تحقیق رایگان استاد شهریار

Word 40 KB 33022 4
مشخص نشده مشخص نشده ادبیات - زبان فارسی
قیمت با تخفیف: ۰ تومان
  • بخشی از محتوا
  • وضعیت فهرست و منابع
  •  سید محمد حسین بهجت تبریزی در سال 1285 شمسی در شهر تبریز دیده به جهان گشود.پدر وی حاجی میرآقا خشگنابی است که از سادات خشگناب ( قریه نزدیک قره چمن ) و از وکلای ممیز دادگستری تبریز و مردی فاضل و خوش محاوره و از خوش نویسان دورهً خود و با ایمان و کریم الطبع بوده است و در سال 1313 مرحوم و در قم مدفون شد.

    شهریار تحصیلات خود را در مدرسه متحده , فیوضات  تبریز و دارالفنون تهران خوانده و تا کلاس آخر مدرسهً طب تحصیل کرده است ولی در سال آخر دست تقدیر او را به دام عشقی نا فرجام گرفتار ساخت و این ناکامی موهبتی بود الهی, که آتش درون و سوز التهاب شاعر را شعله ور ساخت و در سلک صاحبدلان در آمد.

    وی ابتدا در اشعارش بهجت تخلص می کرد. ولی بعدا دوبار برای انتخاب تخلص با دیوان حافظ فال گرفت و یک بار مصراع:

     «که چرخ این سکه ی دولت به نام شهریاران زد»

     و بار دیگر

    «روم به شهر خود و شهریار خود باشم»

     آمد از این رو تخلص شعر خود را به شهریار تبدیل کرد.

    شهریار برای گذراندن زندگی خود و خانواده اش چند سالی در ادارهً ثبت اسناد نیشابور و مشهد خدمت کرد و در سال 1315 در بانک کشاورزی تهران به ادامه شغل دولتی پرداخت.

    شهرت شهریار تقریباً بی سابقه است، تمام کشورهای فارسی زبان و ترک زبان، بلکه هر جا که ترجمهً یک قطعه او رفته باشد، هنر او را می ستایند. منظومهً «حیدر بابا» نه تنها تا کوره ده های آذربایجان، بلکه به ترکیه و قفقاز هم رفته و در ترکیه و جمهوری آذربایجان چندین بار چاپ شده است، بدون استثنا ممکن نیست ترک زبانی منظومه حیدربابا را بشنود و منقلب نشود.

    شهریار بی گمان در شاعری استعداد درخشان داشت.در سراسر اشعار وی روحی حساس و شاعرانه موج می زند,  خوابی که شهریار در دوران نوجوانی دیده را می توان به شهرتی که پیدا کرد تعبیر نمود.  

    وی در سیزده سالگی موقعی که با قافله از تبریز به سوی تهران حرکت کرده بود، در اولین منزل بین راه «قریه باسمنج» دیده است؛ و شرح آن این است که شهریار در خواب می بیند که بر روی قلل کوهها طبل بزرگی را می کوبند و صدای آن طبل در اطراف و جوانب می پیچد و به قدری صدای آن رعد آساست که خودش نیز وحشت می کند. 

     

    در سراسر اشعار وی روحی حساس و شاعرانه موج می زند, که بر بال تخیلی پوینده و آفریننده در پرواز است.و شعر او در هر زمینه که باشد از این خصیصه بهره ورست و به تجدد و نوآوری گرایشی محسوس دارد.شعرهایی که برای نیما و به یاد او سروده و دگرگونیهایی که در برخی از اشعار خود در قالب و طرز تعبیر و زبان شعر به خرج داده, حتی تفاوت صور خیال و برداشت ها در قال سنتی و بسیاری جلوه های دیگر حاکی از طبع آزماییها در این زمینه و تجربه های متعدد اوست.قسمت عمده ای از دیوان شهریار غزل است.سادگی و عمومی بودن زبان و تعبیر یکی از موجبات رواج و شهرت شعر شهریار است. شهریار با روح تاثیرپذیر و قریحه ی سرشار شاعرانه که دارد عواطف و تخیلات و اندیشه های خود را به زبان مردم به شعر بازگو کرده است. از این رو شعر او برای همگان مفهوم و مأنوس و نیز موثر ست.

