دانلود مقاله لیلی و مجنون

Word 55 KB 19848 10
مشخص نشده مشخص نشده ادبیات - زبان فارسی
قیمت قدیم:۷,۱۵۰ تومان
قیمت با تخفیف: ۵,۰۰۰ تومان
دانلود فایل
  • بخشی از محتوا
  • وضعیت فهرست و منابع
  • ((لیلی و مجنون ))
    در روزگارانی دور در قبیله ای از دیار عرب به نام قبیله عامریان رییس قبیله که مردی کریم و بخشنده و بزرگوار بود و به دستگیری بینوایان و مستمندان مشهور، به همراه همسر زیبا و مهربانش زندگی شاد و آرام و راحتی داشتند. اما چیزی مثل یک تندباد حادثه آرامش زندگی آنها را تهدید می کرد. چیزی که سبب طعنه حسودان و ریشخند نامردمان شده بود. رییس قبیله فرزندی نداشت. و برای عرب نداشتن فرزند پسر، حکم مرگ است و سرشکستگی...
    رییس قبیله همیشه دست طلب به درگاه خدا بر می داشت و پس از حمد و سپاس نعمتهای او، عاجزانه درخواست فرزندی می کرد...
    دعاها و درخواستهای این زوج بدانجا رسید که خداوند آنها را صاحب فرزندی پسر کردید. در سحرگاه یک روز زیبای بهاری صدای گریه نوزادی، اشک شوق را بر چشمان رییس قبیله – که دیگر گرد میانسالی بر چهره اش نشسته بود – جاری کرد:
    ایزد به تضرعی که شاید *** دادش پسری چنانکه باید
    سید عامری – رییس قبیله – به میمنت چنین میلادی در خزانه بخشش را باز کرد و جشنی مفصل ترتیب داد.
    نهایت دقت و وسواس در نگهداری کودک بعمل آمد، بهترین دایگان، مناسب ترین لباسها و خوراکها برای کودک دردانه فراهم گردید. زیبایی صورت کودک هر بیننده ای را مسحور خویش می کرد. نام کودک را؛ قیس؛ نهادند، قیس ابن عامری
    روزها و ماهها گذشت و قیس در پناه تعلیمات و توجهات پدر بزرگتر و رشیدتر می شد. در سن 10 سالگی به چنان کمال و جمالی رسید که یگانه قبایل اعراب لقب گرفت:
    هر کس که رخش ز دور دیدی *** بادی ز دعا بر او دمیدی
    شد چشم پدر به روی او شاد *** از خانه به مکتبش فرستاد
    در مکتبخانه گروهی از پسران و دختران، همدرس و همکلاس قیس بودند. در این میان دختری از قبیله مجاور هم در کلاس مشغول تحصیل بود. نورسیده دختری که تا انتهای داستان همراه او خواهیم بود:
    آفت نرسیده دختری خوب *** چون عقل به نام نیک منسوب
    محجوبه بیت زندگانی *** شه بیت قصیده جوانی
    دختری که هوش و حواس از سر هر پسری می ربود. دختری که؛ قیس؛ نیز گه گداری از زیر چشمان پرنفوذش نگاهی از هواخواهی به او می انداخت و در همان سن کم شیفته زیبایی و مهربانیش شده بود. دختری به نام؛ لیلی؛
    در هر دلی از هواش میلی *** گیسوش چو لیل و نام لیلی
    از دلداریی که قیس دیدش *** دل داد و به مهر دل خریدش
    او نیز هوای قیس می جست *** در سینه هر دو مهر می رست
    زان پس درس و مکتب بهانه ای بود برای دیدار، برای حضور و برای همنفسی. نو باوگان دیگر به نام درس و مدرسه فریاد سر می دادند و خروش قیس و لیلی برای همدیگر بود.
    هر روز لیلی با چهره ای آمیخته به رنگ عشق و طنازی و قیس با قدمهایی مردانه و نیازمندانه فقط به آرزوی دیدار هم قدم به راه مکتب می گذاشتند. تا جایی که علیرغم مراقبتهای این دو، احوالات آنها بگونه ای نبود که مانع افشای سر نهانیشان شود:
    عشق آمد و کرد خانه خالی *** برداشته تیغ لاابالی
    غم داد و دل از کنارشان برد *** وز دلشدگی قرارشان برد
    این پرده دریده شد ز هر سوی *** وان راز شنیده شد به هر کوی
    کردند شکیب تا بکوشند *** وان عشق برهنه را بپوشند
    در عشق شکیب کی کند سود *** خورشید به گل نشاید اندود
کلمات کلیدی: لیلی - لیلی و مجنون - مجنون

