چکیده:
از آنجا که نظام و چهارچوب کلی تعلیم و تربیت هر جامعه ای برخاسته از ارزشها، فرهنگ خواستها و ایده آلهای حاکم برآن اجتماع است و بهترین راه بدست آوردن و اطلاع یافتن از ارزشها، فرهنگ، خواستها و ایده آلهای یک ملت و یک اجتماع ، مراجعه به آرا و اندیشه های متفکران و اندیشمندان آن جامعه می باشد، در این تحقیق جهت آشنایی با آرا تربیتی شهید مرتضی مطهری بعنوان متفکر و دانشمندی صاحبنظر در عصر حاضر برآن بوده ایم تا ضمن مراجعه به آثار بجای مانده از آن استاد فرزانه نظام تعلیم و تربیت را در قالب اهداف ، برنامه ، معلم، تدریس، یادگیری و ارزشیابی مورد بررسی قرار دهیم.در این راستا و در جهت تحقق هدف مذکور کلیه آثار موجود شهید مطهری در زمینه های مختلف مورد بررسی قرار گرفت و مشخص گردید که اگر چه شهید مطهری با توجه به نیاز آن روزهای اجتماع بیشتر به فلسفه ، کلام ، تاریخ، اصول و فقه و مسایل عقیدتی پرداخته ولی می توان در لابلای آثار و نوشته های او نکات قابل توجهی در رابطه با تعلیم و تربیت اسلامی یافت که می توان از آنها در تدوین چهارچوب کلی نظام تعلیم وتربیت جامعه اسلامی ایران سود جست.
استاد دکتر شریعتی
ممکن است بگویند که من املم ، کهنه پرستم ، مرتجعم...اما هرچه می خواهند بگویند ، من که هم کهنه ترین کهنه ها را و هم نوترین نوها را می شناسم و خود در هر دو دنیای دور از هم و متناقض با هم بسیار آموخته ام و اندوخته ام ، می دانم که شلاق و کشیده و مشت چه نقش سازنده و نیرومندی را در تعلیم و بخصوص تربیت بازی می کند و حیف که دست های معلم را بسته اند و مسوولیت خطیر و پیچیده و دشوار تعلیم و بخصوص تربیت را تنها بر دوش های ناتوان و لرزان کلمات نهاده اند ، آن هم نه کلمات زنده : کلماتی که از سر زبان برمیخیزند بلکه کلمات مرده : کلماتی که از نوک قلم بیرون می ریزند.
آنها که در ارزش شیوه تعلیم و تربیت من تردید دارند و زبان تازیانه را و اثر کشیده را در پرورش یک روح منکرند ، کسانی اند که نه هرگز قدرت و شایستگی شلاق کشیدن بر شاگردی را داشته اند و نه هرگز ارزش و شانس شلاق خوردن از معلمی را. نه معلم خوبی بوده اند و نه شاگرد خوبی.
کسانی اند که خلوص دوستی پس از یک دشمنی ، شور آشتی پس از یک قهر ، استواری پیوستی را پس از یک گسستن ، صمیمیت یک نزدیکی پس از یک دوری ، استحکام یک بستن پس از یک بریدن ، تجدید آشنایی پس یک بیگانگی ، عشق پس از یک کینه ، نشئه امید پس از یک ناامیدی ، شوق بازیافتن پس از یک گم کردن ، زیبایی رام کننده و افسونگر لبخندی پس از یک گریه ، لذت تصنیف پس از نصیحت و بالاخره اعجاز شگفت آور نوازش پس از یک تنبیه را نمی شناسند ، احساس نکرده اند ، این ها هیچ چیز را نمی شناسند ، هیچ چیز را احساس نمی کنند.