دانلود مقاله هنر

Word 16 MB 8918 178
مشخص نشده مشخص نشده هنر - گرافیک
قیمت قدیم:۳۰,۸۰۰ تومان
قیمت با تخفیف: ۱۹,۸۰۰ تومان
دانلود فایل
  • بخشی از محتوا
  • وضعیت فهرست و منابع
  • هنر، از مفاهیمی است که در زندگی فکری و عملی انسان بسیار حائز اهمیت است؛ و در حیات معنوی او و کیفیت زندگیش نقشی بس مهم و درخور توجه را ایفا می‌کند. هیچ جامعه‌ی انسانی را نمی‌توان یافت که در آن نشانه‌هایی از پویش‌ها و آفرینش‌های هنری وجود نداشته باشد.

    هنر از مهمترین خصیصه‌های بشری است و این سخن نیچه گزاف نیست که: "زندگی بدون هنر امکان ندارد."

    از فلسفه هگل چنین برمی‌آید که: "غایت هنر در آن است که هرگونه احساس خفته، تمایلات و شور و شوق را بیدار کند، به آنها جان بدمد؛ نهاد آدمی را سرشار کند و همه‌چیز را برای انسان فرهیخته و رشدکرده احساس‌پذیر کند. هنر می‌تواند آنچه را عاطفه‌ی انسان در درونی‌ترین و نهفته ترین زوایای روح دارد تجربه کند و بپروراند؛ آنچه را در ژرفا و امکانات متعدد و جنبه‌های گوناگون نهاد انسان است به جنبش درآورد و برانگیزاند و ..."[1]

    یکی از اهداف هنر، پالایش نفسانی از عقده‌ها و کسب آرامش و حصول نوعی بهداشت روانی است. در تفکر دینی و عرفانی مهمترین هدف هنر برای هنرمند  تقرب به حق است.

    هنر، برترین نحوه‌ی انتقال تمایلات راستین روح به آگاهی انسان است؛ لکن هنر تنها قادر است جلوه‌ای محدود از حقیقت را در هیأت پدیده‌ی محسوس تجسم بخشد. واقعیت این است که هنر دیگر، آن انتظارات روح را برنمی‌آورد که پیشینیان و گذشتگان در آن می‌جستند و آن را تنها در هنر می‌یافتند. امروزه هنر حقیقت راستین و شادابی خود را از دست داده است. از این رو، در زمان ما نیاز به شناخت حقیقت هنر به مراتب بیش از دورانی است که هنر نیازهای مردم را کاملاً ارضا می‌کرد.

     

    هنر در تفکر دینی و عرفانی

    در تفکر دینی و عرفانی، هنر حقیقی، تنها به نور هدایت الهی ممکن است. متأسفانه امروزه بیشتر به صورت هنر توجه می‌شود و به سر هنر کمتر توجه شده است.

    هنر نحوی از تحقق حقیقت حضوری و نحوی تجلی حقیقی وجود و کشف حجاب از اسمی است که تاریخ با آن آغاز و انجام می‌یابد. این حقیقت همان حقیقتی است که در روایت علی‌ابن‌ابیطالب- علیه‌السلام- در نهایت به معنی "کشف سبحات جلال" بدون اشاره عقلی و حسی آمده است؛ و در نتیجه در این مقام، خود هنر نیز چون علم و معرفت از میان انسان و خدا می‌خیزد و در آتش تجلی تام و تمام می‌سوزد؛ تحقق حقیقت حضوری در صورت، یک نوع شناسایی و تفکر حضوری است. در این مقام "غرض" می‌رود و تفکر عین عمل می‌شود و این همان مقامی است که مولانا آن را مقام هنرمندی به معنی شریف لفظ تعبیر می‌کند:

    چون غرض آمد  هنر پوشیده شد

                                                           صدحجاب از دل به سوی دیده شد

    بی‌غرض نبود به گردش در جهان

                                                            غیر  جسم  و  غیر  جان  عا شقان

    در مرتبه تفکر حضوری حرکت به سوی مقصد در کار نیست؛ بلکه یک سیر معنوی در مراتب و برکندگی از عالم کثرت و رفتن به عالم وحدت حاصل می‌شود. به تعبیر شیخ محمود شبستری در کتاب "گلشن راز":

    تفکر، رفتن از باطل سوی حق

       به جزو اندر، بدیدن کل مطلق[2]

    در این مقام انسان از خود بی‌خود می‌شود و قلبش عرش الهی می‌گردد و هنرش به تعبیر مولانا "فناء فی‌الله" می‌شود.

    هنرمند باید در تمام اعمال و افکار خود بر احساس و حضور خود متکی باشد؛ اما تنها حضور و یا دریافت قلبی کافی نیست، بلکه بیان این یافتهای قلبی نیز اهمیت دارد.

