دانلود مقاله تجدید حیات فکرى، فرهنگى معتزله در قرن چهارم هجرى

Word 61 KB 4488 33
مشخص نشده مشخص نشده ادبیات - زبان فارسی
قیمت قدیم:۱۴,۸۵۰ تومان
قیمت با تخفیف: ۱۰,۰۰۰ تومان
دانلود فایل
  • بخشی از محتوا
  • وضعیت فهرست و منابع
  • جریان فکرى معتزله به مدت سى سال (در عهد مأمون، معتصم و واثق) مورد توجّه خلفاى عباسى بود. در سال 232هجرى متوکّل به خلافت رسید و اهل حدیث بر امور مسلط شدند و به آزار و اذیت معتزله و مخالفان خود پرداختند. هر چند معتزله نفوذ خود را در دربار عباسى از دست دادند، ولى در قرن چهارم در دستگاه حکومتى آل بویه شخصیت‏هاى مهمى از معتزله ظهور کردند که هر کدام نقش مؤثرى در پیش برد این مکتب ایفا نمودند. این دوره از نظر تدوین آثار، مهم‏ترین دوره فرهنگى معتزله به شمار مى‏رود. صاحب بن عباد طالقانى یکى از چهره‏هاى سیاسى آل بویه که معتزلى مسلک بود، نقش به سزایى در ترویج آراء و عقاید معتزله ایفا نمود. وى که وزیر دو تن از امراى بویهى (مؤیدالدوله و فخرالدوله) بود، قاضى عبدالجبار همدانى را به رى فرا خواند و وى را منصب قاضى‏القضاتى داد که عامل مؤثرى در گسترش آراء و عقاید معتزله به شمار آمد.

     

    در مقاله‏ى حاضر ضمن معرفى تنى چند از مشاهیر معتزله در قرن چهارم هجرى نقش اساسى ایشان در تجدید حیات فکرى، فرهنگى معتزله را مورد بررسى قرار خواهیم داد.

     

    واژه‏هاى کلیدى: معتزله، ابوعلى جبّائى، ابوهاشم جبّائى، قاضى عبدالجبار همدانى، صاحب بن عباد طالقانى، رى، آل بویه.

     

    مقدمه:

     

    نباید چنین تصور کرد که با قدرت یافتن متوکّل، آفتاب دولت معتزله و روزگار شکوفایى این اندیشه غروب کرد و نباید گفت از این زمان به بعد معتزله در دستگاه حکومت و در نظر عامه، حامیان مهمى نداشتند. الغاى دستور محنت از سوى متوکّل در سال 234هجرى صرفا نشانه‏ى پایان دوره‏اى است که طى آن مکتب معتزله حدود سى سال مورد توجّه خلفاى عباسى بود. با پایان یافتن این دوره‏ى سى ساله، اهل حدیث در امور سیاسى خلافت عباسى دخالت کردند و معتزله را مورد آزار و اذیّت قرار دادند، اما این امر على‏رغم تمام محدودیت‏ها سبب از بین رفتن جریان فکرى معتزله نگردید. در این عصر، معتزله نه تنها در پایتخت، بلکه در نواحى بى‏شمارى از جهان اسلام مخصوصا ایران استقرار پیدا کرده بود که محدودیت‏هاى اعمال شده بر معتزله، توسط دستگاه خلافت و اهل حدیث در بغداد بر این نواحى تأثیرى نداشت. مقدّسى در این باره مى‏گوید: در این زمان در مناطقى چون شام، مصر، نیشابور، خوزستان و فارس گروه معتزله‏ى زیادى زندگى مى‏کردند.

     

    علاوه بر این، هر چند معتزله از حمایت خلافت عباسى محروم شدند، اما آنها بعدا شاهزادگان یا اشخاص با نفوذ دیگرى را (به خصوص در دوره‏ى حکومت آل بویه) یافتند که از آنها حمایت کنند. بسیارى از محققان و نویسندگان ملل و نحل بر این نکته تأکید داشته‏اند که دوره‏ى نخست معتزله با حمایت خاندان عباسى به ویژه در عصر مأمون، معتصم و واثق شکل گرفت و شخصیت‏هاى مشهورى چون نظام، جاحظ، احمد بن أبى دؤاد و... براى گسترش مکتب معتزله سعى زیادى نمودند که این دوره را دوره‏ى قهرمانان یا سلف صالح نامیده‏اند.

