تحقیق انسان‌ شناسی صدر المتالهین

Word 55 KB 33771 7
مشخص نشده مشخص نشده تاریخ
قیمت قدیم:۷,۱۵۰ تومان
قیمت با تخفیف: ۵,۰۰۰ تومان
دانلود فایل
  • بخشی از محتوا
  • وضعیت فهرست و منابع
  • در این مقاله به مبانب فکری و برخی نکات اساسی تفکر صدر المتالهین در باب انسان شناسی می‌پردازیم.

    با توجه به اهمیت انسان‏شناسی در حکمت متعالیه صدرالمتالهین، نویسنده کوشیده است ‏با توجه به مبانی فلسفی، او را در هستی‌شناسی و معرفت‏شناسی حقیقت انسان از حیث جسم و جان یا روح و بدن معرفی کرده و تعامل نفس و بدن را از جهت هستی‏شناختی، یعنی پیمودن مراتب وجود و از حیث معرفت‏شناختی، یعنی جایگاه نفس و قوای حسی در معرفت و تاثیر عرفت ‏بر نفس بررسی کند. حاصل این بررسی تعیین نقش معرفت در تکامل نفس و رسیدن به درجه انسان کامل از حیث علم و عمل است کلید واژه‏ها: انسان‏شناسی، نفس، جسمانیه الحدوث و روحانیه البقاء، تجرد نفس، مراتب نفس، علم، حکمت عملی و سعادت.

     

     

     

    مقدمه

    برای درک جایگاه انسان و اهمیت ‏شناخت انسان در فلسفه صدرالمتالهین همین بس که او حکمت متعالیه، یعنی سلوک عقلی‏اش را در هستی‏شناسی بر مبنای چهار سفر معنوی انسان (سالک الی الله) مرتب کرده است. (1)غایت فلسفه را نیز استکمال انسان از جهت عقل نظری و عملی می‏داند. (2) وی در بیشتر آثار فلسفی‏اش به مناسبت‏های مختلف از انسان سخن می‏گوید، (3) تا آن‏جا که دو جلد از نُه جلد اسفار او به سیر تکامل و تحولات انسان از ابتدا تا انتها اختصاص یافته است. ما در این مختصر به طور گذرا به مبانی فکری و برخی نکات اساسی تفکر صدرالمتالهین در این باب می‏پردازیم، به امید آن ‏که محققان ناگفته‏ها را با تحقیقات و تتبعاتشان تکمیل کنند. بدیهی است هر فیلسوف و حکیمی که مکتب فکری مشخصی دارد می‏کوشد همه مسائل فکری خویش را بر اساس مبانی فلسفی‏اش حل کند؛ مثلا وقتی با افلاطون مواجه می‏شویم می‏بینیم که "مثل"‏ محور تفکرات او در هستی‏شناسی، معرفت‏شناسی و انسان‏شناسی است، (4) یا شیخ اشراق را می‏بینیم که فلسفه‏اش را مبتنی بر نور می‏کند و آن را ایده بدیهی و بی‌نیاز از تعریف می‏داند، چون نور را چیزی می‏داند که ظهور، ذاتی اوست. (5) این مسئله نشانه استواری یک حکیم در سلوک فکری است، صرف نظر از این که بخواهیم در درستی آن مبانی مناقشه کنیم. صدرالمتالهین نیز در سلوک عقلی‏اش مبانی و اصولی دارد که می‏کوشد مسائل فکری‏اش را بر اساس آنها حل کند . پس وقتی می‏خواهیم انسان را از دیدگاه صدرالمتالهین بشناسیم ضروری است مبانی فلسفی او را در این مسئله به دقت ‏بررسی کنیم. صدرالمتالهین در مواضع متعددی از آثارش این مبانی را گاه به اجمال و گاه به تفصیل بیان کرده است.(6)

    حقیقت هر موجودی که مرکب از ماده و صورت است ‏به صورت اوست و ماده تنها حامل قوه و امکان شی‏ء است، حتی اگر فرض شود که صورت شی‏ء مرکبی بدون ماده بتواند تحقق داشته باشد، آن شی‏ء به تمام حقیقتش می‏تواند موجود باشد . بر این مبنا انسانیت انسان به صورت انسان و در اصطلاح منطق به فصل اخیر، یعنی نفس ناطقه اوست و سایر فصول و اجناس از لوازم غیر یعنی آنچه متعلق جعل باری است وجود است، (12) پس فصل یا صورت - تمایزشان اعتباری است - که اصل وجود و حقیقت هر چیزی هستند، متعلق جعل و آفرینش قرار می‏گیرند.