    "حضور خوب بی‌حصول خوب، نمی‌تواند راهگشا باشد." [3]

    بایزید بسطامی می‌گوید: "حق تعالی را به خواب دیدم؛ گفتم: راه به تو چون است؟ گفت: ترک خود گوی و به من رسیدی."[4]

    وجود تو همه خار است و خاشاک

    برون انداز از خود جمله را پاک

    برو تو خانه‌ی دل را فرو روب

     مهیا کن مقام و جای محبوب

    چو تو بیرون شوی او اندر آید

     بتو بی‌تو جمال خود نماید[5]

    محمد مدد پور صور تفکر و شناسایی را در سه ساحت بیان می‌کند:

    1- آگاهی یا "علم‌الیقین"، که متعلق شناسایی آن جزئیات و کثرات است. این علم نحوی شناسایی حصولی باواسطه است. (عرفا این شناسایی را شامل کلیه علوم حصولی باواسطه دانسته‌اند).

    2- خودآگاهی یا  "عین‌الیقین" که در این مرتبه بحث از اعیان و ماهیات و دیدارهای اشیاء است. این مرتبه نیز نحوی شناسایی حصولی است با این تفاوت که پرسش عینی پرسش از کل و کلی و ماهیت است و پرسش علمی، پرسشی مبتنی بر عین‌الیقین از جزئیات و کثرات است...

    3- دل آگاهی"حق‌الیقین"؛ در این مرتبه انسان به تعبیر مولانا به سِر سِر ماهیات می‌رود و قرب و حضور و نسبتی بی‌واسطه با حقیقت پیدا می‌کند. هنر و عرفان در ورای همه شناسایی ها و در این مرتبه متحقق می‌شود.

    هنر در تفکر دینی و عرفانی به معنی نحوی حکمت اُنسی[6] با ساحت سوم شناسایی مرتبط است و حقیقت آن تجلی حقیقی وجود است. به این معنی که با هنر وجود و وجه و صورت و دیدار و کلی که برای انسان نهان است به پیدایی می‌آید؛ بنابراین کار هنرمند ابداع است؛ یعنی پیدا آوردن. آنچه را که امروز به شعر تعبیر می‌کنیم و یونانیان "پوئیسیس"( POIESIS ) می‌خوانند به همین معنی "ابداع" و "پیدا آوردن"، آمده است. بنابراین هنر با ابداع و ظهور وجود و به عبارتی تجلی و انکشاف حقیقت سر و کار پیدا می‌کند؛ و در هر ابداع، محاکاتی به اقتضای تجلی خود تحقق پیدا می‌کند.

    این وجه وصورت همان است که به صورت و صورتِ صورت تعبیر می‌شود. صورتِ صورت عبارت است از عکس تابش حق در آینه‌ی عدم که در ادبیات فارسی به "دیدار" نیز تعبیر شده است. دیدار از یک طرف به دیدن کسی که صورتی را می‌بیند، و از طرف دیگر به صورتی که دیده می‌شود اطلاق می‌گردد. بنابراین هنر به این معنی، نوعی دیدار و مشاهده و محاکات و ابداع وجه الهی است؛ رسیدن به این مقام از هنر جز با حضور و سیر و سلوک معنوی عارفانه ممکن نخواهد بود.

    اما هنر همواره تحقق شناسایی، شهود و مشاهده وجه‌ا... نیست، بلکه غالباً این وجه‌الطاغوت است که در تاریخ هنر به نحوی سیطره و استیلا پیدا کرده است. هنرمند در عصر حاضر به جایی رسیده است که عالم به چهره‌ای بی‌صورت و بدصورت و زشت برایش به نمایش در‌می‌آید و به این عالم از همان عالم نفسانی هیولایی و و باطن شیطانی نگاه شده است.[7]

    پیش از قرن هجدهم، هنرمند به ویژگی‌های عینی جهان خارج تکیه می‌کرده است. ولی در پایان قرن هجدهم و آغاز قرن نوزدهم یک چرخش مهم در دنیای هنر صورت می‌پذیرد و هنرمند از سیر آفاق به سیر انفس می‌پردازد و جهان درون خویش را می‌کاود؛ و به جای بازنمایی جلوه‌های بیرونی اشیاء می‌کوشد، تجارب ذهنی خویش را کشف کند و احساسات درونی خود را بیان کند. اما در این تجربه بیشتر مواقع به بیراهه رفته و قرب او به حقیقت راه نیافته و تنها واسطه قرب به نفس و دوری از حق و حقیقت ‌گردیده است.