     

    اگر نگاهى به مکتب معتزله تا قبل از به خلافت رسیدن متوکّل (دوره نخست) و دوره‏ى بعد از به خلافت رسیدن وى (دوره بعد) بیندازیم به این نکته پى خواهیم برد که دوره‏ى نخست در نظر ما مهم‏ترین دوره نیست. زیرا در مرحله‏ى بعد بود که معتزله در اتقان و نظام‏مند کردن آموزه‏ها بروز و ظهور یافتند؛ مرحله‏اى که مى‏توان آن را دوره‏ى کلاسیک معتزله توصیف کرد که تقریبا از ربع آخر قرن سوم تا اواسط قرن پنجم ادامه یافت.

     

    در این دوره، اشخاصى چون ابوعلى و ابوهاشم جبّائى، قاضى عبدالجبار همدانى، صاحب بن عباد و... ظهور کردند که هر کدام نقش مهمى در پیش برد این مکتب ایفا نمودند.

     

    به لحاظ تدوین آثار، این دوره مهمترین دوره‏ى معتزله است و فردى چون قاضى عبدالجبار در این عصر آثار فراوانى در تأیید مکتب معتزله از خود به جا گذاشت که هیچ کدام از مشاهیر معتزلى از نظر کثرت آثار به پاى وى نرسیده‏اند. در مقاله حاضر حیات فکرى، فرهنگى مشاهیر فوق الذکر را مورد بررسى قرار خواهیم داد.

     

    1. ابوعلى جبّائى

     

    ابوعلى محمد بن عبدالوهاب بن سلام بن خالد بن حمران بن ابان، وابسته به عثمان بن عفان است.1 ایشان از علماى علم کلام معتزلى بود که آن را از استادش ابى یوسف یعقوب بن عبداللّه‏ الشحّام، رئیس معتزله‏ى بصره در عصر خویش فرا گرفت.2 به اصحاب ابوعلى محمد بن عبدالوهاب جبّائى، جبّائیه گفته مى‏شود.3 «ابوعلى از علماى معتزله و رئیس آنها در زمان خود بود و جبّائیه به جُبَّا موسوم است و نسب وى به جُبَّا یکى از روستاهاى بصره است که ایشان در بصره مشهور و در جُبَّا مدفون گردید».4

     

    مؤلف کتاب تاریخ اندیشه ‏هاى کلامى در اسلام، جُبَّا را از روستاهاى بصره نمى‏شمرد، بلکه معتقد است که آن نام آبادى یا ناحیه‏اى در استان خوزستان است. وى مى‏نویسد، برخى آبادان را جزء این ناحیه که از یک سو در کنار بصره و از سوى دیگر در کنار اهواز قرار گرفته، دانسته و حتّى برخى از کسانى که در این امر اطّلاعات و تجاربى ندارند، جُبَّا را از توابع بصره شمرده‏اند در حالى که واقع امر چنین نیست.5

     

    ابوعلى جبّائى در سال 235هجرى، دیده به جهان گشود و در سال 303هجرى درگذشت.6 ایشان از کودکى به تیزهوشى و زیرکى شناخته شد و در بزرگى به قدرت اقناع و غلبه بر دشمن، شهرت یافت و در علم کلام، سرآمد گردید. ابن مرتضى، حکایتى از نبوغ سرشار و زودرس او و نیز قدرت وى در دوران خردسالى بر مجادله در مسائل علم کلام آورده است. وى مى‏نویسد: او با همه‏ى خردسالى به داشتن قدرت در جدل معروف بود. قطان نیز نقل کرده است که وى به منظور مناظره با جماعتى نشست. آنان به انتظار مردى از همان جماعت نشستند و وى حضور نیافت. در زمانى که مردى از علماى جبریه به نام صقر در آنجا حضور داشت، یکى از حاضران جلسه گفت: آیا در اینجا کسى نیست که سخن بگوید؟ ناگاه پسرکى سفید چهره خود را به صقر رساند و به وى گفت: از تو بپرسم؟ حاضران به او نگریستند و از جرأت و جسارت او با وجود کمى سنش شگفت زده شدند. صقر در پاسخ او گفت: بپرس. او گفت: آیا خداوند فعل عادلانه انجام مى‏دهد؟ پاسخ داد: آرى. گفت: آیا او را بدین سبب که فعل عادلانه انجام مى‏دهد، عادل مى‏نامى؟ گفت: آرى. پرسید آیا او ستم مى‏کند؟ گفت: آرى. پرسید: آیا او را به این دلیل که ستم مى‏کند، ستمکار مى‏نامى؟ گفت: نه. جبّائى گفت: پس لازم است، او را بدان سبب که فعل عادلانه انجام مى‏دهد نیز عادل نخوانى. اینجا بود که صقر درماند و مردم پرسیدند که این کودک که بود و در پاسخ گفته شد: او پسرى از جُبَّاست.7

