دانلود تحقیق بیوگرافی سهراب سپهری

Word 333 KB 19499 50
مشخص نشده مشخص نشده مشاهیر و بزرگان
قیمت قدیم:۱۴,۸۵۰ تومان
قیمت با تخفیف: ۱۰,۰۰۰ تومان
دانلود فایل
  • بخشی از محتوا
  • وضعیت فهرست و منابع
  • خود سهراب می گوید :

    ... مادرم می داند که من روز چهاردهم مهر به دنیا آمده ام. درست سر ساعت 12. مادرم صدای اذان را می شندیده است...

    سهراب سپهری پانزدهم مهرماه 1307 در کاشان متولد شد .محل تولد سهراب باغ بزرگی در محله دروازه عطا بود.

    سهراب از محل تولدش چنین می گوید :
    ... خانه، بزرگ بود. باغ بود و همه جور درخت داشت. برای یادگرفتن، وسعت خوبی بود. خانه ما همسایه صحرا بود . تمام رویاهایم به بیابان راه داشت... پدر سهراب، اسدالله سپهری، کارمند اداره پست و تلگراف کاشان، اهل ذوق و هنر بود.وقتی سهراب خردسال بود، پدر به بیماری فلج مبتلا شد.سهراب پدر را در سال 1341 از دست
    داد.
    ... کوچک بودم که پدرم بیمار شد و تا پایان زندگی بیمار ماند. پدرم تلگرافچی بود. در طراحی دست داشت. خوش خط بود. تار مینواخت. او مرا به نقاشی عادت داد...












    مادر سهراب، ماه جبین، اهل شعر و ادب که در خرداد سال 1373 درگذشت.
    سهراب یک برادر بنام ، منوچهر و سه خواهر به نامهای همایوندخت، پریدخت و پروانه داشت که منوچهر در سال 1369 درگذشت.

    سال 1312، ورود سهراب به دبستان خیام (مدرس) کاشان و آغاز تحصیل است .
    ... مدرسه، خوابهای مرا قیچی کرده بود . نماز مرا شکسته بود . مدرسه، عروسک مرا رنجانده بود . روز ورود، یادم نخواهد رفت : مرا از میان بازیهایم ربودند و به کابوس مدرسه بردند . خودم را تنها دیدم و غریب ... از آن پس و هربار دلهره بود که به جای من راهی مدرسه می شد.... سهراب از معلم کلاس اولش چنین می گوید :... آدمی بی رویا بود. پیدا بود که زنجره را نمی فهمد. در پیش او خیالات من چروک میخورد...

    خرداد سال 1319 ، پایان دوره شش ساله ابتدایی سهراب است .
    ... دبستان را که تمام کردم، تابستان را در کارخانه ریسندگی کاشان کار گرفتم. یکی دو ماه کارگر کارخانه شدم . نمی دانم تابستان چه سالی، ملخ به شهر ما هجوم آورد . زیانها رساند . من مامور مبارزه با ملخ در یکی از آبادیها شدم. راستش، حتی برای کشتن یک ملخ نقشه نکشیدم. اگر محصول را می خوردند، پیدا بود که گرسنه اند. وقتی میان مزارع راه می رفتم، سعی می کردم پا روی ملخها نگذارم
    مهرماه همان سال، سهراب تحصیل در دوره متوسطه در دبیرستان پهلوی کاشان را آغاز کرد.
    در دبیرستان، نقاشی کار جدی تری شد. زنگ نقاشی، نقطه روشنی در تاریکی هفته بود...
    سال 1320، سهراب و خانواده به خانه ای در محله سرپله کاشان نقل مکان کردندو در سال 1322، پس از پایان دوره اول متوسطه، به تهران آمد و در دانشسرای مقدماتی شبانه روزی تهران ثبت نام کرد.
    ... در چنین شهری [کاشان]، ما به آگاهی نمی رسیدیم. اهل سنجش نمی شدیم. در حساسیت خود شناور بودیم. دل می باختیم. شیفته می شدیم و آنچه می اندوختیم، پیروزی تجربه بود. آمدم تهران و رفتم دانشسرای مقدماتی. به شهر بزرگی آمده بودم. اما امکان رشد چندان نبود...