    با این وجود، بنابر نظر حکمای اُنسی، حق و باطل قسمی‌اند از اقسام حق حقیقی که وجود مطلق است و این حق است که به صور جمالی و جلالی ظهور می‌نماید.[8]

    بنابراین هنر صورت کامل رابطه‌ی انسان با حقیقت تلقی شده است. صورتی که در آهنگ و وزن و ... تجلی می‌کند و با آن شعر و موسیقی و نقاشی به وجود می‌آید و شعر کاملترین صورت بیانی است که حقیقت در این صورت بیانی و واسطه‌ی حضوری امکان انکشاف می‌یابد. از اینجاست که گفته‌اند، هنر حقیقی مقامی است که در آن انسان به حال خلوص و خلاص و رهایی می‌رسد. در این حال انسان از اشتغالات جهان بیرون می‌رود و رهایی می‌یابد و حضوریات خویش را بیان می‌کند. این غیر از خیالپردازی و تقلید و تشبیه صرف است. البته چنانچه گفته شد این مراتب هنری تنها با تزکیه و خلوص حاصل می‌شود.  بایزید می‌گوید: "سوار دل باش و پیاده‌ی تن" [9]

    از این منظر وحی و علم لدنی را باید در مقام اولیاء و انبیاء چونان هنر حقیقی تلقی کرد که کاملترین صورت را نیز دارند. این صورت در وحدت و زیبایی و آهنگ و وزن، تقارن و تعادل و تساوی و نسبتهای ریاضی به ظهور آمده است و نام بیان هندسی مقدس به خود گرفته است.

    به هر تقدیر حکمت معنوی در زیباترین صورت که همان صورت هنری است تجلی می‌کند. این حکمت که تلألو وحی الهی است، به کلام الهی متصل است؛ هرچند کلام الهی و علم لدنی نسبت به کاملترین کلام بشری یعنی شعر نیز مستثنی است.[10]

    بنا بر تعبیر مددپور، بین جذبه عرفا و اهل دیانت با جذبه اهل ذوق و هنر تفاوت هست. در هر دو مورد در پایان، کمال حاصل می‌شود؛ اما در جذبه دینی محرک مستولی، خیر و کمال است در حالی که آنچه در جذبه هنری بر شعور فرد سیطره و تسلط می‌یابد، حسن و جمال می‌باشد.

    هنر اسلامی مانند هر هنر دینی دیگری اصل و جوهرش انتقال پیام الهی از طریق واسطه‌های خیالی و حسی هنر است؛ بنابراین جلوه‌گاه حقیقت در هنر اسلامی، عالم غیب و حق است. به عبارت دیگر، حقیقت از عالم غیب برای هنرمند متجلی می‌شود و این، هنر اسلامی را عاری از خاصیت مادی طبیعت می‌کند.

    به همین دلیل هنرهای دینی در یک امر مشترکند و جنبه سمبلیک آنها نمایانگر همین امر می‌باشد؛ زیرا در همه آنها جهان بازتابی از حقیقتی متعالی از آن است.

    اساساً آنچه در همه هنرهای میتولوژیک مشترک است عبارت از جنبه رمزگونه و تمثیلی آن و غلبه آن بر جنبه روایی و عبارتی این هنرهاست. از آنجا که معانی غیبی و نامحسوس در این فرهنگ ها اساس همه امورند، گرایش به این جهت غلبه پیدا کرده است تا حقایق متعالی در ظرف الحان و صورتها و رنگها و شکلها و حرکات و کلاً صورتهای محسوس به پیدایی آید.

    بنابراین الفاظ و الحان و رنگ های غیرعادی همه صورت رمزی و تمثیلی پیدا می‌کنند که موضوعند به ازاء عالم غیبی خدایان که هنرمند با هنر خویش سعی در اتصال به آن را داشته است. به عبارتی هنرمند اخبار خدایان و فرشتگان را در صورت رمز و استعاره بیان می‌کند. از اینجا هنر در مقامی است که آدمی را به کمال خدایان و حقایق ازلی نزدیک می‌کند تا نسبتی بی‌واسطه با اسم متجلی در این عصر برای او پیدا شود.[11]

    هنر از منظر فلاسفه و متفکرین

    در تعریف حقیقت هنر، فلاسفه و اندیشمندان غرب و شرق متفق‌القول هستند و هنر را حاصل ذوق و حس زیباشناختی هنرمند و الهام می‌دانند.

    افلاطون هنر را به معنای میمسیس، نوعی از تولید می‌داند که برخلاف پوئیسیس (تولید الهی)، تولید اصل یک شیء نیست. میمسیس در فارسی همان تقلید و محاکات است و به مفهوم نمایش و نمایاندن؛ در نظریه‌های اخیر از بازنمایی به جای تقلید بهره‌گیری شده است.

    "ابوعلی‌سینا، خواجه‌ نصیرالدین طوسی و ابن‌رشد، میمسیس را تخیل نامیده‌اند."[12]

    تقلید مورد پذیرش افلاطون، تقلید مبنی بر دانش است. افلاطون با تقلید مطلق مخالف است و بنای آن را بر جهل می‌داند. افلاطون گوهر هنر را والاتر از یک تقلید محض از طبیعت می‌داند؛ و علاوه بر دانش و مهارت، الهام را لازمه‌ی مهم هنر می‌داند.

