دانلود تحقیق از نخست وزیری دکتر مصدق تا پایان دوران پهلوی

Word 38 KB 4669 9
مشخص نشده مشخص نشده تاریخ
قیمت قدیم:۷,۱۵۰ تومان
قیمت با تخفیف: ۵,۰۰۰ تومان
دانلود فایل
  • بخشی از محتوا
  • وضعیت فهرست و منابع
  •  قوانین مطبوعاتی این دوره

    قانون مطبوعات مصوب دکتر مصدق و متمم آن

     پس از تصویب قانون ملی شدن صنعت نفت و نخست وزیری مصدق، در پایان اولین جلسه هیئت دولت ، مصدق به اداره کل تبلیغات صریحا دستور داد ، هنگامی که در باره وی مطلبی از رادیو پخش می شود ، الفاظ و عناوین را به کلی حذف کنند. به شهربانی دستور داد:« در جراید ایران آنچه راجع به شخص اینجانب نوشته می شود ، هر چه نوشته باشند و هر که نوشته باشد نباید مورد اعتراض قرار گیرد…….»

      دکتر مصدق همچنین به سبب اختیارات فوق العاده ای  که در تاریخ 20 مرداد1331 از مجلس گرفته بود؛ دومین قانون مطبوعات ایران را وضع و تصویب نمود.

      قانون مطبوعات دکتر مصدق مشتمل بر 5 فصل و 46 ماده و 11 تبصره بود[1] که فصل اول آن به تعریف روزنامه و مجله اختصاص یافته بود و بقیه فصول به ترتیب عبارت بودند از : حق جوابگویی و آئین نامه های مطبوعاتی، جرایم مطبوعاتی، تخلفات و بالاخره دادرسی مطبوعاتی و هیئت منصفه.پس از گذشت 4 ماه از اجرای قانون جدید مطبوعات، دولت دکتر مصدق برای نظارت بیشتر بر مدیران جراید تصمیم گرفت به مفاد سوم و هشتم قانون مصوب خود بیافزاید.

     

    مصدق بار دیگر با استفاده از اختیرات فوق العاده دو ماده مزبور را اصلاح کرد ودر 20 خرداد1322 انتشار داد. هنوز دو ماه از عمر اصلاحیه نگذشته بود که با وقوع کودتای 28 مرداد1332 حکومت مصدق سقوط کرد.

      بار دیگر فشار بر مطبوعات آغاز شد و روزنامه نگاران بازداشت و مورد شکنجه قرار گرفتند. از جمله دکتر حسین فاطمی مدیر روزنامه باختر امروز به جوخه اعدام سپرده شد و امیر مختار کریم پور شیرازی مدیر روزنامه شورش را نیز پس از تحمل شکنجه در محوطه زندان با ریختن نفت به سر و رویش سوزاندند.

      در این دوره حکومت نظامی بر قرار بود و مأموران حکومت نظامی می توانستند به ادارت روزنامه حمله ببرند و یا به چاپخانه ها بروندو روزنامه های زیر چاپ را جمع آوری و نابود کنند.

    قانون مطبوعات مصوب 1334

      بلافاصله پس از پیروزی رهبران کودتا ، مجلس شورای ملی با تصویب قانونی، کلیه قوانین وضع شده زمان مصدق را لغو کرد و لذا برای وضع قانون جدیدی در مورد مطبوعات یک کمیسیون مشترک از نمایندگان مجلس شورای ملی و سنا تورهای مجلس سنا تشکیل شد که نتیجه فعالیت آنها در 10 مرداد 1334 به صورت قانون مطبوعات ارائه شد.

       قانون مزبور با قانون دکتر مصدق اختلافاتی داشت و شرایط نسبتا دشوارتری را برای اخذ مجوز انتشار پیش بینی کرده بود.به موجب این قانون ده ها نشریه به تعطیلی کشانده شدند و کسانی موفق به کسب مجوز انتشار می شدند که مورد اعتماد دولت بوده و « ساواک » آنها را تایید می کرد.