     

    مبانی هستی‏شناختی صدرالمتالهین

    برخی از این اصول و مبانی عبارتند از:

    1-اصالت وجود و اعتباریت ماهیت، یعنی اصل در موجودیت هر چیزی وجود است و ماهیت تابع آن است. (7)

    2- تشخص هر چیزی، یعنی آنچه هر موجودی را از سایر موجودات جدا و متمایز می‏کند، وجود خاص اوست، به طور کلی، وجود و تشخص در حقیقت، مصداق یک چیزند و تنها در مفهوم متغایرند. (8)

    3-تشکیک در وجود، به این معنا که طبیعت وجود به نفس ذات خود قابلیت اتصاف به شدت و ضعف، تقدم و تاخر و کمال و نقص را دارد. شدت، کمال و شرافت وجود کامل به خود آن وجود است نه چیزی غیر از وجود، چون غیر وجود یا عدم است ‏یا ماهیت، عدم منشا نقص و ضعف است نه شدت و کمال، ماهیت نیز بنابر اصل اول امری اعتباری است و تحققش تحقق ظلی و تبعی است . (9)

    4- اصل حرکت جوهری، به این معنا که جواهر مادی، همان‏گونه که در اعراض متحولند، در اصل ذاتشان هم تحول می‌پذیرند.(10)

    5-حقیقت هر موجودی که مرکب از ماده و صورت است ‏به صورت اوست و ماده تنها حامل قوه و امکان شی‏ء است، حتی اگر فرض شود که صورت شی‏ء مرکبی بدون ماده بتواند تحقق داشته باشد، آن شی‏ء به تمام حقیقتش می‏تواند موجود باشد . بر این مبنا انسانیت انسان به صورت انسان و در اصطلاح منطق به فصل اخیر، یعنی نفس ناطقه اوست و سایر فصول و اجناس از لوازم غیر یعنی آنچه متعلق جعل باری است وجود است، (12) پس فصل یا صورت - تمایزشان اعتباری است - که اصل وجود و حقیقت هر چیزی هستند، متعلق جعل و آفرینش قرار می‏گیرند. اینک با توجه به این اصول به نظریات او در باب انسان می‏پردازیم:

     

    الف) جایگاه انسان در هستی‏شناسی

    با توجه به اصول فوق می‏توان گفت:

    1- هویت وجودی هر فردی به نفس اوست: عنی مثلا زید به نفس ناطقه انسانی‏اش زید است نه به بدن مادی‏اش، از این رو، تا وقتی نفس او باقی است، هویت ‏شخصی او پا برجاست، اگر چه اجزای بدن او از جهت کمی و کیفی در طول عمرش تغییر و تحول پیدا کند، حتی اگر صورت طبیعی او به صورت مثالی، دگرگون شود، هویت انسان در همه این تحولات و دگرگونی‏ها، واحد و ثابت است، چرا که همه این تحولات در مسیر یک حرکت و تحول تدریجی است.(13)

    گفتنی است این نگرش صدرالمتالهین مبتنی بر دو اصل اساسی فلسفه اوست؛ یکی همان اصل حرکت جوهری است که در اصل قبل اشاره شد و دیگری جسمانیه الحدوث بودن نفس - زیرا در مجردات و مبدعات حرکت و تغییر تدریجی فرض نمی‏شود - که در اصل بعد اشاره می‏شود.

    برای درک جایگاه انسان و اهمیت ‏شناخت انسان در فلسفه صدرالمتالهین همین بس که او حکمت متعالیه، یعنی سلوک عقلی‏اش را در هستی‏شناسی بر مبنای چهار سفر معنوی انسان (سالک الی الله) مرتب کرده است. غایت فلسفه را نیز استکمال انسان از جهت عقل نظری و عملی می‏داند. وی در بیشتر آثار فلسفی‏اش به مناسبت‏های مختلف از انسان سخن می‏گوید، تا آن‏جا که دو جلد از نُه جلد اسفار او به سیر تکامل و تحولات انسان از ابتدا تا انتها اختصاص یافته است.

