مقاله ققنوس

Word 43 KB 34649 14
مشخص نشده مشخص نشده ادبیات - زبان فارسی
قیمت قدیم:۷,۱۵۰ تومان
قیمت با تخفیف: ۵,۰۰۰ تومان
دانلود فایل
  • بخشی از محتوا
  • وضعیت فهرست و منابع
  • مسابقات اتومبیلرانی است . رقابت سنگین و فشرده است . عده ای دختر و پسر جوان یکی از رانندگان رالی را که پیشتاز است به شدت تشویق می کنند . پیام هم با شیطنت های مخصوص به خود راه را به رقیب سر سختش می بندد و او را در آخرین دور از پیست خارج می کند . ناصر ، پدر پیام که طراح موتورهای مسابقه ای است و مربی اوست با اضطراب زیادی مسابقه را دنبال می کند .

    در میان جمعیت ، زنی میانسال نیز ، با دوربین لحظه به لحظه پیام را تحت نظر دارد . بالاخره پیام اول می شود . کاپ و مدال طلای مسابقات را از آن خود می کند . طرفدارانش که همگی از همکلاسی ها و هم دانشکده ای های او هستند ، محل اهداء جوایز را از شور و هیاهو پر می کنند . زن مرموز هم که آسا نام دارد ، خوشحال از پیروزی پیام ، بدون جلب توجه ، محل مسابقه را ترک می کند .

    پیام با پدرش ناصر و نامزدش نغمه که جزو هم دانشکده ای هایش است عکس یادگاری می گیرد .

    شب هنگام است . در یک پانسیون دانشجویی ، در نهایت احتیاط محفلی برپاست . کامبیز ، سر گروه یک شبکه غیر قانونی ( همانند گلدکوئیست ) در حال جذب زیرشاخه های فعال است .

    او سکه های طلایی با نقش پرنده ققنوس را به سایر نفرات که تقریبا همگی دانشجو هستند نشان می دهد پززنته او با عکس ها تصاویر و توصیفاتش از در امد غیر قابل تصویر بازاریابی شبکه ای و از روش های کلکسیونی آنچه فروخته می شود ، همه را جذب خود کرده است .

    کامبیز با مهارت تمام ، به سئوالات آنها پاسخ می دهد . پیام هم که جز و جمع است تقریبا قانع شده است که جزو زیر شاخه های کامبیز باشد . او رویای شرکت در مسابقات رالی بین المللی و قهرمانی جهان را دارد . فکر می کند که این مسیر می تواند منابع مالی اولیه او برای سفر و تدارک ماشین را فراهم آورد .

    در پایان جلسه ، پیام خود را به نغمه می رساند . نغمه که از دیر کردن پیام شاکی است به خاطر ذوق و شوق او کوتاه می آید . خانواده نغمه که به شدت دیسیپلین دار هستند از دیر آمدن پیام می رنجند .

    انها از طبقه سرمایه دار و روشنفکر جامعه اند و دل خوشی از انتخاب دخترشان ندارند .

    آنها برای نغمه که از شاگردان ممتاز حقوق دانشگاه تهران است ، نقشه های بسیاری داشتند که همه را نقش بر اب می بینند . پیام با هیجان تمام سعی می کند به طور نامحسوس نظر انها را راجع به فعالیت در بازاریابی شبکه ای و هرمی بداند و اگر توانست در اینده انها را زیر شاخه خود سازد .

    از سویی ناصر ، پدر پیام نیز بدنبال اسپانسر برای موتور تازه طراحی کرده اش می باشد . او پس از جدایی از همسرش تمام تنهایی خود را با پیام و در پیست رالی گذرانده است .

    پیام طی رفت و امدهای خود به دانشگاه ، پیست ، محافل دوستانه اش و گردش با نغمه ، متوجه تعقیب های آسا می شود . او تصمیم می گیرد سر از کار این زن ناشناس در بیاورد .

    با شگردهایی بالاخره موفق می شود رد گم کند و خود به تعقیب آن زن بپردازد .

    در نهایت متوجه شرکت محل کار زن و موقعیت او که مدیر عامل این شرکت بزرگ است می شود . همزمان با اصرارهای نغمه برای سر کار رفتن پیام و اقدامش برای عروسی ، پیام جذب بازاریابی شبکه ای می شود از سویی نیز ماجرای این زن ناشناس او را به خود مشغول می سازد .

