم. البته از آن جهت که باعث خستگي خوانندگان عزيز نشود آن را به سه قسمت تقسيم مي نماييم. رواياتى چند درباره پاره‏اى از سنن و

از جمله سنن و آداب آن حضرت در امر نظافت و نزاهت آداب آن جناب در سفر رواياتى در باره آداب حضرتش در پوشاک و متعلقات آن آداب آن حضرت در خوردني ها و آشاميدنى‏ها از جمله سنن و آداب آن حضرت در امر نظافت و نزاهت 1- و از جمله سنن و آداب آن حضرت در امر نظا

از جمله سنن و آداب آن حضرت در امر نظافت و نزاهت آداب آن جناب در سفر رواياتى در باره آداب حضرتش در پوشاک و متعلقات آن آداب آن حضرت در خوردني ها و آشاميدنى‏ها از جمله سنن و آداب آن حضرت در امر نظافت و نزاهت 1- و از جمله سنن و آداب آن حضرت در امر نظا

مقدمه دوست داریم زندگى‏هایمان، سرشار از صمیمیت و خونگرمى و صفا باشد. حریم انسانها و حرمت همگان، محفوظ بماند و معاشرت‏هایمان نشات‏گرفته از «فرهنگ قرآنى‏» و تعالیم مکتب باشد. و این، یعنى «زندگى مکتبى‏». پایدارى و استحکام رابطه‏هاى مردمى، در سایه رعایت نکاتى است که‏برگرفته از «حقوق متقابل‏» افراد جامعه باشد. در اینکه «چگونه باید زیست‏» و چه سان با دیگران باید رابطه داشت، ...

رواياتى چند درباره پاره‏اى از سنن و آداب آن حضرت در معاشرت 1- و در کتاب ارشاد ديلمى است که:رسول خدا (ص) لباس خود را خودش وصله مى‏زد، و کفش خود را خود مى‏دوخت، و گوسفند خود را مى‏دوشيد، و با بردگان هم غذا مى‏شد،و بر زمين مى‏نشست و بر مرکب سوارمى‏شد و

رواياتى چند درباره پاره‏اى از سنن و آداب آن حضرت در معاشرت 1- و در کتاب ارشاد ديلمى است که:رسول خدا (ص) لباس خود را خودش وصله مى‏زد، و کفش خود را خود مى‏دوخت، و گوسفند خود را مى‏دوشيد، و با بردگان هم غذا مى‏شد،و بر زمين مى‏نشست و بر مرکب سوارمى‏شد و

بسم اللّه الرحمن الرحيم سپاس خداى را که تيرهاى انديشه درباره شگفتيهاى آفرينش او به جايى نرسد، و عقل و خرد به هنگام تفکر در بدايع نخستينش جز آنکه سرگردان و متحير بماند، راه به جايى نبرد، در صورتى که همواره نعمتهاى لطيف او براى جهانيان يکى پس از

آمادگي هاى لازم براى پرورش فضائل اخلاقى 1- پاک بودن محيط 2- نقش معاشران و دوستان نقش معاشران در روايات اسلامى تاثير معاشرت در تحليلهاى منطقى 3- تاثير تربيت‏ خانوادگى و وراثت در اخلاق رابطه اخلاق و تربيت‏خانوادگى در احاد

قال رسول الله (ص) : و صاحِبُ الأمرِ با المعروفِ يَحْتاجُ إلي اَن يَکوُنَ نامحِاً للخَلقٍ. آنکه امر به معروف مي کند ناگزير است که خيرخواه مردم باشد. (بحار الانوار ج 100/ ص 83) قال رسول الله (ص) : ان قامتِ الساعَهُ و في يَداحَدِکُم الفسِلِه، فان اشَتط

مقدمه امکانات ارتباطي که دوران معاصر و کنوني در اختيار انسان قرار مي‌دهد امکان جا به جا شدن شمار قابل ملاحظه اي انسان را در پهنه نسبتا وسيعي ممکن کرده است و حرکت واقعي جهانگردي، جهانگردي توده اي و گروهي به سوي کشف افق‌هاي دور دست خصوصا افق هايي

ثبت سفارش
تعداد
عنوان محصول