     

    اساتید و شاگردان

     

    ابایعقوب شحَّام، استاد جبّائى بود و البته جبّائى با دیگر متکلمان دوران خویش نیز ملاقات کرد.8 ابویعقوب یوسف بن عبداللّه‏ بن اسحاق شحّام از اصحاب ابوالهذیل بود و ریاست معتزله نیز به او رسید. او کتبى در ردّ بر مخالفان و تفسیر قرآن دارد. وى از باهوش‏ترین مردم بود و هشتاد سال زیست.9

     

    از شاگردان وى، دختر و پسر وى و ابوالحسن اشعرى را مى‏توان نام برد. فرزندش، ابوهاشم که بعد از وى به ریاست معتزله رسید و طریقه‏ى بهشمیّه به نام وى موصوف و مشهور گردید به همراه پدر، آخرین دوره‏هاى اهمّیّت معتزله را نشان مى‏دهند.10 ابوالحسن اشعرى دیگر شاگرد وى بود که از طریقه‏ى اعتزال روى برگرداند و مذهب اشعرى را بنا نهاد.11

     

    تألیفات

     

    ابن مرتضى نقل مى‏کند: «هیچ گاه نبود که او کتابى خاص را بنگرد، مگر اینکه یک روز در زیج خوارزمى مى‏نگریست. یک روز هم او را دیدم که قسمتى از الجامع‏الکبیر محمد بن حسن را در دست دارد.» وى مى‏گفت: کلام براى او از هر چیز دیگر آسان‏تر است، زیرا عقل بر آن دلالت مى‏کند.12 ابوعلى جبّائى به علم کلام، اشتغال داشت اما آثارى در تفسیر قرآن و علم نجوم و مقالاتى در خلق قرآن نیز به وى منسوب است.13 ابن مرتضى در طبقات‏المعتزله براى او از یک تفسیر قرآن نام برده که در آن از هیچ کس جز ابوبکر عبدالرحمن بن کیسان اصم، ذکرى به میان نیامده است.14 وى هم‏چنین کتاب‏هایى در ردّ اهل نجوم براى او ذکر مى‏کند و یادآور مى‏شود که بسیارى از این مسائل، مشابه دلایل ظنى است که موجب گمان بیشتر مى‏شود.15 ابوعلى هم‏چنین کتاب اللطیف را براى برخى از شاگردانش از جمله، ابوالفضل خجندى و کسانى دیگر املاء کرده است.16 در لسان‏المیزان آمده است: ابوعلى جبّائى حدود هفتاد تصنیف دارد که از جمله آثار وى، الرد على الاشعرى فى الروایه مى‏باشد.17 او هم‏چنین ردّیه‏هایى بر ابوالحسن خیاط، صالحى، جاحظ، نظام و دیگر معتزلیان که با آنان اختلاف نظر داشته است دارد.18

     

    مناظره‏ى ابوعلى جبّائى با ابوالحسن اشعرى

     

    ابوالحسن اشعرى در آغاز از معتزله‏ى بصره بود و مدت چهل سال شاگرد ابوعلى جبّائى بود تا اینکه طریقه‏ى اعتزال را ترک کرد و مکتب اشعرى را به وجود آورد. مناظراتى میان جبّائى و ابوالحسن اشعرى گزارش شده که نمى‏توانیم به دقّت مشخص کنیم که آیا این مناظرات قبل از ردّ علنى مذهب معتزله صورت گرفته و یا بعد از آن؟

     

