زندگی و رفتارهای اجتماعی انسانها تابع فرهنگی است که در آن زاده و پروریده شده است, این فرهنگ حاصل جغرافیای انسانی و طبیعی می باشد. این جغرافیا, انسان ساختها را به صورت چشم اندازهای خاصی که نیازهای زمان را برطرف کند, جلوه گر می سازد. یکی از این انسان ساختها و یا از مهمترین آنها, مساکن و معماری مساکن است. در هر فرهنگی این مساکن با توجه به جغرافیای همان فرهنگ ساخته می شود از جمله؛ دین, ادبیات, آب و هوا, ارتفاع و... این جغرافیا در کشور ایران نمودهای ویژه ای را در ساخت و سازها از خود بر جای گذاشته است. درون گرایی مفهومی است که به صورت یک اصل در معماری ایران وجود داشته و با حضوری آشکار, به صورتهای متنوع, قابل درک و مشاهده است. اصولا در سازماندهی اندام های گوناگون ساختمان به ویژه خانه های سنتی, باورهای مردم, بسیار کارساز بوده است. یکی از باورهای مردم ایران ارزش نهادن به زندگی شخصس و حرمت آن و نیز عزت نفس ایرانیان بوده که این امر به گونه ای معماری ایران را درون گرا ساخته است. معماران ایرانی با ساماندهی اندامهای ساختمان در گرداگرد یک یا چند میانسرا, ساختمان را از جهان بیرون جدا می کردند و تنها یک هشتی این دو را به هم پیوند میداد. خانه های درونگرا در اقلیم گرم و خشک, همچون بهشتی در دل کویر هستند, فضای درونگرا مانند آغوش گرم بسته است و از هر سو رو به درون دارد. با یک ارزیابی ساده می توان دریافت که در فرهنگ این نوع معماری, ارزش واقعی به جوهر و هسته باطنی آن داده شده است و پوسته ظاهری, صرفا پوششی مجازی است که از حقیقتی محافظت می کند و غنای درونی و سربسته آن تعیین کننده جوهر و هستی راستین بنا است و قابل قیاس با وجوهات و فضای بیرونی نیست. درون گرایی در جستجوی حفظ حریم محیطی است که در آن شرایط کالبدی با پشتوانه تفکر, تعمق و عبادت به منظور رسیدن به اصل خویش و یافتن طمانینه ی خاطر و آرامش اصیل در درون, به نظمی موزون و متعالی رسیده است. به طور اعم و بر اساس تفکر شرقی و در سرزمینهای اسلامی؛ جوهر فضا در باطن است و حیاط درونی, به وجود آورنده اساس فضا است.
تاریخ فرهنگی معماری
بسیاری از رویکردها در علوم انسانی, ازجمله تاریخ, در طی زمان شکل گرفته است و رفته رفته به آنها نامی داده اند. چنین رویکردهایی مبانی نظری یا روش واحدی ندارد. با این حال, همین که مجموعه ای از رویکردها را با اسمی واحد می خوانند, گواه این است که مسمایی واحد در پس همه ی آن کثرت ها و اختلافهاست. بهترین راه برای شناخت این گونه رویکردها ، جستجوی آن مسمای واحد در خلال صورت های متکثر آن است ؛تاریخ فرهنگی چنین رویکردی است. معماری بیش از آنکه محصول تصمیم یک یا چند نفر باشد, محصول فرهنگ جامعه است. بسنده کردن به شناخت کالبد و جسم معماری و غفلت از پیوندهای آن با فرهنگ به سطحی نگری در تاریخ معماری می انجامد. تاریخ فرهنگی رویکردی در تاریخ و تاریخ معماری است که اگر به مطالعات تاریخ معماری ایران وارد شود, می تواند آن را ژرف تر و برخی از زوایای تاریک آن را روشن کند.