    پیام کارهایی را که نغمه یا خانواده او ، به صورت پاره وقت برایش یافته اند نمی پذیرد سعی می کند رویای خود برای اول شدت در مسابقات رالی ایران ، سپس دوبی ، اروپا و جهان را پیش بگیرد .

    رویایی دیر هنگام که برای نغمه هیچ معنایی ندارد . او هیجان ، شجاعت ، و جذابیت های پیام را دیوانه وار دوست دارد چرا که مکمل شخصیت ارام ، متین ، قانون مدار و موقر خودش است نمی داند در قبال بی توجهی های پیام به زندگی روزمره و کسب در امد چه پاسخی بایستی به خانواده اش بدهد و در نهایت سرنوشتشان به کجا خواهد انجامید .

    پیام در روز جشن تولد نغمه ، با لباس تیوتی می خواهد او را سورپریز کند اما حضور در لباس یک عروسک برای خانواده نغمه شرم آور و بسیار جلف است . این موضوع تنش هایی را ایجاد می کند اما پیام که حامل خبر ارزشمندی برای نغمه است هیچ چیز را به دل نمی گیرد . پیام از ماجرای تعقیب های زن ناشناس برای نغمه صحبت می کند و این که بالاخره راز این زن را کشف کرده است . این زن ، آسا نام دارد و مادر پیام است .

    پیام با خوشحالی بیش از اندازه ای ، از این که مادرش زنده است ذوق می کند و به وجد می آید . پدرش همیشه به او می گفته که مادرش فوت کرده است . نغمه هم در خوشحالی او شریک می شود و بی توجه به جو خانواده ، برای گردش و نشستی دو نفره از خانه بیرون می زنند .

    ترک کردن مجلس تولد و تنها گذاشتن میهمانان نیز برای خانواده نغمه بسیار ناخوشایند و غیر قابل تحمل است . اما نغمه نمی خواهد بهترین شب زندگی پیام را به هیچ قیمتی خراب کند . در نتیجه به هیچ وجه به روی خود نمی اورد و نمی گذارد پیام چیزی متوجه شود . انان شبی عاشقانه را می گذرانند .

    ناصر با جدیت مسئله اسپانسر و طراحی موتور جدیدیش را پی می گیرد تا شاید از این طریق بتواند مخارج عروسی و تهیه منزل پیام و نغمه را فراهم کند . پیام نیز سرخوش از راز کشف شده ، برخورد با پدرش را تا دیدار نزدیک با مادر شبه عقب می اندازد و به او چیزی نمی گوید .

    نغمه هم خانواده اش را متقاعد نمی کند که برای تغییر شخصیتی در پیام ، به او فرصت بدهند . او با کمک یکی از دوستان پدرش کار مناسبی در یک اداره برای پیام می یابد .

    اما پیام کارمند بشو نیست و بی نظمی های او ، عدم قانون مندی اش و اینکه برای تمرین مسابقات می بایست مدام محل کارش را ترک کند ، آنها را به بن بست می کشاند . پیام در تقابل با پیشنهاد نغمه ، خود کاری می یابد .

    نغمه به پارک ارم می رود تا پیام راجع به کار جدیدش با او صحبت کند . در نهایت متعجب می بیند که پیام ، از بلند گوی محوطه او را به دیوار مرگ فرا می خواند. در دیوار مرگ ، پیام سوار بر موتور سیکلت ، جمعیت را تا حد مرگ می ترساند و به وجد می آورد .

     نغمه با کیفش چنان ضربه ای به پیام می زند که کم می ماند پیام در همان دوران وحشتناک به بیرون دیوار پرتاب می شود . پیام موتور را که نگه می دارد ، در بین تشویق مردم بدنبال نغمه است که از نغمه خبری نیست .

    پیام که از شکر آب شدن رابطه اش با نغمه بسیار دلخورست و از سویی نیز برای فعالیت در شبکه ، نیاز ، به پول دارد ، برای یک تیم متوسط ، با یک ماشین معمولی در یکی از مسابقات شرکت می کند  او می خواهد به هر قیمتی شده اول شود تا پولی بدست بیاورد و زیر شاخه کامبیز شود .

    چیزی که نغمه از آن متنفر است چرا که نغمه از علاقه دیر باز کامبیز به خودش به خوبی آگاه است و همیشه از حضور کامبیز در حیطه زندگی و تحصیل خود فراری بوده است .