    2-نفس جسمانیه الحدوث و روحانیه البقاست: صدرالمتالهین هم در اسفار و هم در شواهد ربوبیه بر این اصل تاکید می‏کند. (14) مقصود ایشان از این اصل این است که نفوس انسان‏ها به حدوث بدن حادث می‏شوند و از پایین‏ترین مراتب وجود، حرکت استکمالی‏اش را آغاز می‏کند تا به سوی فعلیت و تجرد و اعلا مرتبه کمالی‏اش برسد. (15) بر این مبنا تعلق نفس به بدن در ابتدای تکون ضروری است و تشخصش به بدن است، چرا که نفس در ابتدای تکون و حدوثش، حکم طبایع مادی را دارد که نیازمند به ماده هستند؛ برخلاف ابن‏سینا که حدوث نفس را همراه با حدوث بدن و نفس را روحانیه الحدوث و البقا دانسته و بدن حادث را ملک و وسیله‏ای برای نفس می‏داند، چنان ‏که در کتاب نفس شفا می‏نویسد:

    ان النفس الانسانیه فلا تکون قدیمه لم تزل و یکون حدوثها مع بدن فقد صح اذن ان نفس تحدث کما تحدث ماده بدنیه صالحه لاستعمالها ایاها، و یکون البدن الحادث مملکتها و آلتها. (16)

    ابن‏سینا در این عبارت چند نکته را متذکر می‏شود:

    الف) بر خلاف کسانی که نفس را قدیم می‏دانستند، او آن را قدیم نمی‏داند، بلکه حادث می‏نامد.

    ب) حدوث نفس همراه با حدوث بدن است و وجود مجرد و ابداعی دارد.

  • فهرست:

    ندارد
     

    منبع:

    :

    1-ر. ک: صدرالدین محمد شیرازی، الحکمه المتعالیه فی الاسفار العقلیه الاربعه، ج‏، بیروت، چاپ چهارم، 1410 ه، ص .

    - ر. ک: همان، ص 20 .

    - ر. ک: همان، ص‏ و ج‏، ص‏ و ج‏، ص‏ و ج ‏5 ، ص‏289 ،  و ج‏، ص‏، 298 و ج‏7 ، ص‏،  و ج8 و ج‏.

    - ر. ک: فردریک کاپلستون، تاریخ فلسفه، ج‏، یونان و روم، ترجمه سید جلال الدین مجتبوی، انتشارات سروش، تهران، ، ص و.

    - ر. ک: حکمه الاشراق، ترجمه سید جعفر سجادی، قسم دوم در انوار الهیه و نور الانوار، ص  به بعد.

    - ر. ک: اسفار، ج‏، ص‏ تا  و ; شواهد الربوبیه، شاهد اول، ص  به بعد; مشاعر، مشعر ثالث، ص‏ به بعد; اسفار، ج‏، ص‏.

    - همان.

    - اسفار، ج‏، ص‏44.

    - ر. ک: همان، ص‏186.

    - ر. ک: همان، ص‏186.

    - ر. ک: همان، ص ، 187.

    - ر. ک: اصل اول.

    - ر. ک: همان، ص‏190.

    - ر. ک: همان، ج‏، ص‏; شواهد الربوبیه، تصحیح سید جلال الدین آشتیانی، ج ، مرکز نشر دانشگاهی، تهران، ص‏221.

    15- همان.

    16- ابن‏سینا، مقاله نفس از کتاب شفا، تحقیق حسن‏زاده آملی، مکتب اعلام اسلامی، چاپ اول، 1375 ، ص ، 308.

    17- صدرالمتالهین، شواهد الربوبیه، ص‏95.

    18- ر. ک: همان، ص‏206.

    19- ایان باربور، علم و دین، ترجمه بهاءالدین خرمشاهی، مرکز نشر دانشگاهی، ، ص 358.

    20- همان، ص‏400 .

    21- اسفار، ج‏، ص‏.

در اين مقاله به مبانب فکري و برخي نکات اساسي تفکر صدرالمتالهين در باب انسان شناسي مي‌پردازيم. با توجه به اهميت انسان‏شناسي در حکمت متعاليه صدرالمتالهين، نويسنده کوشيده است ‏با توجه به مباني فلسفي، او را در هستي‌شناسي و معرفت‏شناسي حقيقت انسان از حي

چکیده‌: اگر فرآیند ادراک‌ را حاصل‌ تعامل‌ سه‌ عنصر فاعل‌شناسا، متعلق‌شناسایی‌ و شناخت‌ بدانیم‌، بسیاری‌ از نظریات‌ مطرح‌ شده‌ در حوزه ‌ اندیشه ‌ اسلامی‌ در خصوص‌ علم‌ و ادراک‌ را می‌توان‌ حول‌ محور دو نسبت‌ موجود بین‌ سه‌ عنصر یاد شده‌ سازماندهی‌ کرد. تعدادی‌ از نظریات‌ مهم‌ عهده‌دار تبیین‌ نسبت‌ علم‌ و ادراک‌ و محکی‌عنه‌ آن‌ است‌ و برخی‌ از نظریات‌ ناظر به‌ رابطه‌ ادراک‌ با ...