    یکى از مهم‏ترین مناظرات میان ایشان که در منابع مختلف نقل شده روایت ابن خلکان است که مى‏گوید: «پیشواى سنت، شیخ ابوالحسن اشعرى علم کلام را از او اخذ کرد و مناظره‏اى با او داشته است که علما آن را چنین روایت کرده‏اند: گفته مى‏شود، ابوالحسن اشعرى از استاد خویش، ابوعلى جبّائى پرسید که سه برادرند یکى مؤمن، نیکوکار و پرهیزگار، دیگرى کافر، فاسق و بدکار و سومى خردسال. هر سه نفر در گذشته‏اند، اکنون بگو حکم این سه چیست؟ جبّائى پاسخ داد: آن زاهد در بهشت و کافر در جهنّم و آن خردسال اهل نجات است. اشعرى گفت: اگر آن خردسال بخواهد به درجات آن پرهیزگار برود، آیا به او اجازه داده مى‏شود؟ جبّائى پاسخ داد: نه، زیرا به او گفته مى‏شود، برادرت به سبب عبادات فراوان خویش به این درجات رسیده و تو از آن طاعات، برخوردار نیستى. اشعرى گفت: اگر خردسال بگوید: تقصیر از من نیست، تو خود، مرا باقى نگذاشتى و بر طاعت توانا نساختى. جبّائى پاسخ داد، خداوند مى‏گوید: من مى‏دانستم که اگر تو باقى مى‏ماندى، نافرمانى مى‏کردى و مستحق عذاب دردناک مى‏شدى. پس من مصلحت تو را مراعات کردم. اشعرى گفت: اینک اگر آن برادر کافر بگوید: اى پروردگار عالمیان، آن گونه که حال او را مى‏دانستى، حال مرا نیز مى‏دانستى پس چرا مصلحت او را مراعات کردى و مصلحت مرا مراعات نکردى؟ در این هنگام جبّائى به اشعرى گفت: تو دیوانه‏اى. او گفت: نه! بلکه الاغ شیخ در سر بالایى مانده است و بدین ترتیب بود که جبّائى از دادن پاسخ درماند».19 مناظرات دیگرى نیز میان ایشان روى داده و در منابع مختلف به آنها اشاره گردیده است که از ذکر آنها خوددارى مى‏کنیم.

     

    2. ابوهاشم جبّائى

     

    او ابوهاشم عبدالسلام بن ابى على جبّائى بن عبدالوهاب بن عبدالسلام بن خالد بن حمران بن ابان بن عثمان است. درباره‏ى ولادت او خطیب بغدادى در تاریخ بغداد چنین مى‏گوید: «تنوخى به نقل از ابوالحسن احمد بن یوسف بن ازرقى، برایم نقل کرده است که گفت: ابوهاشم عبدالسلام بن محمد بن عبدالوهاب جبّائى گفته است: من در سال 277هجرى دیده به جهان گشودم و پدرم ابوعلى نیز در سال 235هجرى به دنیا آمد و در شعبان سال 303هجرى وفات یافت».20

     

    این تاریخ در وفیات الاعیان به صورت تحریف شده، چنین آمده است: «ولادت ابوهاشم در سال 247هجرى بوده است.21 وى در بصره به دنیا آمد و در سال 321هجرى وفات یافت».22

  • فهرست:

    ندارد.


    منبع:

     

    ابراهیم حسن، حسن، تاریخ سیاسى اسلام، ج 3، ابوالقاسم پاینده (تهران، جاویدان، 1371 ش).

     

    ابن اثیر، الکامل فى التاریخ، ج 8 (بیروت، دارالکتب العلمیه، 1407 ه).

     

    ابن خلدون، تاریخ ابن خلدون، ج 3، عبدالمحمد آیتى (تهران، مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگى، 1366 ش).

     

    ابن خلکان، وفیات الاعیان و انباء ابناء الزمان (قم، منشورات الشریف الرضى، 1364 ق).

     

    ابن مرتضى، احمد بن یحیى، طبقات المعتزله (بیروت، منشورات دارالمکتبه الحیاه، بى‏تا).

     

    ابن مسکویه، تجارب الامم (مصر، مطبعه الشرکه التمدن الصناعیه، 1915 م).

     

    ابن ندیم، الفهرست فى اخبار العلماء المصنفین من القدماء و المحدثین و اسماء کتبهم (تهران، مروى، 1391 ق).

     

    اقبال، عباس، خاندان نوبختى (تهران، کتابخانه طهورى، 1345 ش).

     

    بدوى، عبدالرحمن، تاریخ اندیشه‏هاى کلامى در اسلام، ج 1، حسین صابرى (مشهد، آستان قدس، 1374 ش).

     

    بغدادى، عبدالقاهر، الفَرق بین الفِرق (قاهره، بى نا، 1984 م).

     

    توحیدى، ابوحیان، اخلاق الوزیرین (دمشق، مطبعه هاشمیه، 1965 م).

     

    جاراللّه‏، زهدى حسن، المعتزله (مطبعه قاهره، 1366 ق).

     

    حموى، یاقوت، معجم الادباء، ج 2 (قاهره، دارمأمون، بى تا).

