دانلود مقاله سینما

Word 46 KB 5886 28
مشخص نشده مشخص نشده هنر - گرافیک
قیمت قدیم:۱۰,۱۵۰ تومان
قیمت با تخفیف: ۷,۵۰۰ تومان
دانلود فایل
  • بخشی از محتوا
  • وضعیت فهرست و منابع
  •  

    صدا ها:

    زئوس: این هم از این بچه ات.

    سه میلی: همچنین میلی انگار بچه تو نیست. خاک بر سرت کنن … معلومه، با چنین بابای سیب زمین ای باید هم بچه اقندر ننر با بیاد.

    زئوس: ببخشد. همسر عزیزم که ایشون صبح تا شب. شب تا صبح چسبیدن به شما.

    سرمیلی: چرا دروغ می گویی… مگر تو مجال می دهی که او هم یک لحظه از آغوش گرم من استفاده کند.

    زئوس: حرف زدن با شما زن ها چز اینکه اصاب خرد کند هیچی ندار، ناچارم یک بار دیگر با تو بازی کنم و حقت را بگذارم کف دستت.

    سه میلی: حرفی نیست عزیزم، با کمال میل قبول می‌کنم.

    زئوس:/ خطاب به دیو نیزوس/ د خفته شو بچه…

    / صدای گریه بچه بالا می رود، با موسیقی میکس شده و فید می شود. پرده باز می شود. صحنه نشانگر یک کاخ با نمای یونانی است. شاه و قلعه بان در صحنه حضور دارند. شاه بسیار مضطرب و در همه حال قدم زدن است.

    قلعبان: عالیجناب اندکی تحمل بفرمائید…. جناب وزیر، هم اکنون فراخواهند رسید.

     شاه: نمی توانیم، نمی توانم.

    قلعبان: جسارت است عالیجناب…. خوابی که شما دیده اید بیشتر شبیه افسانه است تا خواب.

    شاه: لطفاً حرف نزنید جناب قلعه بان، حالمان مساعد نیست.

    /وزیر وارد می شود/

    وزیر: عالیجناب سلامت باشند.

    شاه: بگو… بگو که دیگر کاسه صبرمان لبریز شده است.

    وزیر: عالیجناب … نبابر تعاریف و پیشگویی های تیر زیاس و کالکاش غیبگو، خداوندگار جنگ برفراز کوه المپ که بر مردم آخایی زبان درازی می‌کند و تاج شاهی شما را تمسخر می‌کند همان عامل جنگ است. جنگ میان مردم آخایی و مردم تروا در خواب شما نشان از آشوب در میان مردم است و ضربه گرز توسط خدای خدایان زئوس بر سر خداوندگار جنگ و خودنمایی او به همسرش ایزد بانو سه میلی نشان از نارضایتی دیو نیز وس و وجود اختلاف میان زئوس و سه میلی بزرگوار است. آنها گفته اند که هر چه سریعتر عوامل آشوب را پیدا کرده و برخی از کوه المپ ببریم و قربانیشان کنیم. تا آتش خشم خدایان ما را فرا نگیرد.

    شاه: آه، چه رخداد شومی ….  عوامل آشوب چه کسانی هستند؟

    وزیر، متأسفانه هر دو پیشگو از گفتن نام عامل یا عوامل آشوب امتناع کردند.

    شاه، برای چه؟

    وزیر، از ترس جانشان… حتی با آنکه خود حفظ امنیت آنان را متقبل شدم باز هم حذر کردند.

    شاه، حال باید چه کرد؟ به زودی آتش خشم خدایان تمام شهر را می سوزاند.

    قلعه بان: جسارت است قربان … اگر اجازه بفرمائید یک یک مردم را برفراز کوه المپ ببرم و از بدنشان سر جدا سازم تا خود عامل نارضایتیشان را معرفی کنند.

    شاه: جناب قلعه بان از شما خواهشمندم نظریات خود را در جشنواره بزرگ دیونیزوس بیان کنید … به حتم جایزه ای دریافت خواهید کرد.

