دانلود مقاله نمایش نامه سادیسم روز

Word 105 KB 8909 60
مشخص نشده مشخص نشده هنر - گرافیک
قیمت قدیم:۱۴,۸۵۰ تومان
قیمت با تخفیف: ۱۰,۰۰۰ تومان
دانلود فایل
  • بخشی از محتوا
  • وضعیت فهرست و منابع
  • مکان آموزشگاه کامپیوتری می باشدکه بامیزمنشی،دوصندلی برای مراجعه کنندگان ،وسایل جانبی کامپیوتروتزیینات مربوطه آراسته شده است.

    (کیوان صاحب شرکت جوان وخوش مشرب درحال پرزنت کردن دوستش ،سام جوانی مطابق مدروز میباشد.

    موسیقی درحال پخش شدن وآندومشغول کارخود،که باقطع شدن موسیقی،کیوان صفحه آخربرگه را نشان داده و...)

    کیوان تنها عیبش هم اینه که وقت و انرژی آدمُ به هدر می ده

    سام چه با حال

    کیوان پولدار شدن بدون زحمت

    سام حالا پولش چی ؟

    کیوان مگه نداری !

    سام آخه پولش خیلی زیاده

    کیوان به اون پول گنده هه فکر کن ، خونه ، ویلا ، ماشین ... به اونها فکر کن

    سام ولی الان یه پاپاسی هم تو جیبم نیست

    کیوان برو قرض کن ، وام بگیر ... حسنش اینه که دو ماهه پولتو پس می گیری

    سام این کارا ممنوع نیست                                

    کیوان وقتی فروشنده راضی ، تو خریدار هم راضی ، پس تمومه دیگه

    سام راست می گی ها

    کیوان ها ، این رو هم یادت باشه تا خودت توی این کار نیومدی به کسی چیزی نگی ، چون ممکنه اولاً دودلت کند ثانیاً چیزی بپرسه که نتونی جواب بدی ثالثاً

    سام مختلطه دیگه

    کیوان  نکنه که واسه مختلطیش داری می یای

    سام آخه  جنس مخالف ، انگیزه رو بیشتر می کنه

    کیوان اتفاقاً زیر یک دست من دخترِ

    سام پس منو بنداز زیر دست اون

    کیوان تو اومدنوبیا

    سام زیر دست اون می ندازی بیام

    کیوان نترس سرت کلاه نمی ره

    سام صبر کن ، یه سوالی ، کلاهبرداری نباشه

    کیوان داشِت کیوان جایی نمی خوابه که زیرشٌ آب بگیره

    سام مواظب زیر ما هم باش

    کیوان دارمت ... اصلاً تا حالا دیدی من سرت کلاه بزارم

    سام کم نه

    کیوان دستت درد نکنه

    سام سرت درد نکنه

    کیوان از این حرفها نداشتیم ها

    سام قبول کن کمی خورده شیشه داری ، ولی کیوان یادت نره من و تو رفیقیم ، با هم بودیم ، با هم پوشیدیم ، با هم خوردیم ، با هم چرخیدیم ، خودت هم منو خوب می شناسی ، این ظاهرمه ، ته جیبم شپش داره تکچرخ می زنه

    کیوان پس بیا که می خوام پولدارت کنم

    سام باشه اما یه سوالی  تا حالاخودت پورسانتشو گرفتی

    کیوان پورسانت سه نوبتم رو گرفتم  اگه تو بیای چهارمیش رو هم می گیرم

    سام حالا پول روکی بیارم

    کیوان هر چی زودتر بهتر ، به نفعتِ ، زودتر آموزش می بینی ، زودتر به پولت می رسی ، من هم هواتو دارم ، ساپورت بالا دستی ، اصلاً همین امشب بیا

    سام امشب که نمی شه

    کیوان چرا ؟

    سام حالت خوبه کیوان ، خودت گفتی امشب پارتی داریم

    کیوان یادم رفته بود

    سام ساعت خواب

    کیوان خیالی نیست ، فردا بیا ، برات جا می زارم

    سام حالا امشب کی ها هستیم

    کیوان تریپ لاتی ، بروبچِ اِوری بادی همه هستن

    سام تو رفیقا فقط تو

    کیوان من چاکرتم

    سام مختلطه دیگه (کیوان چیزی در گوش سام می گوید) یوهو ، حال دادی هزار تا

    کیوان فقط x امشب با توئه ها

    سام  x می ترکونیم

    کیوان بترکون

    سام x می ترکونیم

    (رامین جوانی همسن و سال بقیه با کت و شلوار و مرتب شده ، با کیف سامسونت که خستگی را در پس حرکات و حرفهایش دیده می شود وارد می گردد . )

    رامین   سلام

    سام سلام

    کیوان سلام ... چه خبر ؟!