       سومین قانون مطبوعات شامل 5 فصل : تعریف و تاسیس روزنامه و مجله، حق جوابگویی، آیین نامه های مطبوعاتی، جرایم، تخلفات و دادرسی مطبوعات و هیئت منصفه بود.[2]

     همچنان که اشاره شد قانون مزبور شرایط احذ مجوز انتشار را دشوارتر می کرد، از یک سو ماده 2 این قانون ،تاسیس روزنامه و مجله را منوط به اجازه وزارت کشور کرده بود و از دیگر سو در ماده 3 شرط لیسانسیه آورده شده بود و در غیر این صورت متقاضی می بایست مراتب فضل و دانشش از سوی شورای عالی فرهنگ گواهی شده باشد. اما با توجه به شرایط آن روز جامعه ایران  که اولا میزان برخورداری از تحصیلات عالیه خیلی ناچیز بود و ثانیا شورای عالی فرهنگی به کسانی که مورد اعتماد آنها باشند گواهی اعطا می کرد و این ایجاد مانع برای تاسیس نشریه اغراد متعهد به شمار می رفت.

      تبصره 3 این ماده دست دولت را در لغو امتیازاتی که در گذشته داده بود باز می گذاشت:      « امتیازاتی که تا این زمان به روزنامه ها داده شده به قوت خود باقی است به شرط اینکه در چهار سال اخیر لااقل یک سال مرتبا منتشر شده باشد و صلاحیت اخلاقی صاحب امتیاز مورد تصویب کمیسیون مندرج در ماده« 5 » این قانون است. نظر کمیسیون در این مورد قطعی است. »[3]

      ماده 5 این قانون رسیدگی به درخواست های تاسیس روزنامه را در صلاحیت کمیسیونی متشکل از نماینده وزارت کشور، نماینده عالی رتبه فرهنگ، دادستان استان و یک روزنامه نگار به انتخاب وزارت کشور واگذار کرده بود.

       در قانون سال 1334 برای اولین بار در تاریخ مطبوعات ایران فصلی به دادرسی مطبوعات و هیئت منصفه اختصاص داده شده بود.[4] در این فصل جراید مطبوعاتی ، سیاسی و نحوه رسیدگی به آنها در حضور هیئت منصفه و موارد توقیف یا تعطیل روزنامه اعلام نظر شده بود.اما با آنکه بر اساس مواد این فصل –هر دو سال یک بار- هیئت منصفه باید انتخاب میشد جز دز یکی دو مورد بسیار جزئی « توقیف » نشریه و صدور حکم و اعلام مجازات برائت اعم از مدیر ، صاحب امتیاز ، سر دبیر یا نویسنده به موجب این قانون صورت نگرفت.

     

     وابستگی کامل مطبوعات به دولت

      وضیعت مطبوعات تا حدود  سال های 41و 42 همچنان یکنواخت بود و نظارت دولت بر مطبوعات به صورت کاملا جا افتاده و منسجم اعمال می شد. فقط در دوران دکتر علی امینی از سال 39 تا 41 بود که فضای کشور برای فعالیت مطبوعات کمی مساعد شد و مطبوعات از آزادی نسبی برخوردار شدند ،اما در سال 41 پس از بازگشت شاه از سفر آمریکا و راضی کردن سران کاخ سفید به اجرای برنامه های خود، ابتدا علی امینی را از کار برکنار و اسد الله علم را که از نزدیکان مورد اعتماد و وفادارش بود به نخست وزیری برگزید، دولت علم آزادی نیم بند مطبوعات را که در خلال سال های 39 تا 41 وجود داشت، گرفت، یک بار دیگر فشار و خفقان بر کشور حاکم شد.

    در سال 1341 دولت علم تصویب نامه ای را در جلسه مورخ 25 اسفند ماه امضاء کرد که مشتمل بر هفت ماده بود و بر اساس آن امتیاز کلیه روزنامه ها و مجلاتی که شماره نسخه های آنها به ترتیب از پنج هزار و سه هزار کمتر بود لغو می گردید، این مصوبه همچنان اعلام می کرد که روزنامه ها و مجلاتی که امتیاز آن برای شهرستانها داده شد و در همان شهرستان به طبع می رسد از مقررات مذکور در این تصویب نامه مستثنا شده است.[5]

     

    در اجرای این مصوبه یورش بزرگ به مطبوعات در فروردین سال 1342 به بهانه کم بودن شمار نسخه های چاپ شده جراید و نشریات رویداد و جهانگیرتفضلی وزیر مشاور و معاون تبلیغات دولت علم به دستور محمد رضا شاه حدود 75 روزنامه و مجله را توقیف کرد.[6]