    "وردونیوس، پس از بررسی میمسیس افلاطون، می‌گوید، هنر به عرصه‌ی نمونه‌ های دیدنی و ملموس محدود و وابسته نیست؛ هنر واقعی می‌کوشد تا از جهان مادی فراتر رود و به وسیله تصاویر ساده، بر آن می‌شود تا چیزی از ساخت والاتر وجود را به یاد آورد؛ آن ساختی از وجود که میان پدیده‌ها سوسو می‌زند." [13]

    هگل متفکر قرن نوزدهم، با اطلاق زیبایی به هنر، عملاً زیبایی طبیعی را از آن مستثنا می‌کند. توضیح و استدلال او در مورد این تفکیک بنا بر آن دارد که زیبایی هنری از زیبایی طبیعی والاتر است. "زیبایی هنر آفریده‌ی روح، بازآفرینی زیبایی است؛ پرداخته‌های روح از طبیعت و پدیده‌های آن برترند." هر امر زیبا تنها زمانی حقیقتاً زیباست که از عنصر روح برخوردار باشد."زیبایی در طبیعت بازتاب زیبایی روح است و جلوه‌ی نارسا و ناکامل آن است."[14]

    فلسفه هگل، فلسفه روح است. او هنر، دین و فلسفه را سه نوع تجلی روح مطلق در آدمی می‌داند؛ و نخستین نمونه روح در هنر را در هنر"سمبولیک" (نمادین) توصیف می‌کند. هگل، شعر را روحی‌ترین مظهر هنر می‌داند.

    زیگموند فروید، عصب‌شناس و فیزیولوژیست و روانکاو اتریشی (1939-1856) هنر را ترکیب پر از رمز و اسراری از انتخاب ناشی از الهام ناخودآگاه و مهارت خودآگاهی می‌دانست؛ ترکیبی که با وجود اسرارآمیز بودن جنبه عرفانی ندارد و ... [15]

    کارل گوستاویونگ شاگرد فروید نیز در این مورد با فروید هم‌عقیده بوده با این تفاوت که او برای هنرمند به عنوان هاتف و غیبگوی آنچه که ناخودآگاه جمعی می‌نامید، حرمت خاصی قائل بود.

     

     

     

     

     

     

     

     

     

    هنرمند کیست؟

    جهان در تفکر اسلامی جلوه انوار الهی است و هر ذره‌ای و هر موجودی از موجودات جهان و هر نقش و نگاری مظهر فیض نقاش ازلی است.

    به قول غزالی در کیمیای سعادت: "عالم علوی حسن و جمال است و اصل حسن و جمال تناسب و هرچه متناسب است، نمودگاری است از جمال آن عالم، چه هر جمال و حسن و تناسب که در این عالم محسوس است، همه ثمرات جمال و حسن آن عالم است؛ پس آواز خوش موزون و صورت زیبای متناسب هم شباهتی دارد از عجایب آن عالم."[16]

    دین، هنر و فلسفه، هر سه به نوعی تجلی حقیقی وجود موجود هستند و هر سه مراتبی از معرفت وجود را ظاهر می‌کنند. در این میان هنر، با صورت خیالی پدیدار می‌گردد. هنرمند با دریافت قلبی، معانی را مشاهده می‌کند و بدین ترتیب معنی، صورت می‌پذیرد و ابداع می‌شود.

    در مقام هنر، غرض‌مندی و ملاحظه اشیاء از جهت سود و زیان رفع می‌شود و هنرمند در مقام آینگی و مظهریت حضوری، که قرب بی‌واسطه با اسمی که مظهر آن است دارد، محو در جذبات الهی و واردات قلبی است. از اینجا غایت هنرمند بی‌غایتی و بی‌غرضی است و هرگاه غرض و واسطه یا ارزش در مشاهده اشیاء درکار آید؛ هنر پوشیده و درحجاب می‌شود.

    از این‌رو هنرمند حقیقی  در مقام هنرمندی از خود فانی و محو در تجلی شاهد غیبی است. تکوین اثر هنری با جذبه و الهام و القائات آغاز و با ابداع معنی در صورت خیالی و حسی به انجام می‌رسد؛ و هنرمند از خلوت خویش که در حکم "قرب فرایض" است به جلوت می‌آید که مقام "قرب نوافل" است و میان او هنرش فاصله می‌افتد. [17]

     

    ازاو هر لحظه کار از سر گرفتیم                                                                                                                                                                          

      زجان خویشتن دل برگرفتیم[18]