    رامین از صبح تا حالا از این شرکت به اون شرکت ، از این بانک به اون بانک ... اینجا حرف بزن اونجا کف بزن ، جلو یارو ملق بزن ... (دکمه یقه اش رابازمیکند)خفه شدیم،واسه غالب کردن به اداره چه مصیبتی روبایدکشید

    کیوان چقدر شِر و وِر می گی

    رامین بعنوان خدمتکار استخدام شدم حقوق خدمتکاری می گیرم اما جای منشی ، بازار یاب ، کُلفت ، اپراتور و همه چی هستم

    کیوان مگه غیر اینه که خانم جمشیدی

    سام خانم جمشیدی ؟! ...

    کیوان منشی مونه ... مگه غیر اینه که رفته سفارشات رو تحویل بگیره ... مم ذکی هم اسماً آبدارچی شرکتِ

    کیوان ول کن این حرفهارو... بگو آگهی استخدام رو چکار کردی

    رامین  چند جا چسباندم ، به یه روزنامه هم دادم

    کیوان متن آگهی چی نوشتی

    رامین به یک بازار یاب مجرب ِ مجردِ تمام وقت نیازمندیم البته خانم

    سام کیو ، کلک

    رامین الان نزدیک به یک سال و سه ماه و 18 روزِ که دارم اینجا کار می کنم ، ماه به ماه بازاریاب خانم می گیره و طلاقشون می ده

    سام طلاق !           

    کیوان می ندازمشون بیرون

    سام چرا ؟

    رامین مرض داره

    کیوان چی می گی ؟

    رامین راست می گم ... انگار که می خواد ملکه زیبایی جهان رو انتخاب کنه

    سام مختلطه (رامین ، سام رابه کناری می برد)

    کیوان حرف نمی زنم دلیل نمی شه که دارم حرفتو تایید می کنم ها

    کیوان تو دیگه چی می گی

    رامین تو هم حواست رو جمع کن ، ظاهراً بهت چشم بد داره

    سام من پا نمی دم

    رامین خودش پا رو می گیره

    سام نه بابا !

    رامین فقط مواظب باش به بادش ندی

    کیوان (با عصبانیت) رامین یکی می خوابونم تو گوشت ها

    رامین آخ گوشم

    کیوان پشت سر من داشتی چی می گفتی

    سام در مورد بادِ

    کیوان باد چیه

    سام قبل تو اتفاقی افتاد

    کیوان چه اتفاقی

    رامین (ترس) بادی بود و راهی بود (همه اوه و پخش می شوند) مگر با تو کاری بود

    کیوان من واسه چی فرستادمت بیرون

    رامین رفتم بانک ، بانک ... چکهای حاجی همه برگشت خورده

    کیوان چرا زودتر نگفتی

    رامین نزاشتی

    کیوان عیبی نداره ، فردا صبح حاجی می یاد بهش می گم

    رامین (به سام) نا سلامتی حاجی پدرشه ، بیفته زندان خوبه

    کیوان تو جوش نزن شیرت خشک می شه

    رامین تو با همین شیر خشک بزرگ شدی

    سام کیوان از مهمونی امشب بگو

    کیوان خوب بود گفتی ، رامین امشب اینجا مهمونی شبونه داریم ، پارتی . وسایلشو آماده کن . برو نوشیدنی ، شیرینی ، ماست و ... بگیر

    رامین از این نوار تکنو ها بیارم

    سام مال من که جدیدتره

    رامین من از روی دیش ضبط کردم ، ساید بای سایدِ

    سام چه جوریه ...

    کیوان آقا ول کن این حرفها رو

    رامین بیا ولش کردیم

    کیوان چی رو

    رامین همین حرفها رو

    کیوان مسخره بازی بسه ، جدی باش ...