    شاید بتوان به جرئت گفت که از این تاریخ تا آغاز اوج گیری انقلاب اسلامی ایران هیچ نشری ای مجوز نیافت مگر اینکه کاملا در اختیار دولت و جناح های حاکم باشد و یا اینکه مطالبش به قدری تخصصی باشد که هیچ رنگ و روی سیاست و مسائل و مشکلات اجتماعی نداشته باشد. در عین حال سرسپردگی و بی طرفی نشریات حکومت از اعمال نظارت سازماندهی شده و منظم بر کار مطبوعات دریغ نداشت، به طوری که ویژگی بارز مطبوعات در طول سال های 42 تا اوج گیری انقلاب اسلامی را می توان « سکوت »  دانست.

    مطبوعات از این تاریخ تا سال های اوج گیری انقلاب اسلامی به سوی غیر سیاسی شدن پیش رفتند. پس از حوادث سال 1332 تب روزنامه نگاری غیر حرفه ای پائین افتاد و به دنبال آن به تدریج و در پرتو شرایط تازه  که اصولا نوعی وحدت کلمه در حرکت سیاسی به وجود آورد، کاملا احساس می شد که محیط جدید نیاز چندانی به تنوع و تعدد فراوان در ژورنالیسم غیر حرفه ای سیاسی ندارد.[7]

    گرایش به سوی حرفه ای شدن و صنعتی شدن مطبوعات به صورت طبیعی ایجاد سازمان های مطبوعاتی را در پی داشت. « انجمن مطبوعات» در کسوت کار فرمایان و صاحبان کسب و کار ، سندیکای خبرنگاران و نوسندگان مطبوعات « در مقام مدافعان ژورنالیزم حرفه ای در مرحله نخست مطالبه کنندگان رفاه هر چه بیشتر وارد عرصه عمل شدند. »[8]

    پانزده سال بعد مطبوعات کشور به سمت وابستگی محض سوق داده شده و از هیچ خدمتی به دولت و حکومت پهلوی فروگذار نکردند.( طی 50 سال اخیر در هیچ دهه ای چون سال های 53-1343شمسی مطبوعات به دولت خدمت نکرده و در اشاعه نظریات و برنامه های آن « انجام وظیفه » نموده اند.)[9]

    وابستگی مطبوعات به دولت و کمک های مادی او نیز بسیار محسوس و جنبه نظارت و هدایت و حمایت از سوی وزارت اطلاعات به طور کامل بر مطبوعات اعمال می شد‌:

    « وزارت اطلاعات به صور مختلف به مطبوعات و مطبوعاتی کمک می کرد…… این موسسه به روزنامه ها و مجلات آگهی می دهد، رپرتاژ می دهد …… برای آنها که تقاضا می کنند مقاله در زمینه مسائل مملکتی تهیه می کند و بسیاری از مطبوعات در شهرستان ها حتی کلیشه و گراور ساخته و مجانا ارسال می دارد.»[10] 

  • فهرست:

    ندارد.


    منبع:

    ندارد.

دکتر محمد مصدق(1345-1261) نخست‌وزير دولت مردمي ايران و يکي از رهبران جنبش ملي‌کردن صنعت نفت بود. او که از دانشگاه نوشاتل سوييس در رشته‌ي حقوق درجه‌ي دکترا گرفته بود، توانست بر حق بودن مردم ايران را در موضوع نفت در دادگاه لاهه ثابت کند. اما کودتايي ک

امیدهای مصدق به مساعدت دولت امریکا برای مواجهه با مشکلاتی که پدرخوانده آن کشور، یعنی انگلستان، برای ایران به‌وجود آورده بود، او را با شرایط دشواری مواجه نمود. مصدق گمان می‌کرد امریکاییها از ترس سلطه کمونیسم بر ایران، حمایت از او را بر مناسبات دوستانه با انگلیس ترجیح خواهند داد اما هم خطر کمونیسم در ایران بدان‌حد که مصدق درباره آن غلو می‌کرد نبود و هم‌ اهمیت استراتژیک هم‌پیمانی ...