    البته این صورت خاص و اخص هنری رجوع به هنر اصیل دارد؛ اما ماهیت کار هنری قطع نظر از مبدأ هنر، یعنی تجلی و انکشاف حقیقی و الهام و القا و تلقی هنرمند از این تجلی، و وجود نهانی و نامحسوس که در امر محسوس جلوه می‌کند، نسبت به اسم متجلی، تفاوتی نمی‌کند. هنرمند در مقام هنر جمع صورت و معنی می‌کند و هنر نه صرفِ صورت است و نه صرف معنی. معانی بنا به اختلاف تجلی در صورت، کثرت در صور هنری ایجاد کرده؛ به این جهت صورتهای هنر کثرت پیدا کرده‌اند.[19]

    یونانیان، قلب هنرمند و شاعر را جایگاه الهام خدایان یا فرشتگان تلقی می‌کردند. جهان شرق، شعر را چون الهام می‌دانستند و حتی عرب جاهلی قبل از اسلام نیز شاعر را با موجودات روحانی و ربانی مرتبط می‌دانستند، که آنان را به اختیار خود می‌گیرند و معانی را در دلشان القاء می‌نمایند.

    افلاطون هنر و شعر خوب و زیبا را هنری می‌داند که موهبتی از خدایان باشد و از فرشتگان هنر (موزها) الهام گرفته شده باشد؛ و هنرمندی را که تنها به صنعت هنر آشناست را، هنرمندی بی‌مایه و ناموفق می‌داند.

    از بایزید پرسیدند: کی مرد بر معنای عبودیت کار کند؟ گفت: آنگاه که او را اراده نباشد. گفتند: این چگونه شود؟ گفت: اراده و تمنی و آرزوی او داخل محبت پروردگارش شود؛ در هیچ چیز او را تقدم اراده نباشد؛ تا بداند که اراده و محبت خدای عز و جل در آنست.[20]

    شیخ محمود شبستری چنین می‌گوید:

    از آن گویی مرا خود اختیار است  

    تن من مرکب و جانم سوار است                                                                                                                                                                                                                               

    و در توضیح آن می‌گوید:

    چو بود تست جمله نابود              

     نگویی کاختیارات از کجا بود.[21]

    مددپوردرکتاب حکمت انسی بیان می کند، هنرمند هندی خود را متصل به عالم غیب می‌داند؛ او خود را دائماً در ارتباط با خدایان می‌بیند و از آنها الهام می‌گیرد و به وسیله این الهامات، صورتهای خیالی را محاکات می‌کند.

    هنرمند چینی نیز مانند هنرمند هندی، با چشم دیگری به جهان نظاره می‌کند. زمین و رود و کوه و طبیعت تقاشی او گرچه ظاهراً طبیعتی ناسوتی دارند اما در حقیقت این‌طور نیست و هنر او هنری است اصیل و مانند هنرهای دینی، وسیله‌ی گذشتن از جهان کثرت و تفکر است. این نوع تفکر با آمدن اندیشه‌های بودایی، قوی‌تر و عمیق‌تر می‌شود و گسترش می‌یابند.

    هنرمند ایرانی نیز جلوه‌ای دیگر از همان حقیقتی را که برای هنرمند هندی و چینی ظهور دارد می‌یابد. صورتهای هندسی منقوش هنرمند ایرانی با بیان رمزی و سمبلیک، حکایت از تفکر تنزیهی ایران دارد و این از ویژگیهای اساسی هنر ایرانی است. هنرهای تشبیهی ایران نیز از صورتهای خیالی مایه گرفته‌اند که اساس مضامین هنرهای اساطیری ایران هستند؛ مانند صورت اهریمن و اهورامزدا که یکی در صورت حیوانی زشت و دیگری در حالتی زیبا ظهور می‌یابند. در این هنر، صورتهای طبیعی نیز تبدیل به صور خیالی می‌شوند، و حالتی غیرطبیعی به خود می‌گیرند.

     

    دنیای جدید

    انسان به بهانه‌ی پیروزی بر زمین، روی از آسمان برتافت.

    انسان بدوی به نسبت انسان امروز دارای حواس ظاهری و باطنی قوی‌تر و بیشتری بوده است؛ به مرور زمان برخی از این حواس تضعیف شدند و برخی از بین رفتند؛ و متأسفانه امروزه انسان، قابلیت اعجاب و حس استفهام خویش را از دست داده است.

    در دوران گذشته، هنگامی که ادراکات غریزی هنوز به ذهن آدمی راه داشتند، خودآگاه به راحتی می‌توانست آن‌ها را به صورت مجموعه‌ی روانی بهم پیوسته درآورد. اما انسان "متمدن" دیگر توانایی چنین کاری را ندارد؛ زیرا خودآگاه "هدایت شده‌ی" وی از امکان یکسان‌سازی بخش‌های تکمیلی غرایز ناخودآگاهش محروم شده است؛ و این امکانات یکسان‌سازی تکمیلی دقیقاً همان نمادهای فوق طبیعی هستند که همه آنها را مقدس می‌شمارند.