    رامین من تو رو می بینم خندم می گیره

    سام رامین ، رابطه رئیس و مرئوسی را رعایت کن

    رامین آخه سام ، رئیس تا حالا اینقده لومپن دیدی

    کیوان روت می خندم پر رو نشو ... اراده کنم می تونم سر سه سوت سوسکت کنم

    رامین مثلاً می خوای چکار کنی

    کیوان اخراجت می کنم

    رامین پیر زن و از تاکسی خالی می ترسونی

    سام آقایان صبر کنید ، ظاهراً داره حرمتها شکسته می شه ... مشکل شما اینه که روابط دوستانه و کاری را با هم قاطی کردین

    کیوان ای ول

    سام هر کسی و هر چیزی باید  سر جای خودش باشه ، اسب تو اصطبل ، رئیس رو راس

    رامین انگشت تو دماغ

    سام نه ، انگشت به گند می کشه ، هر کی سر جاش نباشه به گند کشیده می شه

    رامین چه بوی گندی می یاد

    کیوان رامین گوش کن چی بهت میگم...امروزقراردخترخاله ام،مرسده بیاداینجاواسه پرزنت،طوری بیان کن که نپره،لاکردارکلی رفیق همتیپ خودش داره

    سام بازم که مختلطه

    رامین ولی من زیاد بلد نیستم

    کیوان کاتالوگ رو که حفظی ، نزدیک بیست بار هم کنار من نشستی و پرزنت کردن رو هم دیدی ...

    رامین حالا اگه وسط زِرت کردن

    کیوان پرزنت کردن

    رامین خب اگه اون وسط حاجی اومد منو دید چی بگم ، یکی می خوابونه تو گوشم و بعد با اُردنگی پرتم می کنه بیرون

    کیوان خیالیت نباشه ، حاجی تا فردا صبح نمی یاد

    رامین یعنی تا فردا صبح دختره پیشم باشه

    کیوان نه خره ، پرزنت کردیش میره ...

    کیوان بابا امشب پلو خوری دوستش مهندس شایسته هست ، آخه مهندس مدیر عامل اداره تیرچه بلوک شده

    رامین حتماً بعد مهمونی هم دور منقل نشینی و

    سام بساط مشروب و قمار هم که پهنه

    رامین پس سر اراذل و اوباش جمعِ

    کیوان شب هم خونه زن دومیش میره

    رامین بابات همین کارها رو میکنه  که پیر نمی شه ، خوشی زده به دلش

    کیوان دارندگی و برازندگی

    رامین اینهم حرفیه

    سام کیوان داره دیر می شه

    کیوان بریم ... وسیله مسیله چیزی جا نذاشتی

    سام نه

    رامین باز میای؟

    کیوان وسایلی رو که بهت گفتم فراموش نکنی

    رامین یکی رو می فرستم

    سام خداحافظ                                                     {خروج سام و کیوان از صحنه}

    رامین (با خودش) حالا گفتم یکی رو می فرستم کی رو بفرستم

    رامین (صدای کوبیده شدن چکش بر آجر) باز رفت تو مخ ما (خنده موزیانه)

    (رامین به طرف پنجره می رود و محمد ذکریا - مم ذکی – استاد بنا را صدا می کند)

    رامین هی مم ذکی ها ، هی مم ذکی ها

    مم ذکی چیه

    رامین منم سلام

    مم ذکی سلام

    رامین بیا ، اون برنامه بود گفتم تنهایی صحبت کنیم

    مم ذکی دستم بنده

    رامین مگه کجایی

    مم ذکی پنت هویس

    رامین خونه دو طبقه پنت هویسش کجا بوده

    مم ذکی گیرداد، دارم می آم

    مم ذکی بکش پائین

    رامین (با تعجب) بکشم پائین

    مم ذکی بکش ، بکش پائین

    رامین اینجا زشته

    مم ذکی شلش کن ، حالا بکش پائین

    رامین عفت کلام داشته باش مرتیکه بی تربیت

    مم ذکی  بچه طناب رو شل کن

    رامین مردم بایدحرفهاشونوواضح بیان کنن      

    {مم ذکی زنگ آموزشگاه را زده و رامین در را باز می کند . مم ذکی جوانی همسن و سال بقیه با لباسی ساده و گرد و خاک گرفته واردمیشود.}

    رامین   تو باید الان اینجا باشی می ری بنایی می کنی ، به کیوان می گم

    مم ذکی   دخل و خرج به هم نمی خوره ، باید دو شغل داشت

    رامین دو شغله مال رئیس اداره هست ، صبح رئیس یک اداره ، بعد از ظهر رئیس اداره دیگه

    مم ذکی تو اخبار می گن حرکات خوبی تا حالا صورت گرفته همینه

    رامین الان حاضریت بود ، پس چرا سر ساختمان بودی ... ساختمان خالیه یا بهتر بگم خونه خرابه می مونه ، همین مشکوک کرده