    تلاش پیام در تمرینات تیم جدید و اسپانسرش رضایت بخش است اما خود پیام اضطراب دارد . او با هر قیمتی دل نغمه را بدست می اورد و او را برای تماشای مسابقه به پیست می کشاند .

    این کار را دور از چشم ناصر انجام می دهد . در زمان مسابقه ، پیام چند دور مانده به اخر بالاخره به نزدیکی های نفر اول می رسد . هیجان و اضطراب زیادی او را فرا گرفته است .

    مادرش آسا را در میان جمعیت می بیند . نغمه ، کامبیز ، دوستان ، تابلوهای اسپانسری ، لحظه ای احساس می کند که دنیا دور سرش می چرخد . او درست کمی مانده به پایان خط از نفر اول عقب می افتد و ما بین دو سه ماشین دیگر گیر افتاده ، کنترل از دستش خارج می شود و واژگون می گیرد . آسا در بین جمعیت تقریبا ازحال می رود . ...

    در بیمارستان ، پشت در اتاق ریکاوری ، همه منتظر بهوش امدن پیام هستند . کامبیز که توجهش بیشتر به نغمه است ، سعی می کند محبت او را جلب کند و خود را نشان دهد اما نغمه از او فراری است . ناصر هم که از پنهان کاری پیام به شدت عصبانی است به نغمه می گوید که چرا او به ناصر اطلاع نداده است در همین حین دسته گل بزرگی از راه می رسد و توجه همه را به خود جلب می کند .

    دسته گلی که آسا با امضاء ناشناس فرستاده است شک برانگیز است . ناصر سعی می کند بفهمد که از طرف چه کسی است اما موفق نمی شود . در اتاق ریکاوری نیز پیام به هوش می اید .

    او تحت مداوای پزشکان ، به سرعت رو به بهبودی است . آسا هم که نگران سلامتی پیام و در بدر زدن های اوست ، طوری ترتیب می دهد تا بالاخره یکدیگر را مخفیانه ملاقات کنند . آسا نمی داند که پیام فهمیده است که مادرش زنده است ...

    ملاقات آنها در دفتر کار محل آسا ، صورت می گیرد . پیام محو فضای مدرن و لوکس شرکت و مدیریت قدرتمند مادرش می شود . او بر خلاف پدرش بسیار با وقار ، سنگین ، با ابهت و پر جذبه است .

    موفقیت های آسا برای هیچکس قابل انکار نیست . آسا گذشته هایش با ناصر را به کوتاهی مرور می کند . پیام از نگاه های مادرش متوجه می شود که هنوز دلبستگی پنهانی به پدرش دارد . آن می گوید که شرایط به نحوی است که او می بایست پیام را ملاقات می کرده پیام هم حق دارد که لذت مادر داشتن را بچشد .

    آسا ، با پرداخت مبلغی به پیام سعی می کند او را از مخمصه های مالی اش نجات دهد . پیام از این مسئله به شدت ذوق زده می شود . هر چند آن در حال آزمایش پیام است و نمی خواهد او را به تن پروری عادت دهد .

    با حمایت های مادر و انر‍ژی زاید الوصفی که پیام دریافت داشته ، احساس استقلال و قدرت عجیبی به او دست می دهد . این احساس از نظر نغمه موقتی و کاذب است . او فکر می کند که اسا سعی دارد پیام را بخرد . اصرار پیام برای ملاقات نغمه با آسا ، به جایی نمی رسد .

    او طرفدار سرسخت ناصر است و احترام بسیاری برای او قائل است و لخرجی های پیام و تغیر رفتارش برای ناصر و سایرین عجیب است . ناصر می خواهد از کار او سر در اورد اما پیام چیزهایی نشان می دهد و می گوید که در بازاریابی شبکه ای فعالیت می کند .

    ناصر به ظاهر قانع می شود اما او را از چنین فعالیتی پرهیز می دهد اما پیام تلاش می کند تا برای خود در زیر شاخه های کامبیز جای خوبی بیابد و پیشرفت سریعی داشته باشد همین کار فاصله نغمه و ناصر را با او به اوج می رساند . پیام حتی با نغمه درگیری لفظی شده و او را جلوی بچه های دانشکده سنگ روی یخ می کند . بلاخره نغمه به ناصر می گوید که جریان از چه قرار است و آسا چگونه زندگی آنها را بهم زده است ناصر با پیام درگیر می شود . پیام هم دلخور از خبر چینی نغمه، پس از دعوا و مرافعه با ناصر ، انها را ترک می کند و غیبش می زند .