    هرچه شناخت عملی افزایش می‌یابد، دنیا بیشتر غیرانسانی می‌شود. انسان خود را جدای از کائنات احساس می‌کند؛ چرا که دیگر با طبیعت سر و کار ندارد و مشارکت عاطفی ناخودآگاه خویش را با پدیده‌های طبیعی از دست داده است، و پدیده‌های طبیعی هم به تدریج معنای نمادین خود را از دست داده‌اند...تماس انسان با طبیعت قطع شده است و نیروی عاطفی عمیق ناشی از این تماس که موجب روابط نمادین وی می‌شد از میان رفته است... گاهی نمادهای خواب می‌کوشند این فقدان عظیم تماس راجبران کنند... [22]

    دنیای ما تماماً "عینی" شده و از آنچه روانشناسان هویت روانی یا "مشارکت عرفانی" می‌نامند تهی شده‌ایم، و دقیقاً همین هاله‌ی تداعی‌های ناخودآگاه است که به زندگی انسان بدوی رنگ و روی خیالی می‌داده است. [23]

    انسان بدوی معمولاً به گونه‌ای مستقیم با مرکز درونی خود ارتباط داشته است؛ در حالیکه ما چنان گرفتار مشکلات بیرونی و بیگانه با طبیعت خودمان شده‌ایم که "خود" با دشواری بسیار می‌تواند پیام‌هایش را به گوشمان برساند.

    اغلب از خود می‌پرسیم چرا دیگر خداوند همانند گذشته با ما سخن نمی‌گوید... چرا در قدیم خداوند همواره خود را بر مردم آشکار می‌ساخت و اکنون دیگر کسی او را نمی‌بیند؟... ما آنچنان دربند جاذبه‌های خودآگاه ذهن خود گرفتار آمده‌ایم که فراموش کرده‌ایم روزگاری خداوند، به خصوص ا زراه خواب و رویا با ما سخن می‌گفته است.

    در این روزگاران، مردم و به ویژه آن‌هایی که در شهرهای بزرگ به سر می‌برند، از احساس وحشتناک تهی بودن و اندوه رنج می‌برند و گویی انتظار چیزی را می‌کشند که هرگز فرا نمی‌رسد... تنها حادثه‌ای که هنوز هم برای انسان امروزی ارزشمند است، در پهنه‌ی درون روان ناخودآگاه قرار دارد. از همین‌رو و با همین انگاره‌ی مبهم است که بسیاری از مردم به یوگا و دیگر رسوم معمول در مشرق‌زمین روی آورده‌اند. اما اینها نیز حادثه‌های جدید اصیلی در پی ندارند، زیرا ما از طریق آن‌ها به خرد هندوها یا چینی‌ها دست می‌یابیم بی‌آنکه بتوانیم به یاری آن‌ها مستقیماً با مراکز روانی فردی خود تماس حاصل کنیم. اگرچه درست است که شیوه‌ی شرقی‌ها  برای تمرکز ذهن و تعمق درونی سودمند است، اما تفاوت بسیار مهمی وجود دارد. [24]

    این ضرورت مطلق عصر فاجعه‌آمیز ماست که انسان به طور واقعی درباره‌ی خود بیندیشد و به خود فرو رود تا بر خویشتن تسلط پیدا کند. هرکس که به خود فرو می‌رود، به راز ضمیر ناخودآگاه برمی‌خورد که دقیقاً همان چیزهایی را دربردارد که شخص می‌خواهد بشناسد. [25]

  • فهرست:

    ندارد.


    منبع:

    کتاب:

    آرناسن . یوروارد و هاروارد - تاریخ هنر نوین – محمد تقی فرامرزی – چاپ اول – انتشارات زرین و نگاه – تهران 1367

    بهشتی زاده . احمد – اسلام و حقوق کودک – چاپ دوم – دارالتبلیغ اسلامی – قم 1353

    بینایی . سعید – هنر در نظر افلاطون – چاپ اول – فرهنگستان هنر – تهران 1383

    تالبوت . مایکل – جهان هولوگرافیک – داریوش مهرجویی – چاپ هفتم – انتشارات هرمس – تهران 1387

    توماس . گلین . وی و آنجل . ام . جی . سیلک – مقدمه ای بر روانشناسی کودکان – عباس مخبر – چاپ اول – انتشارات طرح نو – تهران 1370

    خاتمی . محمود – اشاره ای به زیباشناسی از منظر پدیدارشناسی – چاپ اول – فرهنگستان هنر – تهران 1383

    رجب زاده . هاشم – چنین گفت بودا – چاپ سوم – انتشارات اساطیر – تهران 1378

    سینگر . دورتی. جی– ترسی آ . رونسن – ( مقدمه ای بر پیاژه ) کودک چگونه فکر می کند – مصطفی کریمی – چاپ دوم – آموزش – تهران 1360