    وزیر: شهریارا اگر بنده را مختار بدارید تا آزادانه عمل کنم بدون آنکه نیاز به قربانی کردن شخصی بر فراز المپ باشد خشنودی مردم و خدایان را به دست خواهم آورد.

    شاه: اما پیشگویان به قربانی کردن برفراز المپ برای خدایان تاکید کرده اند.

    وزیر: فکر آن را هم کرده ام قربان …. به جای انسان، حیوانی را قربانی می کنیم.

    شاه: /پس از کمی فکر/ بسیار خوب شما مختارید، دیگر چه؟

    وزیر: متشکرم قربان… دیگر آنکه قلعه بان و قوای نظامیش را نیز نیاز دارم دستور دهید تا او هم با اختیارات محدودی که بنده به او خواهم داد با من همراه شود.

    شاه: باشد … آن هم قبول، همه چیز را به تو سپردم… ولی ما را در جریان امور بگذارید و مراقب باشید تا گزندی به مردم نرسد. که ما بسیار مردمانمان را دوست داریم.

    وزیر: حتماً قربان، حتماً.

    شاه: جناب قلعه بان، از این پس شما مأمورید تا همراه با جنابوزیر و با توجه به نظریات ایشان هر چه سریعتر آشوب و بلوارا در میان مردم تمام کرده تا خشم خدایان فروکش کند.

    قلعه بان، شهریارا! …

    شاه: جناب قلعه بان، لطفاً از این به بعد اختلافات شخصی را کنار بگذارید آقا، این یک دستور جدی است.

    قلعه بان: بله قربان/ چشم قره ای به وزیر می رود/

    وزیر: وقت تنگ است … بهتر است هر چه سریعتر کارمان را آغاز کنیم.

    / موسیقی نواخته شده و قلعه بان و وزیر وارد شور می شوند. در این حین صدای زئوس و سرمیلی پخش می شود./

    زئوس: خوب عزیزم شروع کن.

    سرمیلی: ولی تو اول باید شروع کنی.

    زئوس: به نظر شما تو هر کاری خانم ها مقدم ترند. من هم به نظر شما احترام می گذارم و این حق رو به شما می دهم که اول شما شروع بفرمائید.

    سرمیلی: طبق قانون وضع شده توسط پالامد برای شروع بازی اول شما باید شروع کنی، من هم به قانون احترام می گذارم و حق شما اولی شما رو ضایع نمی کنم.

    زئوس: عزیزم تو اگه این زبون رو نداشتی چه کار می کردی؟ …/خطاب به دیونزوس/ د خفه شو بچه…

    /صدا قطع می شود، موسیقی پخش می شود، سپس وزیر شروع به سخنرانی می‌کند/.

    وزیر ای مردم با وفا و صمیمی بدانید هدف ما جز رفاه و آسایش نمی باشد. آگاه باشید که آینده روشنی در انتظار شماست. و این در گرو کمک و همراهی شما مردم خوب است. ما برای رسیدن به چنین هدفی باید بر علم و فرهنگ و ادب و هنر خود بیافزاییم و با سرزمین های مجاور از مسیر دوستی وارد شویم.

    قلعه بان: ای مردم قدرتمند، ما نیاز به یک نیروی نظامی مقتدر و قوی برای مقابله با دشمنان هستیم بنابراین نیاز به تقویت قوای جسمانی خود داریم.

    /مرد دستفروشی از میان تاشاگران بلند می شود./

    دستفروش: درسته آقا، این آقا دست می گه … تخمه، آجیل، بیسکوئیت، چیپس، پفک، بادوم زمینی برای تقویت قوای جسمی، بیسکویت، آجیل.

    /یک زن روزنامه فروش از سمت دیگر تماشاگران بلند می شود/

    روزنامه فروش: روزنامه، روزنامه، آخرین خبر… مجله علمی، فرهنگی، هنری،  جدول …. برای بالا بردن سطح اطلاعات علمی، فرهنگی از روزنامه های من بخرید.