یکی از حوزه های مهم تاریخ فرهنگی معماری ، ذهنیت یا طرز نگرش انسان ها، به ویژه عموم مردم، دربار ه ی معماری و شهر است. انسان ها، تصورات و باورها و احساساتی دربار ه ی آثار معماری دارند ؛ این طرز نگرش ها یا ذهن یت ها خود بر چند دسته است : یک، ذهنیت هایی است که مردم از بنایی ساخته، دارند . این ذهنیت در داستان هایی بروز می کند که دربار ه ی بنا می گویند، نام خاصی که برای آن انتخاب می کنند و احساسی که به آن دارند . دسته ی دیگر ، ذهنیت هایی است که باعث ساخته شدن و شکل گیری بنا یا مجموعه ای می شود. دسته ی سوم ، ذهنیت هایی است که باعث ایجاد تغییرات در بنایی موجود م ی شود. ذهنیت های دسته ی اول را معمولاً درنوشته هایی می توان یافت که کسانی دربار ه ی شهر و دیارشان نوشته اند. یک گونه از این مکتوبات، تاریخ نامه های محلی است ، که کم وبیش دیدگاه ها و احساسات و خاطرات نویسنده و مردم هم روزگار او را دربار ه ی بناهای مختلف اصفهان نشان می دهد؛ مانند تاریخ اصفهان از جلال الدین همایی.
در خصوص دست ه ی دوم، یعنی ذهنیت هایی که بناهایی را شکل داده است، نمونه های بسیاری در ایران در دست است . همه بناهایی که به واسط ه ی رؤیایی برپا شده و همه ی قدمگاه ها در این دسته قرار می گیرد. گاهی هم ذهنیت انسان ها موجب تصمیم های مهم در معماری بنا می شود؛ چندان که قرائت و فهم بنا بدون توجه به آن ، ناممکن است . در اینجا به آوردن نمونه ای بسنده می کنیم: بقعه ی پیر بکران، در نزدیکی اصفهان، که طرحی عجیب دارد. از شگفتی های این بنا، تخته سنگی است که نیمی از آن از زیر جرز جنو بشرقی ایوان بیرون زده است . روی این تخته سنگ سوراخی است، که مسلمانان اهل محل آن را جای پای اسب حضرت محمد (ص) و یهودیان آن را جای پای اسب حضرت الیاس (ع) و معراج گاه او می دانند. جرز را به عمد بر روی بخشی از این تخته سنگ قرار داده اند؛ شاید به این منظور که هم سنگ را تثبیت و هم بنا را متبرک کنند.
رویکرد تاریخ فرهنگی بیش از یک ونیم سده سابقه دارد؛ با این حال، همچنان در حال تحول است . هرچند برخی از ویژگی های اصلی تاریخ فرهنگی در این سیر تحول پایدار مانده است، نه تنها به انداز ه ی تنوع معنای فرهنگ ، تاریخ فرهنگی داریم؛ بلکه این رویکرد در هر سرزمینی که آن را به کار بسته اند، به تدریج سنتی خاص یافته است؛ چندان که در کتاب های تاریخ فرهنگی، از سنت های آلمانی ، فرانسوی، انگلیسی و امریکایی نام می برند.تاریخ فرهنگی نه فقط بنابر موضوعش می تواند ایرانی بشود؛ بلکه این استعداد را دارد که در نظریه ها و روش ها و منابع نیز بومی باشد . البته هنگامی می توان با اطمینان بیشتر درباره ی قابلیت این رویکرد در تاریخ معم اری ایران سخن گفت ، که در عمل آزموده شود . صورت و قوام امروزی تاریخ فرهنگی در مغرب زمین نیز حاصل نقد مداوم پژوهش هایی است که با این رویکرد صورت گرفته است.تجربه ی جهانی تاریخ فرهنگی نشان می دهد که بالیدن این میان رشته، سخت وابسته به بالیدن رشته های پیرامون و رونق گرفتن و اصالت کار در آنهاست . از سوی دیگر، وابستگی تاریخ فرهنگی به اسناد متکثر و متنوع نیز اهمیت پرداختن به گردآوری، سامان دهی و گویاسازی اسناد تاریخی را نشان می دهد. کثیری از این اسناد در ایران، هنوز شناسایی نشده یا در دسترس محققان قرار نگرفته است . این قضیه ، به ویژه در مورد اسناد شخصی و خانوادگی صدق می کند. اسناد و متونی چون نامه ها، دفترچه های یادداشت شخصی یا یادداشت های پراکنده، آلبوم های عکس ، حتی اشیای مربوط به زندگی گذشته و اسنادی
چون قباله نامه ها، بیع نامه ها، اسناد مربوط به سفارش ساخت بنا، وصی ت نامه و وقف نامه از جمله اسنادی است که اغلب جزو یادگارهای خانوادگی نگهداری شده است. گردآوری این نوع منابع ، کمک بسیار بزرگ ی در جهت نزدیک شدن به زندگی و نگاه گذشتگان است و امکان پژوهش با رویکرد تاریخ فرهنگی را فراهم می کند.رویکرد تاریخ فرهنگی دو جنب ه ی برج سته و به ظاهر متناقض دارد : کل نگری و توجه به جزئیات . کل نگری، ما را از نگاه م نقطّع و پاره پاره ی رایج در رویکردهای تاریخی گرانه محفوظ می دارد و توجه به جزئیات ، به ما امکان می دهد که در جنبه های مغفول معماری ایران نظر کنیم؛ و نیز از بند کلی گویی هایی که سال هاست گرفتار آنیم رها شویم.