    شبستری . شیخ محمود – گلشن راز – چاپ اول – انتشارات سیرنگ – تهران 1369

    شیخ الاسلامی . علی – خیال، مثال و جمال در عرفان اسلامی – چاپ اول – فرهنگستان هنر – تهران 1383

    صدوقی سها . منوچهر – مقدمه قیصری بر شرح فصوص الحکم ابن عربی – چاپ اول – مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی -  تهران 1363

    عبادیان . محمود – گزیده ی زیباشناسی هگل – چاپ اول – فرهنگستان هنر – تهران 1383

    عمید . حسن – فرهنگ فارسی عمید – چاپ سیزدهم– انتشارات امیر کبیر – تهران 1357

    فراری . آنااولیوریو – نقاشی کودکان و مفاهیم آن – عبدالرضا صرافان – چاپ ششم – انتشارات دستان – تهران 1376

    فروم . اریک – روانکاوی و ذن بودیسم – نصرا... غفاری – چاپ اول – انتشارات بهجت – تهران 1362

    فروم . اریک – زبان از یاد رفته – ابراهیم امانت – چاپ سوم – مروارید – تهران 1362

    کاندینسکی ( و دیگران ) – معنویت در هنر ( مجموعه مقالات ) – هوشنگ وزیری ( و دیگران ) – وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی – سازمان چاپ و انتشارات – تهران 1381

    گاردنر . هلن – هنر در گذر زمان – محمد تقی فرامرزی – چاپ اول – آگاه – تهران 1365

    لوشر . ماکس – روانشناسی رنگ ها – ویدا ابی زاده – چاپ دهم – درسا – تهران 1375

    مددپور . محمد – حکمت انسی هنر – چاپ اول – سوره مهر – تهران 1384

    مددپور . محمد – حکمت معنوی و ساحت هنر – چاپ اول – حوزه هنری – تهران 1371

    مشکوۀ الدینی . عبدالمحسن – علم هشیاری – چاپ اول – دانشگاه تهران 1344

    معنوی . عزالدین ( و دیگران ) – هنر از دیدگاه روانپزشکی – چهر – تهران 1363

    نایجل . واربرتن – چیستی هنر – مهتاب کلانتری – چاپ اول – نشر نی – تهران 1387

    نلر . جورج . اف – هنر و علم خلاقیت – سید علی اصغر مسدد – چاپ اول – انتشارات دانشگاه شاهد – تهران 1369

    نوربخش . جواد – بایزید بسطامی – چاپ سوم – یلدا قلم – تهران 1385

    نیچه . فریدریش – چنین گفت زردشت – داریوش آشوری – چاپ بیست و هفتم – آگاه – تهران 1386

    یونگ . کارل گوستاو – انسان و سمبولهایش – محمود سلطانیه – چاپ اول – دیبا – تهران 1377

    یونگ . کارل گوستاو – روانشناسی ضمیر ناخودآگاه – محمد علی امیری – چاپ سوم – انتشارات علمی و فرهنگی – تهران 1383

     

    ● http://daneshnameh . roshd . ir                                           

     

    مقاله:

    احسانی . صغرا - « حقوق بچه های زمین » - روزنامه همشهری – شماره 4547 - 1387

    صفر زاده . مهتاب - « بغض الیورهای کوچک » - ویژه نامه روز جهانی مبارزه علیه کار کودک – انجمن حمایت از کودکان کار – خرداد 1386

    فدوی . سید محمد - « بداهه سازی در هنر نقاشی و تصویرسازی » - طرح تحقیقاتی  پردیس هنرهای زیبا – دانشگاه تهران - 1386

     

عاشق ورنه و نظر بازم و می گویم فاش تا بدانی که به چندین هنر آراسته ام عوام عیب ام کنند که عاشقی همه عم کدام عیب که سعدی همین هنر دارد با گذر از مکتب ها و سبک های فکری فرهنگی و با همه تعاریفی که متفکران و فیلسوفان از هنر و عوالم هنری کرده اند: هنر، شاید به دلیل بازگشت اش به حس انسانی و شاید به خاطر تکیه اش بر شهود و مکاشفه کارآیی بسیار در انتقال تجربه های درونی و باطنی زندگی آدمی ...

پیشگفتار فارس نگینی درخشان در فرهنگ و تمدن ایران زمین یکی از زیباترین و نامدارترین شهرهای کشور ما با آن سابقه تاریخی مجموعه ای است از تمدن باستانی جهان. شیراز وارث تمدن اقلیم پارس و مرکز آن تخت جمشید نشانه ای است از هویت باستانی و سهم بسیار ارزشمند ایرانی در تمدن و فرهنگ وهنر جهان، شیراز با آن موقعیت خاص جغرافیایی که سه فصل از فصل های سال از هوایی بهاری برخوردار است سرزمین شعر و ...