    دستفروش: آبجی باز کاسبیمون رو بکنیم. مجله و روزنامه و علم و فرهنگ وهنر که شکم مردم رو سیر نمی کنه. مردم نیاز به قوای جسمانی دارند.

    روزنامه فروش؛ نه که هله هوله های جنابعالی شکم های گرسنه را سیر می کنه؟…

    دستفروش: آبجی مثل اینکه یه چیزیت می شه ها؟ … روزنامه فروش شمام که از صدتا حرفش نود و نه تاش دروغه.

    روزنامه فروش: حرف دهنت رو بفهم.

    وزیر، آقای محترم، بانوی گرامی، چرا نزاع می کنید. با بحث و جدل تا ابد راه به جایی نمی برید. و نخواهیم برد. بهتر است به جای مشاجرات بیهوده بعنوان نمایندگان صالح و سابق مردم به کمک ما بشتابید. من به همراه جنابعالی قلعه بان به نیابت از پادشاه مقتدر سرزمین های شما را رسما دعوت به همکاری می نمایم.

    /موسیقی نواخته می شود. دستفروش و روزنامه فروش به روی صحنه رفته و با قلعه بان وزیر اندکی اختلاط مکرده سر و وضعشان را مرتب می کنند. و شورع به سخنرانی می کنند.

     روزنامه فروش: مردم نجیب امروز که در خدمت شما هستم پس از سال ها مشقت و سختی در راه علم و فرهنگ و هنر آمده ام تا در خدمت شما باشم. و بی هیچ منتی و چشم داشتی برای رسیدن به درجات عالی علم و ادب و هنر مردم سرزمین عزیزمان تلاش کنم. کاندیدای حزب اسب نجیب.

    دستفروش: مردم قوی اینجانب تاکنون پس از کشیدن ریاضت های سخت و جانفرسا اعلام می کنم جهت ارتقاع سطح قدرت نظامی سرزمین هایمان تا پای جان، تاکید می کنم تا پای جان در خدمت شما هستم… کاندیدای حزب فیل قوی.

    روزنامه فروش: دروغ می گه به من رأی دهید.

  • فهرست:

    ندارد.


    منبع:

    ندارد.
     

بسم الله الرحمن الرحیم صحنه: همه جا تاریک است. صدایی به وضوح به گوش می رسد. این صدا صدای مشاجره زاؤس و همسرش سه میلی همراه با صدای گریه فرزندشان. دیو نیزوس است. صداها: زئوس: این هم از این بچه ات. سه میلی: همچنین میلی انگار بچه تو نیست. خاک بر سرت کنن … معلومه، با چنین بابای سیب زمین ای باید هم بچه اقندر ننر با بیاد. زئوس: ببخشد. همسر عزیزم که ایشون صبح تا شب. شب تا صبح چسبیدن به ...

توماس آلوا اديسون در روز يازدهم فوريه سال ???? در شهر ميلان در ايالت اوهايوى آمريکا به دنيا آمد. بحق مى توان گفت که اديسون يکى از آن افرادى بود که از اقشار پائين اجتماع منشاء گرفت و بعدها به شهرت و ثروت فراوان رسيد (توماس اديسون در آمريکا تحت عنوان

به نام خدا خلاصه تاريخ ايران زمان ميلادي زمان هجري سلسله پادشاه رويدادها پايتخت حدود 720 تا 550 پيش از ميلاد مادها ديا اکو ديااکو هفت قبيله آريايي را در

توماس آلوا ادیسون در روز یازدهم فوریه سال ۱۸۴۷ در شهر میلان در ایالت اوهایوى آمریکا به دنیا آمد. بحق مى توان گفت که ادیسون یکى از آن افرادى بود که از اقشار پائین اجتماع منشاء گرفت و بعدها به شهرت و ثروت فراوان رسید (توماس ادیسون در آمریکا تحت عنوان «از ظرف شویى به میلیونرى رسیدن» نامیده مى شود). توماس ادیسون بدون شک امروزه یکى از قهرمانان ملى آمریکا به شمار مى آید. در مورد ...