    شهریار در زمینه های  گوناگون به شیوه های متنوع شعر گفته است شعرهایی که در موضوعات وطنی و اجتماعی و تاریخی و مذهبی و وقایع عصری سروده, نیز کم نیست. تازگی مضمون, خیال, تعبیر, حتی در قالب شعر دیوان او را از بسیاری شاعران عصر متمایز کرده است.

    نمونه ای از شعر او:

    در ورود بمدینه طیبه

     

    سلام ای سرزمین وحی و الهام            سلام  ای  شهر  شاهنشاه  اسلام

    سلام ای پایتخت پادشاهی              سلام  ای  پایه  عرش  الهی

    سلام ای کان الماس فتوت           سلام   ای کاخ   سلطان  نبوت

    سلام ای سر در کاخ خدائی           حریم  بارگاه کبریائی

    سلام ای مشرق مشکوه ایمان              سلام ای عرشه قندیل رحمان

    چه روحی خفته در آنیت تو           ملائک محو روحانیت تو

    خبرداری که با این شوق مدهوش         چه جائی راگرفتستی درآغوش

    در اینجا خفته آن آرام جانها            که دارد از ملائک پاسبانها

    چه روحی قدسی اینجا آرمیده          چه روحانیتی در وی دمیده

    تو گوئی غرفه ها مهد فرشته است          بهر در آیت غفران نوشته است

    در و پیکر همه آیات و الواح          شبستانها عبادتگاه ارواح

    چه شهری! جنت الماواست گوئی       چه نخلی! سدره و طوباست گوئی

    چه خاکی و چه اقبالی خدا داد        که چندین بوسه در پای نبی داد

    نشان پای پیغمبر بخاکش            ثریا سرمه سای از خاک پاکش

    در اینجا برق زد شمشیر اسلام           شرار خرمن اضغاث و احلام

    نبی اینجا شبی را خفت مهمان           سحر برخاست با شمشیر و فرمان

    علی اینجا امیرالمؤمنین شد             سپهسالار شاهنشاه دین شد

    بلی سلطان دین بارای سلمان            به خندق کندن اینجا داده فرمان

    خدایا ما هم از آن آب و خاکیم        ز آب و خاک این سلمان پاکیم

    صفای علم و ایمان بخش ما را          خداوندا به سلمان بخش ما را

     

        در راه زندگانی

     

    جوانی شمع ره کردم که جویم زندگانی را     نجستم زندگانی را و گم کردم جوانی را

    کنون با بار پیری آرزومندم که برگردم        به دنبال جوانی کوره راه زندگانی را

    به یاد یار دیرین کاروان گم کرده راهانم    که شب در خواب بیند همرهان کاروانی را

    بهاری بود و ما را هم شبابی و شکر خوابی    چه غفلت داشتیم ای گل شبیخون جوانی را

    چه بیداری تلخی بود از خواب خوش مستی        که در کامم به زهر آلود شهد شادمانی را

    سخن با من نمی گوئی الا ای همزبان دل         خدایا با که گویم شکوه بی همزبانی را

    نسیم زلف جانان کو؟ که چون برگ خزان دیده       به پای سرو خود دارم هوای جانفشانی را

    به چشم آسمانی گردشی داری بلای جان       خدایا بر مگردان این بلای آسمانی را

    نمیری شهریار از شعر شیرین روان گفتن      که از آب بقا جوئید عمر جاودانی را  

    4استاد شهریار سرانجام پس از 83 سال زندگی شاعرانه پربار و پرافتخار در 27 شهریور ماه 1367 به ملکوت اعلا پیوست و پیکرش در مقبره الشعراء  تبریز که مدفن بس              یاری از شعرا و هنرمندان آن دیار است به خاک سپرده شد.