چون حکمت خداوند در آفرينش نفس انساني با خصوصيت و ويژگي صورت بشري که مقام و مرتبه متوسط ميان آخرين مراتب تجسم و اولين مدارج تجرد است ادراک عالم وحدت محض و کثرت محض است، انسان را ذو وجهين و ذو قوتين آفريد تا وجهي به حق داشته باشد و وجهي به خلق. و در و

علم النفس از دیدگاه صدرالمتالهین آنچه براى اهل نظر از فلاسفه اسلامى ثابت‏شده، این است که غیر از اعضاء و جوارح و ابدان مادى، امر دیگرى در باطن انسانها است که منشا احساسات و ادراکات و تعقلات و حرکات و سکنات و فعل و انفعالات ارادى و غیرآنها مى‏باشد و آن همان نفس ناطقه و جان و روان آدمى است. و این امر نیز مسلم است که منشا ادراکات و تعقلات و احساسات و آثار و خواص دیگر در تمام موجودات ...

تعاریف لغوی و اصطلاحی تعادل در لغتنامه دکتر محمدمعین یعنی با هم برابر شدن، راست آمدن، همتا بودن. هنگامی جسمی در حال تعادل است که نتیجه همه نیروهای وارد بر آن صفر باشد. در اجسام متکی تا وقتی که خط قائم از مرکز ثقل آن‌ها داخل سطح اتکا باشد، جسم به حال تعادل خواهد ماند. تعادل بر وزن تفاعل و ریشه‌اش عدل است. عدل عدل سبب زندگانی است. (العدل حیاه)- عدل و داد باعث افزایش انسانیت است. ...

پرسش مهر انتهای نمایش نیست آغاز جستجو است سیب سبز را به طرفش گرفتم و گفتم : می توانی این سیب را بخوری. انگار اولین باری بود که سیب می دید. آن را بر کرد. بعد به خودش جرأت داد و گاز کوچکی به آن زد. و بعد گاز بزرگ تری زد. پرسیدم : خوشمزه بود؟ تعظیم بلند بالایی به من کرد. خیلی دلم می خواست بدانم اولین باری که آدم سیب می خوره مزه اش چطوری است. برای همین پرسیدم : مزه اش چه طور بود؟ ...

رابطه عليت حقيقت رابطه عليت راه شناختن رابطه عليت مشخصات علت و معلول حقيقت رابطه عليت هنگامي که گفته مي‏شود علت به معلول وجود مي‏دهد چنين تصويري را در ذهن تداعي مي‏کند که کسي چيزي را به ديگري مي‏دهد و او آن را دريافت مي‏دارد يعني در ا

لغت شناسی در زبان عرب «عقل» به معنای درک آمده است ، وقتی گفته می شود »ما فعلت منذ عقلت‌«‌یعنی از وقتی درک کردم چنین کاری نکردم و یا هنگامی که گفته می شود،‌»عقل الشی« یعنی چیزی را فهمید و درک کرد. اسم فاعل ماده »ع ق ل« عاقل وجمع آن »عاقلون« است. »عقال و »عقلاء« جمع مکسر آن است. مونث عاقل »عاقله« که جمع سالم ومکسر آن به ترتیب »عاقلات«‌و »عواقل« است »العقل« مصدر و جمع آن عقول است. ...

- در نظام‌ها و سبک های ادبی همواره بر برتری هنرور، هنر پرور و صاحب هنر تکیه و تأیید شده است این برتری گاه از زبان حماسه سرای بزرگ ایران فردوسی نوعی گوهر فردی و در خود پادشاهان و پهلوانان و بزرگان همپایه با فرایندی ایزدی یاد شده و گاهی از زبان غزلسرایان همچون حافظ از هنر همانند گوهر نفس فضیلت و کمال سالک و رهرو یاد شده گاهی از دید منتقدانت اجتماعی همچون عبید، صائب و یا پروین ...

حقیقت رابطه علیت راه شناختن رابطه علیت مشخصات علت و معلول حقیقت رابطه علیت هنگامی که گفته می‏شود علت به معلول وجود می‏دهد چنین تصویری را در ذهن تداعی می‏کند که کسی چیزی را به دیگری می‏دهد و او آن را دریافت می‏دارد یعنی در این فرایند سه ذات و دو فعل و به تعبیر دیگر پنج موجود فرض می‏شود یکی ذات علت که اعطاء کننده وجود است و دیگری ذات معلول که دریافت کننده آن است و سومی خود وجود که ...

ثبت سفارش
تعداد
عنوان محصول