    مم ذکی به من چه ، من بنائم … خونه می سازم توش به من هیچ ربطی نداره . خودم تو این ساختمان کلی فیلتر سیگار و تریاک سوخته پیدا کردم ؛ تازه بطری های آن چنانی . وظیفه من ساخت خونه هست نه امنیتش . اونیکه باید مواظب باشه مواظب نیست …

    رامین گفتی خونه رو تو می سازی . تو که سنی نداری

    مم ذکی مگه نشنیدی میگن حمایت از قشر جوانِ

    رامین فاکتور جوانی در کنار تجربه … اونی که تو می سازی خونه بچه سازِ

    مم ذکی من خونه می سازم قرار نیست توش من زندگی کنم … تازه اشتغالزائی هم می کنم من اینطوری می سازم صاحب خونه بعد یک ماه ، واسه تعمیرات چندین نفر از گچکار و کاشی کار گرفته تا لوله کش و معمار رو میاره

    رامین باز بگین مسئولین بَدَن

    مم ذکی یه سفره ای پهنه و هر کس یه لقمه بر می داره

    رامین اینی که توگفتی اشتغالزاییِ ؟

    مم ذکی پس چیه

    رامین دزدی

    مم ذکی برو

    رامین بعضیهاگنده گنده میدزدن ، بعضیها مثل تویِ مفلوک دله دزدن

    مم ذکی من دله دزدم

    رامین صداقت کاری و احساس مسئولیت داشته باش

    مم ذکی منو آوردی که قصه حسین کرد شبستری بگی

    رامین شب بستری بگم

    مم ذکی مگه بلدی

    رامین هر ننه قمری رو بگی بلده … فقط مشکلش ویروس  HIV هست

    (زنگ تلفن به صدا در می آید)

    مم ذکی اون HIV نیست که GLX

    رامین (با تلفن) آموزشگاه کامپیوتری بفرمایید ... بله خانم کلاسهای Word داریم ... کلاس چی؟ ACDLباید به حد نصاب برسه ... ده نفره ...کلاسهای دیگه خب زیاده امروز نه کلاس نیست  فردا وپس فردا...بله فرداصبح تشریف میارین...متشکرم.خداحافظ (رامین تلفن را قطع می کند.)

    مم ذکی (حرف را عوض می کند ) بگو چکار داشتی

    رامین   امروز قرارِ یکی بیاد اینجا واسه زِرت شدن ، واسه همین می خوام اول تو رو زرت کنم

    مم ذکی  منو زِرت کنی !

    رامین اولین شرطش اینه که باید تنها باشیم

    مم ذکی چرا تنها ؟!

    رامین چون با یکی اگه باشی نظرت برمی گرده

    مم ذکی نظرم برگشت

    رامین بیا خودت رو لوس نکن فقط یه زِرت کوچولو

    مم ذکی من می خوام برم سر کارم (رامین جلوی در را می گیرد و می ایستد)

    رامین زیاد وقتتو نمی گیرم فقط 7-8-10 دقیقه

    مم ذکی 7-8-10 دقیقه !

    رامین تمرینیه میخوام اولین کسی باشی که روت آزمایش می کنم

    مم ذکی  دانشمنداش اول روی موشی ، سگی ، مرغی آزمایش می کنن

    رامین حیوان که نمی فهمه

    مم ذکی حتماً تو ندیدی ، من یکی از اون CD ها رو می آرم

    رامین اتفاقاً بعد زرت کردن CD هم می دن CD آموزشی

    مم ذکی منو بی خیال شو

    رامین بی خیار که سالاد درست نمی شه

    مم ذکی خیار ! (تعجب زیاد) (التماس) بزار سر یه فرصت

    رامین فرصت از این بهتر آموزشگاه ماهی یک بار هم خالی وخلوت نمی شه

    مم ذکی من ازجای خلوت بدم میاد

    رامین من هستم

    مم ذکی بدتر ...