     

    الحنبلى، ابى الفلاح عبدالحى بن العماد، شذرات الذهب، ج 3 (بیروت، داراحیاء التراث العربى، بى تا).

     

    خطیب بغدادى، تاریخ بغداد (قاهره، دارالفکر، بى تا).

     

    الخیون، رشید، معتزله البصره و البغداد (لندن، دارالحکمه، 1997 م).

     

    دهخدا، على اکبر، لغت نامه، ج 11 (انتشارات و چاپ دانشگاه تهران، 1373ش).

     

    الذهبى، احمد بن عثمان، تاریخ اسلام و وفیات المشاهیر و الاعلام، ج 20 (بیروت، دارالکتاب العربى، 1415 ق).

     

    الربیعى، فالح، تاریخ المعتزله فکرهم و عقائدهم (قاهره، الدارالثقافیه للنشر، 1421 ق).

     

    الزرکلى، خیرالدین، الاعلام (بیروت، دارالعلم للملایین، 1989 م).

     

    سامى النشار، على، فرق و طبقات المعتزله (مصر، دارالمطبوعات الجامعیه، 1972 م).

     

    شهرستانى، محمد بن عبدالکریم، الملل و النحل، ج 1 (قاهره، مطبعه حجازى، 1368ق).

     

    صبحى، احمد محمود، فى علم الکلام، ج 1 (بیروت، دارالنهضه العربیه، 1405 ق).

     

    صفدى، صلاح الدین خلیل بن ایبک، الوافى بالوفیات، ج 18 (بیروت، بى تا).

     

    ضیائى، على اکبر، «ابن اخشید»، دایره المعارف بزرگ اسلامى، ج 2، موسوى بجنوردى (تهران، نشر دایره المعارف بزرگ اسلامى، 1371 ش).

     

    عسقلانى، ابن حجر، لسان المیزان (بیروت، داراحیاء التراث العربى، 1416ق).

     

    غنیمه، عبدالرحیم، تاریخ دانشگاه‏هاى بزرگ اسلامى، نوراللّه‏ کسائى (تهران، انتشارات یزدان، 1364 ش).

     

    کرمر، جوئل، احیاى فرهنگى در عهد آل بویه، محمد سعید حنایى کاشانى (تهران، مرکز نشر دانشگاهى، 1375 ش)

     

    متز، آدام، تمدن اسلامى در قرن چهارم هجرى، ج 1، علیرضا ذکاوتى قراگزلو (تهران، امیرکبیر، 1377 ش).

     

    مدرس تبریزى، میرزامحمدعلى، ریحانه الادب (تبریز، شفق، بى تا).

     

    محمدالسید، محمدصالح، الخیر و الشر عند قاضى عبدالجبار (مصر، دارقباء، 1998 م).

     

    معروف الحسنى، هاشم، شیعه در برابر معتزله و اشاعره، سید محمد صادق عارف (مشهد، آستان قدس، 1376 ش).

     

    نجاشى، ابوالعباس، الرجال (قم، بى نا، 1407 ق).

     

    همدانى، قاضى عبدالجبار، شرح اصول خمسه (قاهره، مکتبه وهبه، 1965 م).

     

    ، المغنى فى ابواب التوحید، ج 20 (بى نا، بى تا).

     

     

    1 دانشیار دانشگاه تربیت معلم تهران.

     

    2. کارشناس ارشد تاریخ اسلام

درجه کارشناسي ارشد ادبيات دي ماه 1384 گزيده ي بحث: هرچند که شعر اصيل با بال وهم و خيال به پرواز درمي آيد ولي ابزار توانمندي است که با قدرت سحرآميزش عقلها را مي شکافد و کارگر مي افتد.« فقيه شاعر» يا« شاعر فقيه» نيز در کنار استدلاله

پیشگفتار: هنر ایران به لحاظ قدمت و زیبایی همیشه مورد توجه محققان بوده است. هنر ایرانی هنری اصیل و سنتی است که از دیرباز مورد توجه منتقدان و پژوهشگران قرار گرفته است و در این راستا آثار هنری به جای مانده از جمله نقاشیهای دیواری و سفالها و کاشیها و نقاشیهای مینیاتور که عموماَ برای زینت بخشیدن به نسخ خطی کاربرد داشته است مهمترین نقش را بازی کرده اند و به راحتی اندیشه ها و تفکرات ...

