دانلود تحقیق مخزن الاسرار

Word 249 KB 19867 30
مشخص نشده مشخص نشده ادبیات - زبان فارسی
قیمت قدیم:۱۰,۱۵۰ تومان
قیمت با تخفیف: ۷,۵۰۰ تومان
دانلود فایل
  • بخشی از محتوا
  • وضعیت فهرست و منابع
  • بند 10 در مدح فخرالدین بهرامشاه بن داود

    من که درین دایره دهربند 1 چون گره نقطه شدم شهربند دسترس پای گشاییم نیست سایه ولی فرّ هماییم نیست2
    پای فرو ر فته بدین خاک در بافلکم دست به فتراک در3
    فرق به زیر قدم انداختم وز سر زانو قدمی ساختم4
    گشته ز بس روشنی روی من آینه دل سر زانوی من
    من که دراین آینه پرداختم آینه دیده در انداختم
    تا زکدام آینه تابی رسد یا زکدام آتشم آبی رسد5
    چون نظر عقل به رای درست گرد جهان دست برآورد چست
    دیدازان مایه که درهمت است پایه دهی را که ولینعمت است6
    شاه قوی طالع فیروز چنگ گلبن این روضه فیروزه رنگ
    خضر سکندرمنش چشمه رای قطب رصد بند مجسطی گشای7
    آنکه زمقصود وجود اول است وایت مقصود بدو مُنزَل است
    شاه فلک تاج سلیمان نگین مفخر آفاق ،ملک فخر دین
    نسبت داودی او کرده چست برشرفش نام سلیمان درست8

    1.دایره دهر بند : فلک الفلاک است که زمان و دهر در بند اوست و از حرکت او پدید می آید ،به قول حکمای قدیم . 2.مصراع دوم یعنی از آفتاب فیض تو دور ودرسایه ام ولی سایه شوم بی فر همای. 3. یعنی پای صورتم درخاک و دست معنی و مضمونم درافلاک است. 4.یعنی در حال مراقبه و ماشفه این ابیات ، سرفکرت به زیر انداخته و زانو را قدم سرساختیم. 5. یعنی پس از اینکه سر زانو آینه دل شد وافکار ابکار درآن منعکس گردید،آینه چشم را به اطراف درانداخته و نگریستیم تا ببینیم از آینه ابکار درآن منعکس گردید،آینه چشم را به اطراف درانداخته و نگریستیم تا ببینیم از آینه وجود کدام پادشاه برمن تابشی می شود یا ازکدام آتش صاحب فروغ آبرویی به من می رسد. 6. یعنی پایه دهی را دیده عقل دید که از سرمایه همت برهمه ولینعمت است. 7.چشمه رای: یعنی صاف و روشن رای. قطب :مرکز وجود. رصد بند: ستاره شناس و گشاینده مشکلات افلاک . مجسطی: علمی خاص که بطلیموس تألیف کرده 8. پدر ملک فخر الدین داود وجدش اسحق بوده،یعنی نسبت داودی شرف نام و ملک سلیمانی را براو مسلم داشته

    رایت اسحاق ازو عالی است ضدش اگرهست سماعیلی است1
    یکدله2 شش جهت و هفت گاه نطفه نُه دایره،بهرامشاه
    آنکه ز بهرامی او3 وقت زور گور بود بهره بهرام گور
    مفخر شاهان به توانا تری نامور دهر به داناتری
    خاص کن ملک جهان بر عموم هم ملک ارمن وهم شاه روم
    سلطنت اورنگ خلافت سریر روم ستاننده ابخازگیر4
    عالم و عادل تر اهل وجود حسن ومکرم تر ابنای جود
    دین فلک ودولت او اختر اس‍‍‍‍‌‌ِِِت ملک صدف،خاک درش گوهر است
    چشمه و دریاست به ماهی و دُر چشمه آسوده و دریای پر5
    با کفش این چشمه سیماب ریز خوانده چو سیماب گریزاگریز
    خنده زنان از کمرش لعل ناب برکمر لعل کش آفتاب7
    آفت این پنجره لاجورد پنجه درو زد که بدو پنجه کرد8
    کوس فلک را جرسش بشکند شیشه مه را نفسش بشکند9
    خوب سرآغاز تر ازخرمی نیک سرانجام تراز مردمی
    جام سخا را که کفش ساقی است باقی بادا، که همین باقی است
    بند 11در خطاب زمین بوس فرماید
    ای شرف گوهرآدم به تو روشنی دیده عالم به تو