خلاصه ليلي و مجنون اين کتاب را نظامي در مدتي کمتر از چهارماه گفته و در سال 584 نام ابوالمظفر شروانشاه اخستان بن منوچهر بپايان رسانده . تعداد ابيات آن در حدود چهار هزار بيت و خلاصه داستان اين است : يکي از بزرگان عرب از نعمت هاي دنيا بجز فرزند همه چي

خلاصه ليلي و مجنون اين کتاب را نظامي در مدتي کمتر از چهارماه گفته و در سال 584 نام ابوالمظفر شروانشاه اخستان بن منوچهر بپايان رسانده . تعداد ابيات آن در حدود چهار هزار بيت و خلاصه داستان اين است : يکي از بزرگان عرب از نعمت هاي دنيا بجز فرزند همه

داستان ليلي و مجنون عشق ليلي و مجنون از علاقه‌ي معصومانه‌ي دو کودک مکتبي سرچشمه مي‌گيرد، تعلق خاطري دور از تمنّيات جنسي که هر دو در يک مکتبخانه‌اند و ظاهراً در مراحل خردسالي. اما کار همدرسي به همدلي مي‌کشد و نخستين لبخند محبت ليلي و مجنونِ اندک‌سال

در روزگارانی دور در قبیله ای از دیار عرب به نام قبیله عامریان رییس قبیله که مردی کریم و بخشنده و بزرگوار بود و به دستگیری بینوایان و مستمندان مشهور، به همراه همسر زیبا و مهربانش زندگی شاد و آرام و راحتی داشتند. اما چیزی مثل یک تندباد حادثه آرامش زندگی آنها را تهدید می کرد. چیزی که سبب طعنه حسودان و ریشخند نامردمان شده بود. رییس قبیله فرزندی نداشت. و برای عرب نداشتن فرزند پسر، ...

این کتاب را نظامی در مدتی کمتر از چهارماه گفته و در سال 584 نام ابوالمظفر شروانشاه اخستان بن منوچهر بپایان رسانده . تعداد ابیات آن در حدود چهار هزار بیت و خلاصه داستان این است : یکی از بزرگان عرب از نعمت های دنیا بجز فرزند همه چیز داشت و غافل بود که صلاحش در این بوده است که فرزندی نداشته باشد . آنقدر نذر و نیاز کرد تا خداوند پسری باو داد و او نامش را «قیس» گذاشت و چون بهفت سال ...

مرجع اصلی داستان لیلی و مجنون، در درجه ی اول کتابهای تاریخ ادبیات است. که از آن میان باید از کتاب «الشعر و الشعراء» از ابن قنیبه و کتاب الاغانی از ابولفرج اصفهانی نام برد. مجموعه ی دیگر از منابع عربی که در کنار الاغانی برای ما اهمیت نسبی دارد مجموعه ای است از آثار کاملاً متمایز و خاصی که به شرح احوال دلباختگان و تاریخ عشاق افسانه ای اختصاص داده شده اند. در میان این آثار می توان ...

مسئوليت مدني ناشي از فعل زيان آور صغير و مجنون (مطالعه تطبيقي) مقدمه مسئوليت مدني ناشي از افعال زيان آور محجورترين همواره مورد توجه قانونگذاران و حقوقدانان بوده است؛ زيرا عدالت و انصاف و مصلحت اجتماعي اقتضا مي کند که زيان وارد به

مقدمه عده اي از شاعران پارسي گوي از بازماندگان دوران قبل از حمله مغول هستند و يا از کساني که در دوره مغول مي زيستند. دسته ديگر در دوران مغول در دستگاه امارتهاي کوچک يا خاندانهاي بزرگ زندگي مي کردند و يا در خانقاههاي متصوفه زير دست مشايخ بزرگ ايران

معرفی استان چهار محال و بختیاری یکی از شعرای محلی درباره استان می گوید: خواهی اردانی محال اربعه باشد کجا هست آن لار و کیار و میزدج با گندمان سرزمین بختیاری و محال اربعه پیش از این گویندگانی داشت و دارد این زمان مرکز شعر و سخندانی و دانش بوده است قهفرخ، سامان، شهرکرد و جونقان بختیاری ها بر بام ایرانبختیاری ها بر بام ایران اگر کوله بار سفر بربندیم و از دامنه کوه های مرتفع و از ...

سخن از يمامه ازاده ي بلخ، رابعه است ، کبوتري بلند پرواز که ذؤيان و صيدان خونريز اهريمن خوي ، بال هاي ياقوتي جانش را با شمشير بريد ند و پيکر مهتابينه اش را در گرما به ً خونين ، به خون رنگين ساختند . از آن تاريخ تا به امروز که بيشتر از هزار سال ازآن م

ثبت سفارش
تعداد
عنوان محصول