- "درآمدی بر تاریخ ذهنیت عامه در معماری ایران" مهرداد قیومی بیدهندی و امید شمس- دو فصلنامه مطالعات معماری ایران
- گنجینه آثار تاریخی اصفهان: آثار باستانی و الواح و کتیبه های تاریخی در استان اصفهان لطف الله هنرفر
- مطالعات تاریخ فرهنگی؛ پزوهش نامه ی انجمن ایرانی تاریخ سال پنجم شماره 17
معماری ایرانی
معماری ایرانی در هر عصری بیان کننده فرهنگ و تمدن, سنت و هویت دوران شکل یابی خود و فرآیندی از ازل معنی تا نهایت هندسه و ریاضیات بوده است. این معماری سرشار از مباحث معنوی, عرفانی, هنر, علوم و فنون مختلف می باشد و توجه مخصوصی به جنبه هایی از قبیل: اقلیم و موقعیت جغرافیایی, مسائل فنی و علمی بنا, استفاده از مصالح بوم آورد, منطق, مقیاس انسانی و مسایل درونی و باطنی همچون حرمت, درونگرایی و امنیت داشته است.
معماری ایرانی نماد جامعه ای درون پذیر و میزبان است که بارزترین نماد آن وجود فضاهای باز درونی مانند حیاط مرکزی و بیشتر بافت آنها از فضاهای مسکونی گرفته تا مذهبی و ... به صورت درونگرا طراحی شده و دارای حیاط مرکزی هستند.
- رجبی, آزیتا و افشین سفاهن, " بازارهای ایرانی تجسم اندیشه های پایدار " فصلنامه علمی پژوهشی جغرافیا ( 113- 27)
معماری دوره قاجار
قاجار یکی از طوایف ترک زبان است که در قرن هفتم هجری قمری نام آن در تاریخ ذکر شده است. در زمان صفویه, قبیله قاجار یکی از هفت قزلباش شاه اسماعیل صفوی بودند که در زمان شاه عباس قبیله قاجار به سه قسمت تقسیم شد: یک قسمت در مرو, قسمت دوم در گرجستان و قسمت سوم که بخش عمده ای از آنها را در بر می گرفت در ولایت گرگان و برای دفع ترکتازی های ترکمنی ها مقیم شدند و در آنجا به دو شعبه " یوخاری باش" ( بالای سر) و "اشاقه باش" ( پایین سر) تقسیم شدند. یوخاری باشها در قسمت بالای رودخانه گرگان و اشاقه باشها در قسمت پایین رودخانه گرگان مستقر شدند. حکومت قاجار را آغا محمد خان پسر دوم محمد حسن خان و برادر حسینقلی خان جهانسوز بنیاد نهاد. آغا محمد خان مردی بی رحم بود, عده ای بی رحمی و قساوت قلب اورا منسوب به به زمانی که آغا محمد خان به دست عادلشاه, برادرزاده نادرشاه, در سن 5 سالگی اسیر و مقطوع النسل گردید می دانند و آغا محمد خان پس از کشته شدن پدر خود در سال 1758 م / 1173 ه.ق. رییس ایل قاجار شد و دوران جوانی خود را در دربار کریم خان زند در شیراز گذرانید. پس از مرگ کریم خان در سال 1779 م./ 1193 ه.ق. به استر اباد گریخت و با اولاد کریم خان وارد کشمکش طولانی شد و در سال 1794 م./ 1210 ه.ق. لطفعلی خان زند را دستگیر کرد و به قتل رسانید و در سال 1796 م./ 1211 ه.ق. تاج شاهی را بر سر نهاد و در آن سال تهران را به سبب موقعیت مرکزی و نزدیکی به مناطق ایل قاجار (گرگان) پایتخت قرار داد, آغا محمد خان یکسال بعد ینی, در سال 1797م./ 1212 ه.ق. به قتل رسید و جسد اورا به نجف بردند و در آنجا به خاک سپردند.