    مم ذکی رامین جان ... چقدر پول می خوای بهت بدم

    رامین پولو که تو نمی دی احمق ... بعد از این که زِرت شدی پول می گیری پولدار می شی

    مم ذکی این کار گناه داره

    رامین واسه من فتوا نده

    رامین بشین باهات کار دارم ... (رامین و مم ذکی روبروی هم می نشینند )

    رامین خوب گوش کن اگه سوالی داری بپرس (رامین کتاب مخصوص را در دست گرفته و صحبت می کند)

    رامین همه مردم پول رو دوست دارن واسه همین ما اومدیم دستهای واسطه  مثل دزد ها، راهزنها و حتی گنده ترهاشون و رئیس روسا ها را قطع کردیم ... این کار توسط برو تو پارکینگ انجام می شه و اسمش هم گلد کیوسکِ یعنی کیوسک طلایی فقط باید گفت شرکت مخابرات با این طرح خیلی مخالفِ واسه همین پول می خواد بگیره . بعدش تو دو نفر رو زیر بغل می گیری اونها هم هر کدوم دو نفر زیر بغل می گیرن . شرکت گفته در بدبینانه ترین حالت سال طول میکشه تابه پولت برسی

    مم ذکی در خوش بینانه ترین حالت

    رامین پولتو نمی گیری

    (زنگ آموزشگاه بصدا در می آید . رامین از جایش بلند شده و در را باز می کند . مهندس دلقندی متخصص کامپیوتر و استاد تدریس در این آموزشگاه وارد می شود . شخص جوان و شیک پوشی که در اولین نگاه ، نظر هر بیننده ای را جلب می کند.)

    رامین سلام مهندس

    مهندس مهندس دلقندی (تأکیدی)

    رامین چه خبر ، دیر دیر به ما سر می زنی ، سایه ات سنگین شده

    مهندس خبر ها که دست شماست ، باز بازار بازاریاب یابی راه انداختین

    رامین بدبخت بازار یاب

    مهندس خوبه اینجا ماکروسافت نیست

    مم ذکی چیشون صاف نیست ، مار رو صاف نیست

    مهندس باز مم ذکی حرف زد ، چه اسم ضایعی هم داره

    رامین مهندس جان

    مهندس مهندس دلقندی آقا ، مهندس دلقندی

    رامین خب ، مهندس دلقندی ، چیه هر بار به اسمش گیر می دی

    مم ذکی چی می گی بلا

    مهندس (به مم ذکی)چه اسم ضایعی رو خودت گذاشتی ، بزار کامران ، هومن ، منصور

    مم ذکی از نون قندی که بهتره

    مهندس مهندس دلقندی

    مم ذکی مگه اسم خودت چیه ؟

    مهندس آتوسا (خنده دیگران) ببخشید ، اسم زنمه ، اسم خودم اسدِ

    رامین هر کی وسطه زن اسدِ(چند بار با هم جایشان را عوض می کنند)

    مهندس آقایان ، مسخره کردن ، لقب یا اسم حیوانات روی هم گذاشتن کار زشتیه

    رامین زشت بزه که دمش هوائه

    مم ذکی زشت جوراب منه که سوراخه

    مهندس زشت منم که با شما دارم کَل کَل می کنم

    رامین در عجبم که خودت هم می دونی زشتی ، چطور کیوان باهات کار می کنه

    مهندس چطور مگه

    رامین بازاریابای مامان با یه مهندس داغان

    مم ذکی (به مهندس) مگه تو مهندسی

    مهندس بله ، مهندس دلقندی

    مم ذکی به زشتها هم می گن مهندس

    مهندس سوژه گیر آوردین ها

    رامین هِی ، جوجه اردک زشت

    مهندس (با عصبانیت) پر رو نشو ها

    رامین چیه مگه

    مهندس (با عصبانیت) کیوان کو

    رامین ما با زشتها حرف نمی زنیم

    مهندس هو

  • فهرست:

    ندارد.


    منبع:

    ندارد.

مکان آموزشگاه کامپیوتری می باشدکه بامیزمنشی،دوصندلی برای مراجعه کنندگان ،وسایل جانبی کامپیوتروتزیینات مربوطه آراسته شده است. (کیوان صاحب شرکت جوان وخوش مشرب درحال پرزنت کردن دوستش ،سام جوانی مطابق مدروز میباشد. موسیقی درحال پخش شدن وآندومشغول کارخود،که باقطع شدن موسیقی،کیوان صفحه آخربرگه را نشان داده و...) کیوان تنها عیبش هم اینه که وقت و انرژی آدمُ به هدر می ده سام چه با حال ...