  • فهرست:

    ندارد
     

    منبع:

    ندارد

کلمات کلیدی: استاد شهریار

(به قلم جناب آقاي زاهدي دوست استاد) ( بخشي ازاين متن در زمان حيات استاد، نگاشته شده است ) اصولاً شرح حال و خاطرات زندگي شهريار در خلال اشعارش خوانده مي شود و هر نوع تفسير و تعبيري که در آن اشعار بشود به افسانه زندگي او نزديک است و حقيقتاً حيف است

شايد بسياري از مردم با شنيدن نام سيد محمد حسين بهجت تبريزي بسرعت ندانند که مراد ازاين اعجوبه آسمان شعر و ادب کيست!؟ اما همه مردم ايران بخصوص آذربايجان شهريار را بخوبي مي شناسند و اورا استاد شهريار خطاب مي کنند. بسياري از شهروندان کشورمان حتي آنان ک

ادبيات فارسي بيو گرافي استاد شهريار به قلم جناب آقاي زاهدي دوست استاد اصولاً شرح حال و خاطرات زندگي شهريار در خلال اشعارش خوانده مي شود و هر نوع تفسير و تعبيري که در آن اشعار بشود به افسانه زندگي او نزديک است و حقيقتاً حيف است که آن خاطرات از پرده ر

زندگي شهريار به سال ???? درتبريز متولد شد.دوران طفوليت خود را در روستاي مادري قايش قورشاق و روستاي پدري خشکناب در بخش قره‌چمن آذربايجان ايران سپري نمود. پدرش حاج مير آقا خشکنابي نام داشت که در تبريز وکيل بود. پس از پايان سيکل اول متوسطه در تبريز

محمد حسين بهجت تبريزي معروف به شهريار ،فرزند ‏آقا سيد اسماعيل موسوي معروف به حاج ميرزا آقا خشکنابي، سال 1325 هجري قمري ( شهريور ماه 1286 هجري شمسي ) در بازارچه ميرزا نصراله تبريزي واقع در چاي کنار چشم به جهان گشود. به گزارش خبرنگار گروه فرهنگ و ا

استاد شهريار سيد محمد حسين بهجت تبريزي در سال 1285 شمسي در شهر تبريز ديده به جهان گشود.پدر وي حاجي ميرآقا خشگنابي است که از سادات خشگناب ( قريه نزديک قره چمن ) و از وکلاي مميز دادگستري تبريز و مردي فاضل و خوش محاوره و از خوش نويسان دورهً خود و با

شهريار کلکسيوني کم نظير از نبوغ، احساس، عاطفه سرشار و البته استاد شعر است. او يکي از نوادر عصر حاضر در پهنه ‌ادب شرقي است که توانسته است علاوه بر قلب هم‌ميهنان خود قلوب بسياري را در آسياي مرکزي، شبه قاره هند و پاکستان، عراق، ترکيه، آذربايجان و... تس

استاد سيد محمد حسين بهجت تبريزي (شهريار) در سال ???? هجري شمس در سال ???? هجري شمسي در روستاي خشکاب در بخش قره چمن آذربايجان متولد شد. پدرش حاجي مير آقا خشکنابي و از وکلاي مبرز و مردي فاضل و خوش محاوره و از خوش نويسان دوره خود و با اينان و کريم الطب

شهريار، ستاره پرفروغ ادب پارسي شهريار شاعري عاشق بود که شعر او جلوه اي از پاکي وجود و تبلور حقيقي احساس بود. با آن دلي که غزال چابک دشت هاي غزل بود، مي خراميد و چشم زيبا دوستِ «شاعري» را به خود وا مي داشت. آن جا که در دامن دل انگيز «حيدر بابا» طني

سيد محمد حسين بهجت تبريزي در سال 1285 شمسي در شهر تبريز ديده به جهان گشود.پدر وي حاجي ميرآقا خشگنابي است که از سادات خشگناب ( قريه نزديک قره چمن ) و از وکلاي مميز دادگستري تبريز و مردي فاضل و خوش محاوره و از خوش نويسان دورهً خود و با ايمان و کريم

ثبت سفارش
تعداد
عنوان محصول