    در سال 1324 دوره دوساله دانشسرای مقدماتی را به پایان رساند و سهراب به کاشان بازگشت
    .دوران دگرگونی آغاز می شد. سال 1945 بود. فراغت در کف بود. فرصت تامل به دست آمده بود. زمینه برای تکانهای دلپذیر فراهم می شد...
    آذرماه سال 1325 به پیشنهاد مشفق کاشانی (عباس کی منش متولد 1304) در اداره فرهنگ (آموزش و پرورش) کاشان استخدام شد.
    شعرهای مشفق را خوانده بودم ولی خودش را ندیده بودم. مشفق دست مرا گرفت و به راه نوشتن کشید. الفبای شاعری را او به من آموخت...
    سال 1326 و در سن نوزده سالگی، منظومه ای عاشقانه و لطیف از سهراب، با نام در کنار چمن یا آرامگاه عشق در 26 صفحه منتشر شد.
    دل به کف عشق هر آنکس سپرد
    جان به در از وادی محنت نبرد
    زندگی افسانه محنت فزاست
    زندگی یک بی سر و ته ماجراست
    غیر غم و محنت و اندوه و رنج
    نیست در این کهنه سرای سپنج...
    مشفق کاشانی مقدمه کوتاهی در این کتاب نوشته است.
    سهراب بعدها، هیچگاه از این سروده ها یاد نمی کند.
    سال 1327، هنگامی که سهراب در تپه های اطراف قمصر مشغول نقاشی بود، با منصور شیبانی که در آن سالها دانشجوی نقاشی دانشکده هنرهای زیبا بود، آشنا شد. این برخورد، سهراب را دگرگون کرد.
    ... آنروز، شیبانی چیرها گفت. از هنر حرفها زد. ون گوگ را نشان داد. من در گیجی دلپذیری بودم. هرچه می شنیدم، تازه بود و هرچه میدیدم غرابت داشت
    شب که به خانه بر می گشتم، من آدمی دیگر بودم. طعم یک استحاله را تا انتهای خواب در دهان داشتم...
    سهراب شهریور ماه همان سال،از اداره فرهنگ کاشان استعفا داد .مهرماه، به همراه خانواده جهت تحصیل در دانشکده هنرهای زیبا در رشته نقاشی به تهران می اید.در خلال این سالها، سهراب بارها به دیدار نمیا یوشیج رفته است
    . در سال 1330 مجموعه شعر مرگ رنگ منتشر گردید. برخی از اشعار موجود در این مجموعه بعدها با تغییراتی در هشت کتاب تجدید چاپ شد.
    چند ماهی پیش از کودتای 28 مرداد، در خردادماه 1332 دوره نقاشی دانشکده هنرهای زیبا را به پایان رسانید؛ علاقه به شعر و نقاشی در سهراب به موازات هم رشد یافت چنان که پا به ‏پای مجموعه شعرهایی که از او به چاپ می‏رسید، نمایشگاه ‏های نقاشی او هم در گوشه و کنار تهران برپا می‏شد و او گاهی در کنار این نمایشگاه‏ ها شب شعری هم ترتیب می‏داد؛ تلفیق شعر و نقاشی در پرتو روح انزوایی و متمایل به گونه‏ای عرفان قرن بیستمی، هم به شعر او رقت احساس و نازک بینی هنرمندانه ‏ای می ‏‏بخشید و هم نقاشی او را به نوعی صمیمیت شاعرانه نزدیک می‏کرد.
    در مردادماه 1336 از راه زمینی به پاریس و لندن جهت نام نویسی در مدرسه هنرهای زیبای پاریس در رشته لیتوگرافی سفر می کند. فروردین ماه سال 1337،در نخستین بی ینال تهران حضور یافت .خرداد همان سال در بی ینال ونیز شرکت و پس از دو ماه اقامت در ایتالیا به ایران باز می گردد.در سال 1339، ضمن شرکت در دومین بی ینال تهران، موفق به دریافت جایزه اول هنرهای زیبا گردید.