واژه ی «نمایش» را بنا به قرار داد –معادل مفهو می به کار می گیریم که به دلیل تفاوت در سنت و سابقه ی فرهنگی / تاریخی ،با مفهوم «تئاتر» متفاوت است. نمایش ارتباط بیشتر و غنی تری با آیین دارد و – جدا از بستگی های گوهری اش به گونه های کهن تر «روایت» و «اسطوره» -مهمترین تفاوتش با تئاتر در این است که نمایش با قصد و هدف حل شدن انسان در تمامیت هستی و رسیدن به حقیقت و جود اجرا می شود، و در ...

در سالهای‌ ابتدای‌ مشروطیت‌ از دو برادر به‌ نامهای‌ نریمان‌ و فریمان‌ نام‌ می‌برند که‌ این‌ دو در فصلهای‌ مختلف‌ سال‌ به‌ کارهای‌ تقلید دست‌ می‌زدند مثلاً در روزهای‌ نخست‌ بهار و عید نوروز، این‌ دو با هیئت‌ و لباسهای‌ مخصوص‌ در حین‌ عبور از بازار و محله‌ها به‌ خواندن‌ شعر و وصف‌ بهار می‌پرداختند گاهی‌ این‌ کار همراه‌ با سازی‌ محلی‌ انجام‌ می‌گرفت‌. این‌ دو هنگام‌ عبور از بازار و ...

آلسست به جای آدمتوس می میرد. آپولو که یک سال با کار جانفرسای گله داری در خدمت آدمتوس ، پادشاه تسالی ، بوده است به پاس حق شناسی از رفتار سخاوت مندانه میزبان خود ، امتیاز خاصی که عبارتست از اینکه ساعت مرگ آدمتوس به تعویق افتد برای او قائل می شود . مشروط بر اینکه آدمتوس کسی را بیابد که حاضر شود به جای وی بمیرد پدر ومادر و دوستانش امتناع می کنند . فقط همسرش می پذیرد . همسرش پیش از ...

دريافتن اينکه يک شوخي خنده دار است يا نيست کار ساده ايست. يا به آن مي خنديد يا نمي خنديد. اين يک واکنشي آني ست. شوخي ها مي توانند چيزهاي زيادي را دوباره آدمهايي که آنها را تعريف مي کنند و همين طور آدمهايي که به آنها مي خنديد آشکار کنند. به نظر فرويد

تاگور امروزه يک شاعر، نقاش و سراينده اي بزرگ است که قدرت تخيل و بيانش اعجاز آميز است. وي يک شخصيت ملي و مبارزه جو است که به دليل محبت و احترام به انسانيت در قلب همه مردم جهان جا دارد. «رابيند رانات تاگور Rabidranath Tagor» شاعر، متفکر و نابغه ي هن

چکیده در دوره معاصر جهان عرب بویژه مقطع زمانی سالهای 1800 تا 1950 میلادی یکی از واقعیتهای غیر قابل انکار، نقش ادبا و فرهنگ سازان مسیحی عرب در تولید، توزیع مفاهیم ومضامین و رواج برخی مکاتب ادبی و نیز انتقال فرهنگ غربی از این راهها به جهان عرب است. کاوش در سه سطح عرصه ها و زمینه های فرهنگی از جمله نهادهای فرهنگی، مجامع ادبی و نیز شناخت قالب ها و ساختارهای ادبی نشان می‌دهد: پدیده ...

بطور کلي دو روش عمده براي کار تئاتر با کودکان و نوجوانان وجود دارد: الف) روش کار با « متن آماده نمايشي» يا ( نمايشنامه ) ب ) روش کار « بديهه سازي» يا « نمايش خلاق» برنامه ها و شيوه کار اين دو روش با يکديگر تفاوتهاي اساسي دارد و نتايج

فدريکو گارسيا لورکا شاعر و نويسنده اسپانيايي است. دوران جواني فدريکو به تاريخ ? ژوئن ???? در دهکده Fonte Vacros در جلگه غرناطه ،چند کيلومتري شمال شرقي شهر گرانادا زاده شد در خانوداه‌اي که پدر يک خرده مالک مرفه و مادر فردي متشخص و فرهيخته بود. نخس

عصر قاجاريه (1344-1210) ? ميرزا احمد تنکابني (قرن 13)، حکيم‌باشي مخصوص فتحعلي‌شاه. رساله «اسهاليه» را در زمان فتحعلي‌شاه و رساله « لطلب السؤال » را در زمان محمدشاه قاجار نوشت. همچنين رساله « برء الساعه » (بيماري‌هاي اضطراري) رازي را که شامل 23 باب ا

ثبت سفارش
تعداد
عنوان محصول