مقدمه: راسر: جهان مرئی جز خزانه‌ای از صورت‌ها و علائم نیست که تخیل انسان به هر یک جایی و مکانی می بخشد و نوعی چراگاه است که در آن به چرا می رود و باید آن را هضم کند و تغییر دهد. کلیه استعدادهای انسان باید تحت کنترل تخیل باشند ، تخیلی که همچنان معطوف به همه آن‌هاست . "بودلر" فرآیند آغاز و دگرگونی هنرهای تجسمی به مانند تمامی جنبه‌های زندگانی آدمی به عنوان موجودی اجتماعی، به اشکال ...

دنیای‌ مدرن‌، دنیایی‌ شهری‌ است‌ و اساساً درشهر امکان‌ وجود یافته‌. نوع‌ ارتباطات‌ و تعاملات‌ پیچیده‌ انسانهای‌ مدرن‌، شهری‌ است‌ و در بطن‌ و متن‌ همین‌ ارتباطات‌ و تعاملات‌ است‌ که‌شهروند انتزاعی‌ یک‌ واحد ملی‌ و سیاسی‌ متولد می‌گردد، هرچند که‌ در تعین‌ تاریخی‌ این‌ شهروند مدرن‌ سنت‌ و خاستگاه‌ قومی‌ او نقشی‌ اساسی‌ دارد اما این‌ سنت‌ و گذشته‌ نیز تنها دریک‌ فرآیند تاریخی‌ و ...

مقدمه مستکبران و جهانخواران از دیرباز جهت تحقق اهداف شوم خود سعی بر فرهنگ سازی و تخریب فرهنگ ملت ها را داشته اند آنان می کوشند تا فرهنگ مبتنی بر ادبیات استعماری خود را که توجیه کننده این تهاجم می‌باشد را با پوشش دموکراسی در بین ملت ها شایع نمایند لذا ترفندهای مختلفی را با هدف قلب مفاهیم ارزشی و ملوث کردن فضای فرهنگی جوامع به ابهام و تردید و نیز سؤال برانگیز نمودن ارزشهای دینی و ...

بیان مسئله کشور همیشه سر بلند ایران با آثار باستانی بر جا مانده از اقوام وملل گوناگون در طی تاریخ جاذبه های بس ارزشمند برای تبادل فرهنگ و ارتباطات درون و فراملیتی در خود گرد آورده است و از آنجا که از دیر باز این سرزمین در میان سرزمینهای وسیع آسیا از یک سو و قاره اروپا از سوی دیگر ،به عنوان چهار راهی بوده است که پیوند دهنده ،فرهنگ ها ، مدنیت ها و سیاستهای شرق با غرب بوده است از ...

رودکي، ‌ابوعبدالله جعفر فرزند محمد فرزند حکيم فرزند عبدالرحمان فرزند آدم.از کودکي و چگونگي تحصيل او آگاهي چنداني به دست نيست. در 8 سالگي قرآن آموخت و آن را از بر کرد و از همان هنگام به شاعري پرداخت. برخي مي گويند در مدرسه هاي سمرقند درس خوانده است

سابقه سکونت بشر بر روی زمین به میلیون ها سال پیش برمی گردد . او زندگی خود را از طبیعت شروع کرد و پس از سپری کردن دوره های مختلف به مرحله مد نیت و شهرنشینی رسید . در این دوران طولانی حوادث و وقایع تلخ و شیرین فراوانی بر او گذشته و تغییر و تحولات بسیاری در زندگی اجتماعی او رخ داده است . انسان موجودی اجتماعی است و لازمه آن تعامل و تقابل با همنوعان و حاکمیت نظم و قانون است . اما به ...

وضعیت ایران پس از روی کار آمدن خاندان عباسی نقش ایرانیان در وزارت برآمدن خاندان های حکومت گر ایرانی بررسی نهاد خلافت و تغییراتی که در عصر عباسیان پیدا کرد به عنوان یک مرکز مشروعیت دهنده با تکیه بر اندیشه ایرانشهری. شعارهایی که عباسیان را به قدرت رسانید توانست یک چند گروههای مخالف آنان را نظیر علویان، خوارج و قبایل عرب مخالف خلافت بنی امیه که باهم مرتب درگیری داشتند را به خود جلب ...

مفهوم جامعه مدني، به مثابه يک چارچوب فکري براي توصيف توسعه در جوامع نوين اروپايي و ديگر کشورهاي صنعتي، سخن غالب در انديشه هاي فلسفي و جامعه شناختي از قرن نوزدهم به بعد بوده است [“کين“ 1988a و 1988b ] . مثلا" “هگل“ اظهار ک

ثبت سفارش
تعداد
عنوان محصول