تباين و تنش در ساختار شعر « نشاني» سروده سهراب شعر کوتاه «نشاني» در زمره‌ي معروف‌ترين سروده‌هاي سهراب سپهري است و از بسياري جهات ‏مي‌توان آن را در زمره‌ي شعرهاي شاخص و خصيصه‌نماي اين شاعر نامدار معاصر دانست. اين شعر ‏نخستين بار در سال 1346 در مجمو

سهراب سپهري نقاش و شاعر، 15 مهرماه سال 1307 در کاشان متولد شد. خود سهراب ميگويد : ... مادرم ميداند که من روز چهاردهم مهر به دنيا آمده ام. درست سر ساعت 12. مادرم صداي اذان را ميشنديده است... (هنوز در سفرم - صفحه 9) پدر سهراب، اسدالله سپهري، ک

روشني گل در برابر تاريخ مرغ قرار گرفته است از همين جا مي توان درباره ي سهراب سپهري آغاز سخن کرد.الدار شاعر فرانسوي وضع هنرمندان را به وضع برادران بيناي قرون وسطي تشبيه کرده است.اينان مردان بودند که با زنان کور ازدواج کرده بودند.شاعر مي گويد هنرمند

سهراب سپهري شاعر و نقاش معاصر ايران در ?? مهر ماه ???? در کاشان پا به عرصه حيات گذشت و در ?? ارديبهشت ???? در تهران درگذشت. وي پس از طي تحصيلات شش ساله ابتدايي در دبستان خيام کاشان (????) و متوسطه در دبيرستان پهلوي کاشان (خرداد ????) و به پايان ر

قصد از ايجاد اين محيط، آشنايي بيشتر با سهراب سپهري و عقايد دوست داران او و تبادل نظر در مورد آثار و سلوک سهراب است. بي شک سهراب پيامي آورد با نقش و کلام. طرحي زد ، نوشت و رفت و ما مانديم و اينهمه ابهام. حالا ... اينجا هستيم تا آنچه را که از او ميدان

زندگي سهراب در همه سالها که گذشت ، سالهايي که از نااميدي ، ما فقط خويش را در صفحه هاي تقويم مي يافتيم . سهراب, بي احتياط ومعصوم درست سرساعت دوازده ميان آفتاب نم دار مهرماه کنار آدميان اين دنيا ايستاد تا به ناباوري همه ما باور بياموزد و ما را در باور

سهراب سپهري نقاش و شاعر، 15 مهرماه سال 1307 در کاشان متولد شد خود سهراب ميگويد: مادرم ميداند که من روز چهاردهم مهر به دنيا آمده ام. درست سر ساعت 12. مادرم صداي اذان را ميشنديده است پدر سهراب، اسدالله سپهري، کارمند اداره پست و تلگراف کاشان، اهل ذوق

شعر اگر هجوم نباشد دفاعي براي مرگ است و توضيحي براي مردن پس لغت مرگ، اسم و مردن، فصل است، شعر دفاع کامل نيست، روز هم نيست، شب هم نيست، تکه‌اي سخت و جاندار از شبانه‌روز است، براي همين شبانه‌روز است که شاعر در نيمه راه تجربه‌ي شاعري دلواپس مي‌شود. اگر

سهراب سپهري شاعر و نقاش معاصر ايران در ?? مهر ماه ???? در کاشان پا به عرصه حيات گذشت و در ?? ارديبهشت ???? در تهران درگذشت. سهراب سپهري شاعر و نقاش معاصر ايران در ?? مهر ماه ???? در کاشان پا به عرصه حيات گذشت و در ?? ارديبهشت ???? در تهران درگذشت

خود سهراب مي گويد : ... مادرم مي داند که من روز چهاردهم مهر به دنيا آمده ام. درست سر ساعت 12. مادرم صداي اذان را مي شنديده است... سهراب سپهري پانزدهم مهرماه 1307 در کاشان متولد شد .محل تولد سهراب باغ بزرگي در محله دروازه عطا بود. سهراب از محل

ثبت سفارش
تعداد
عنوان محصول