پیشگفتار: هنر ایران به لحاظ قدمت و زیبایی همیشه مورد توجه محققان بوده است. هنر ایرانی هنری اصیل و سنتی است که از دیرباز مورد توجه منتقدان و پژوهشگران قرار گرفته است و در این راستا آثار هنری به جای مانده از جمله نقاشیهای دیواری و سفالها و کاشیها و نقاشیهای مینیاتور که عموماَ برای زینت بخشیدن به نسخ خطی کاربرد داشته است مهمترین نقش را بازی کرده اند و به راحتی اندیشه ها و تفکرات ...

اغلب به نظر می رسد که تغییر قرن موجب درونگری می شود. با خاتمه یافتن یک سده و شروع سده جدید نویسندگان و هنرمندان خرد سنتی را به نقد می کشند و به دنبال امکانات تازه ای برای تغییر اوضاع فرهنگ بشری می روند. بنابراین هنر نو که در میان دو جنبه «هنر به خاطر هنر» و زیبایی شناسی کارکردی به دامه افتاده بود ترکیبی غریب از هنر، تصنع و کارآیی را به نمایش گذاشت . مانند اکثر چیزهایی که اصرار ...

هنر اسلامي‌ چيست‌؟ آيا با تعريف‌ هنر اسلامي‌، مي‌توان‌ نحوه‌ي‌ حيات‌ آن‌ را در متن‌ زندگي‌ مدرن‌ بشر دريافت‌؟بورکهارت‌ در فصل‌ پاياني‌ هنر مقدس‌ در شرق‌ و غرب‌ ، از خود پرسيده‌ بود آيا هنر مسيحي‌ [ از اين‌جا، هرگونه‌ هنر ديني‌ و شرقي‌ ] خواهد

مقدمه : اسکاروایلد : هنر کلید فهم زندگی است . آدمی در دوران حیات و در جهت رشد و کمال ابعاد وجود خود و برقرار سازگاری و تعادل لازم با موقعیت ها ، می باید قادر باشد به حل مسائل پرداخته و بر موانع یا مشکلاتی که بر سر راه رسیدن به هدف مورد نظر موجود است ، غلبه ند . مهمترین هدف آموزش و پرورش شناخت استعدادهای دانش آموزان ، شکوفا نمودن آنها و ایجاد مهارت کافی در ابعاد مختلف رشد می باشد ...

به نظر افلاطون نظمی مابعدالطبیعی و اخلاقی بر جهان حاکم است که فیلسوف باید آن را از طریق تفکر عقلانی کشف کند و هنر فقط هنگامی ارزش حقیقی دارد که این نظم را دقیقا نشان دهد یا به ما کمک کند که در جریان آن قرار گیریم. همچنین افلاطون هنر را در راستای تعلیم وتربیت جوانان ارزشمند می داند، این مقاله درآمدی است به این موضوع. افلاطون اصول ارزیابی هنر را به روشن ترین وجه در کتاب جمهور بیان ...

زمان و حرکت در آثارتجسمی درک و خلاقیت تصویری یا فقدان آن، در کیفیت هنرهای تجسمی و آثار تصویری و حجمی، عامل فوق العاده مؤثری است که هنرمند می تواند برای خلق اثر خویش آن ار به کار گیرد و بی تردید در صورت پختگی هنرمند ابزارها و نشانه های بکارگیری آن برای او مشخص تر و شناخته شده تر شده و شمارشان فزونی می یابد. اما هنرمند هر قدر هم که ماهر باشد به وجود آوردن یک نقاشی که دقیقاً مشابه ...

مساجد اسلامی درسرزمین ایران،مثل همۀ ممالک اسلامی،جلوه ای اززیباییهای بصری ونمونۀ بارزی ازتلفیق وارتباط فرم های نمادین با باور-های عمیق اعتقادی است. اشکال الگویی وارتباطات سمبولیک درتمامی جوانب ونماهایشان به وضوح دیده می شود.« اساساً هنرهای دینی،به خصوص مساجد اسلامی دریک امر مشترکند وآن جنبۀ سمبولیک آنهاست،زیرا درهمۀ این هنرها،جهان سایه ای ازحقیقت ومرتبتی متعالی-ازآن است. ازاینجا ...

واژه " بنا نهادن" به معنای بن بخشیدن ، پی نهادن و آفرینش دوباره بر اساس طرح واندیشه از قبل تعیین شده است. واژه آرشه تخنائومه یونانی که لاتینی شده آن آرشیتکت است خود ترکیب جالب توجهی از دو واژه " آرشه" ، به معنای بُن و منشا (وهمچنین پی افکندن بر اساس مبنا و اصلی مشخص و معلوم) و کلمه " تخنه " به معنی هنر می باشد. تخنه ، ریشه ای هند و اروپایی دارد و از فعل " تیکتو" و" تخنائومه " به ...

ثبت سفارش
تعداد
عنوان محصول