دریافتن اینکه یک شوخی خنده دار است یا نیست کار ساده ایست. یا به آن می‌خندید یا نمی‌خندید. این یک واکنشی آنی ست. شوخی ها می‌توانند چیزهای زیادی را درباره آدمهایی که آنها را تعریف می‌کنند و همین طور آدمهایی که به آنها می‌خندند آشکار کنند. به نظر فروید شوخی مثل رویاست. زیرا بیانگر عناصر نادلپذیری است که معمولآً از ورودشان به خود آگاهی آدمها دوری می‌کند. به ندرت پیش می‌آید که یک ...

توماس آلوا ادیسون در روز یازدهم فوریه سال 1847 در شهر میلان در ایالت اوهایوى آمریکا به دنیا آمد. بحق مى توان گفت که ادیسون یکى از آن افرادى بود که از اقشار پائین اجتماع منشاء گرفت و بعدها به شهرت و ثروت فراوان رسید (توماس ادیسون در آمریکا تحت عنوان «از ظرف شویى به میلیونرى رسیدن» نامیده مى شود). توماس ادیسون بدون شک امروزه یکى از قهرمانان ملى آمریکا به شمار مى آید. در مورد ...

فرهنگسرا ساختمانی است که در آن یک یا چند نهاد فرهنگی فعالیت دارند. در فرهنگسراها معمولاً شرایطی برای آموزش امور گوناگون فرهنگی و اجتماعی و همچنین آموزش پیشه‌ها و هنرهای گوناگون مانند نگارگری، کوزه‌گری، دوزندگی و جزاینها فراهم می‌گردد. برخی از فرهنگسراها کتابخانه و انتشارات ویژه خود را نیز دارا هستند. برخی از فرهنگسراها بجز پوشش دادن منطقه خود به فعالیت‌های فرامنطقه‌ای نیز ...

-1 عکس پرتره: اصولاً پرتره به انواع عکس هایی گفته می شود که تصویر آن از تمام تنه، نیم تنه یا از صورت باشد. برای گرفتن پرتره با دوربین 35 میلی متری می توان عکس هایی با کیفیت عالی گرفت. مشروط بر آنکه تکنیک دقیق را رعایت کرد. بهترین نمونه از یک عکس پرتره باید توانایی تحت الشعاع قرار دادن به بک گراند، مانند یک پرتره نقاشی را داشته باشد. یکی از امتیازات استفاده از دوربین 35 میلی متری ...

بسمه تعالی فروش فیلم های دیزنی و کمپانی های دیگر در عرصه فیلم های انیمیشن که تازگی خاصی از لحاظ تکنیک و سبک ها و موضوعات دارند روز به روز در حال افزایش است آیا می دانید فیلم باورنکردنی ها چقدر فروش کرده است؟ پیلبان در شماره جدید خود اعلام کرد در ستونی به نام فروش باورنکردنی (باورنکردنیها) جدیدترین انیمیشن سه بعدی پیکسار رکورد فروش افتتاحیه آثار کارتونی تاریخ را شکست باورنکردنی ...

برای به دست آمدن موفقیت در هر زمینه ای عوامل مختلفی دست به دست یکدیگر می دهند تا این امر رخ بدهد.این مساله در مورد سینما نیز صدق می کند . متاسفانه در کشور ما عوامل مختلفی دست به دست هم داده اند تا سینمای ما پس از گذشت این همه سال از ساخت اولین فیلم ایرانی (سال ۱۳۰۸) هنوز به موفقیت چندانی در زمینه های مختلف از جمله فروش ، راضی کردن مخاطب و یا حتی مطرح شدن در سطح جهان دست نیافته ...

ثبت سفارش
تعداد
عنوان محصول