    تلاش آنها برای یافتن پیام به جایی نمی رسد . کسی از انها خبر ندارد . کامبیز هم در این فاصله ، سعی می کند موفقیت هایش و زیر شاخه هایش را به رخ نغمه و سایرین بکشاند .

  • فهرست:

    ندارد.
     

    منبع:

    ندارد.

کلمات کلیدی: رمان - ققنوس

مسابقات اتومبيلراني است . رقابت سنگين و فشرده است . عده اي دختر و پسر جوان يکي از رانندگان رالي را که پيشتاز است به شدت تشويق مي کنند . پيام هم با شيطنت هاي مخصوص به خود راه را به رقيب سر سختش مي بندد و او را در آخرين دور از پيست خارج مي کند . ناصر

قتل ناشي از اشتباه امير شريفي خضارتي مقدمه:جرايم عليه اشخاص از جمله مباحث مهم حقوق کيفري اختصاصي مي‌باشد که به دو بخش جرايم عليه تماميّت جسماني و جرايم عليه شخصيّت معنوي تقسيم مي‌شود. در اين بين جرايم عليه تماميّت جسماني (مثل قتل، قطع عضو،

چوله‌قزک بارن کن بارن ب‌‌پاين کن گندوم د زر خاکه از توشنگي هلاکه بزغله شير ميه چپو پنير ميه با ترانه‌ي چوله‌قزک، روزگاري نه چندان دور، روستازادگان نشابور، گوش به جاري شدن ترنم باران بر دشت‌هاي سرزمين سپيده و نسيم صبح مي‌ايستادند. از اين دست بسيارند

* اميد و آرزو آخرين چيز است که دست از گريبان بشر بر مي دارد. «روسو » * بهترين وسيله براي فتح و پيروزي انسان اميدواريست ، اگر مي خواهيد پيروز شويد اميدوار باشيد. «؟ » * اميد ما در ايمان است. « لاندور » * اميد نان روزانه آدمي است. « تاگور » * دنيا به

مقدمه گويند ققنوس هزارسال عمر کند و چون هزار سال بگذرد و عمرش به آخر آيد هيزم بسيار جمع سازد و بر بالاي آن نشيند و سرودن آغاز کند و مست گردد و بال بر هم زند چنانکه آتشي از بال او بجهد و در هيزم افتد و خود با هيزم بسوزد و از خاکسترش بيضه اي پديد آي

حکيم ابولقاسم فردوسي ، حماسه سرا و شاعر بزرگ ايراني در سال 329 هجري قمري در روستايي در نزديکي شهر طوس به دنيا آمد . طول عمر فردوسي را نزديک به 80 سال دانسته اند، که اکنون حدود هزار سال از تاريخ درگذشت وي مي گذرد. فردوسي اوايل حيات را به کسب مقدما

سال و محل توّلد: 1304 تهران سال و محل وفات: 1379 تهران زندگينامه: احمد شاملو در سال 1304 در تهران متولد شد. تحصيلات کلاسيک نامرتبي داشت؛ زيرا پدرش که افسر ارتش بود اغلب از اين شهر به آن شهر اعزام مي شد و خانواده هزگز نتوانست براي مدتي طولاني جايي

مقدمه گويند ققنوس هزارسال عمر کند و چون هزار سال بگذرد و عمرش به آخر آيد هيزم بسيار جمع سازد و بر بالاي آن نشيند و سرودن آغاز کند و مست گردد و بال بر هم زند چنانکه آتشي از بال او بجهد و در هيزم افتد و خود با هيزم بسوزد و از خاکسترش بيضه اي پديد

نام رسمي: رئال مادريد سال تاسيس: 1902 رئيس باشگاه: رامون کالدرون نايب رئيس باشگاه : خوسه لوئيز لوپز سررانو رئيس افتخاري: آلفردو دي‌استفانو استاديوم: سانتياگو برنابئو (78 هزار نفري) زمين تمرين: سينداد د

به نام خدا خلاصه تاريخ ايران زمان ميلادي زمان هجري سلسله پادشاه رويدادها پايتخت حدود 720 تا 550 پيش از ميلاد مادها ديا اکو ديااکو هفت قبيله آريايي را در

ثبت سفارش
تعداد
عنوان محصول