    1. درشرحی دیده شد که ملک اسمعیل بن محمود درآن زمان با ممدوح خصومت داشته واین بیت اشارت بدوست ،و نیز کنایت است از اینکه دشمنان او ملحدند چون اسمعیلیه درآن زمان ملحد خوانده می شدند. 2. یکدله: صاحب عزم و شجاع ودور از دودلی . 3.بهرامی او: یعنی شجاعت او زیرا بهرام ستاره مریخ و شجاعان بدو منسوبند. 4. ابخاز:مملکتی است در حدود ارمنستان. 5. یعنی از فیض چشمه ماهی و دریای درّ است اما چشمه آسوده که زود ماهی از آن به دست می آید و دریای پر از درّ. 6. چشمه سیماب ریز: خورشید است. 7. کمر لعل کش آفتاب : منطقه اوست. 8. یعنی هر که با ممدوح پنجه کند، آفت آسمان بدو پنجه خواهد انداخت. 9. یعنی دم او چنان قوی است که شیشه صراحی مانند ماه را به نفخی می شکند.



    چرخ که یک پشت ظفر ساز تست نه شکم آبستن یک راز تست1
    گوش دو ماهی زبر و زیر تو شد صدف گوهر شمشیر تو2
    مه که به شب تیغ در انداخته ست با سر تیغت سپر انداخته ست
    چشمه تیغ تو چو آب فرات ریخته قَرّابه آب حیات3
    هرکه به طوفان تو خوابش برد ور به مثل نوح شد، آبش برد4
    جام تو کیخسرو جمشیدهش روی تو پروانه خورشید کش5
    شیر دلی کن، که دلیرافگنی شیر خطا گفتم ، شیر افگنی
    چرخ زشیران چنین بیشه ای از تو کند بیشتر اندیشه ای6
    آن دل و آن زهره کرا در مصاف کز دل و از زهره زند باتو لاف؟
    هرچه به زیر فلک ازرق است دست مراد تو برو مطلق است7
    دست نشان هست ترا چند کس دست نشین تو فرشته ست و بس8
    دور به تو خاتم دوران نبشت باد به خاک تو سلیمان نبشت9


    1. یک پشت : پی درپی، یعنی نه شکم آسمان که درپی درپی ظفر ساز توست، فقط آبستن راز وجود توست و تنها فرزند روزگار تویی.آبستن یک ناز تست: نسخه. 2 . دوماهی:حوت فلک و ماهی زیر زمین. دو گوش ماهی را چون بر روی هم نهی ،صدف پدید می شود. یعنی از زمین تا فلک الافلاک همه گوهر قبضه شمشیر و درحیطه تصرف توست. 3. یعنی چشمه شمشیر تو، که صافی و درخشان جون آب فرات است، قرابه آب حیات دشمن را شکسته و ریخته. 4. یعنی هر کس در طوفان قهر تو ایمن خفت،اگر نوح باشد غرق می شود. خوابش ببرد-آبش ببرد: نسخه. 5. یعنی جام گیتی نمای باده توکیخسروی است جمشید هوش و از باده برهوش تو می افزاید وروی تو شمعی است که آفتاب پروانه سوخته وکشته اوست. 6. یعنی چرخ درمیان شیران بیشه دلیرافگنی از تو بیش از همه می ترسد. 7. مطلق دست: یعنی دست دراز. 8. دست: به معنی مسند است و دست نشان به معنی دست نشانیده که وزرا باشند. دست نشین: یار و دستیار . یعنی وزرا و امرای تو بسیارند اما فرشته از جانب خدای تو را یار و مددکار است و بس. 9. یعنی تادوران است،تو جاودان و خاتم دوران هستی و باد به خاک پای تو یا خاک کشور تو سلیمانی نبشت و عرضه کرد، یعنی تو را به اطاعت آمد.

کلمات کلیدی: مخزن الاسرار

زادگاه مولانا: جلال‌الدين محمد درششم ربيع‌الاول سال604 هجري درشهربلخ تولد يافت. سبب شهرت او به رومي ومولاناي روم، طول اقامتش‌ و وفاتش درشهرقونيه ازبلاد روم بوده است. بنابه نوشته تذکره‌نويسان وي درهنگامي که پدرش بهاءالدين از بلخ هجرت مي‌کرد پنجساله

جلال‌الدين محمد درششم ربيع‌الاول سال604 هجري درشهربلخ تولد يافت. سبب شهرت او به رومي ومولاناي روم، طول اقامتش‌ و وفاتش درشهرقونيه ازبلاد روم بوده است. بنابه نوشته تذکره‌نويسان وي درهنگامي که پدرش بهاءالدين از بلخ هجرت مي‌کرد پنجساله بود. اگر تاريخ ع

زادگاه مولانا: جلال‌الدين محمد درششم ربيع‌الاول سال604 هجري درشهربلخ تولد يافت. سبب شهرت او به رومي ومولاناي روم، طول اقامتش‌ و وفاتش درشهرقونيه ازبلاد روم بوده است. بنابه نوشته تذکره‌نويسان وي درهنگامي که پدرش بهاءالدين از بلخ هجرت مي‌کرد پنجساله

جلال‌الدين محمد درششم ربيع‌الاول سال604 هجري درشهربلخ تولد يافت. سبب شهرت او به رومي ومولاناي روم، طول اقامتش‌ و وفاتش درشهرقونيه ازبلاد روم بوده است. بنابه نوشته تذکره‌نويسان وي درهنگامي که پدرش بهاءالدين از بلخ هجرت مي‌کرد پنجساله بود. اگر تاريخ ع

مختصري در احوال وآثار نظامي داستان سراي بزرگ زبان فارسي ، نظامي گنجه اي در قرن ششم و در شهر گنجه پاي به عرصه وجود گذاشت. نام او الياس، کنيه او ابومحمد و لقب او به گفته برخي نظام الدين و يا جمال الدين ذکر شده است. عوفي در لباب الالاب او را ‹‹ الحکيم

نظامي نام اين مثنوي را « مثنوي نامه خسروي» و درجاي ديگر « شرف نامه ي خسروان» ناميده و در ميان مردم به اسکندر نامه و شرفنامه يافته است شاعر در سرودي آن از عشق و علاقه که بدين کار داشته پيروي کرده و به خاطر زر وثروت نسروده است. شرف نامه چهارمين اثر

زادگاه مولانا: جلال‌الدين محمد درششم ربيع‌الاول سال604 هجري درشهربلخ تولد يافت. سبب شهرت او به رومي ومولاناي روم، طول اقامتش‌ و وفاتش درشهرقونيه ازبلاد روم بوده است. بنابه نوشته تذکره‌نويسان وي درهنگامي که پدرش بهاءالدين از بلخ هجرت مي‌کرد پنجسال

زادگاه مولانا: جلال‌الدين محمد درششم ربيع‌الاول سال604 هجري درشهربلخ تولد يافت. سبب شهرت او به رومي ومولاناي روم، طول اقامتش‌ و وفاتش درشهرقونيه ازبلاد روم بوده است. بنابه نوشته تذکره‌نويسان وي درهنگامي که پدرش بهاءالدين از بلخ هجرت مي‌کرد پنجساله

زادگاه مولانا: جلال‌الدين محمد درششم ربيع‌الاول سال604 هجري درشهربلخ تولد يافت. سبب شهرت او به رومي ومولاناي روم، طول اقامتش‌ و وفاتش درشهرقونيه ازبلاد روم بوده است. بنابه نوشته تذکره‌نويسان وي درهنگامي که پدرش بهاءالدين از بلخ هجرت مي‌کرد پنجساله

جمال الدين ابومحمد الياس ابومحمد الياس بن يوسف نظامي گنجه يي ، استاد بزرگ در داستان سرايي و يکي از نتون هاي استوار شعر پارسي است . زندگي او بيشتر و نزديک بتمام در زادگاهش گنجه گذشت و از ميان سلاطين با اتابکان آذربايجان و پادشاهان محلي ارزنگان و شرو

ثبت سفارش
تعداد
عنوان محصول