مقدمه اشرف پهلوی خواهر همزاد محمدرضاشاه پهلوی بود. نام وی در زمان تولد «زهرا» بود که بعدها به «اشرف‌ الملوک» و «اشرف» تغییر یافت. زندگینامه وی در سال ۱۲۹۸ ه.ش هم‌زمان با برادرش محمدرضا از بطن تاج‌الملوک آیرملو به دنیا آمد. او پس اتمام تحصیلات رایج آن زمان و رسیدن به سن رشد، بنا به توصیه پدرش رضا شاه پهلوی با علی قوام پسر قوام الملک شیرازی ازدواج کرد که بعد از ۲۰ شهریور این امر ...

به نام خدا خلاصه تاريخ ايران زمان ميلادي زمان هجري سلسله پادشاه رويدادها پايتخت حدود 720 تا 550 پيش از ميلاد مادها ديا اکو ديااکو هفت قبيله آريايي را در

دکتر مصدق دکتر محمد مصدق در سال 1261 هجری شمسی در تهران، در یک خانواده اشرافی بدنیا آمد. پدر او میرزا هدایت الله معروف به " وزیر دفتر " از رجال عصر ناصری و مادرش ملک تاج خانم ( نجم السلطنه ) فرزند عبدالمجید میرزا فرمانفرما و نوهً عباس میرزا ولیعهد و نایت السلطنه ایران بود. میرزا هدایت الله که مدت مدیدی در سمت " رئیس دفتر استیفاء " امور مربوط به وزارت مالیه را در زمان سلطنت ...

مقدمه مصدق در سال 1261 در خانواده ای متمکمن و با نفوذ ودیوانی به دنیا آمد. پدرش میرزا هدایت الله وزیر دفتر بود پسر عموی میرزا یوسف مستوفی الممالک که زمانی صدراعظم ایران بود. وزیر دفتر از اخلاف بلافاصل آقامحسن آشتیانی بزرگ ”خاندان“ آشتیانی بود, که در دو قرن اخیر خاستگاه مردانی بوده است با استعدادی چشمگیر در عرصه سیاست و امور اجرایی و علمی. مادر مصدق ملک تاج خانم نجم السلطنه بود,‌ ...

اسدالله علم اسدالله خان علم امیر قاینات، مرداد ۱۲۹۸ بیرجند - ۱۵ فروردین ۱۳۵۷تهران، یکی از مهم‌ترین چهره‌های سیاسی دوران محمدرضاشاه پهلوی. نخست وزیر ایران از سال ۱۳۴۱ تا سال ۱۳۴۲ خورشیدی. پسر محمد ابراهیم خان علم امیر قاینات «شوکت الملک دوم». اسدالله علم امیر اسدالله در دانشکده کشاورزی کرج آموزش دید. در سال ۱۳۱۸ با ملک تاج، دختر قوام الملک شیرازی ، عقد زناشویی بست. پیش از آن پسر ...

دکتر محمد مصدق ملقب به مصدق السلطنه رجل سياسي ايران، پسر ميرزا هدايت در سال 1261 متولد شد. پدرش ميرزا هدايت الله وزير دفتر استيفاء دوران ناصري و از مردان تجدد طلب و پيرو اميرکبير و از معاريف شهرستان آشتيان و مادرش ملک تاج خانم نجم السلطنه بنيانگذار

نگاه دوگانه به رضاشاه در دوران حکومت وی: بعد منفی: مستبد، ثروت اندوز، وابسته به انگلستان، عوام بعد مثبت: انجام اصلاحات اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی که مد نظر مشروطه خواهان بود. نتایج مثبت انقلاب مشروطه (آنچه مد نظر انقلابیون بود) در دوران رضاشاه ظاهر شد و در بعد سیاسی نیز، انقلاب مشروطه شکست. رضاشاه در حالی که طبقه متوسط سنتی را بشدت از خود متنفر ساخت، در میان طبقه متوسط جدید نیز ...

نام‌ها رضاشاه در طول زندگی خود و حتی پس از آن به دلایل مختلف به نام‌هائی چند خوانده شده است. در جوانی به نام ناحیه‌ای که از آن برخاسته بود «رضا سوادکوهی» نامیده می‌شد.[1] با ورود به نظامی‌گری به «رضاخان» و سپس، با ذکر درجه نظامی‌اش، به «رضاخان میرپنج» شناخته شد. بعد از کودتای ۱۲۹۹ و به دست‌گرفتن وزارت جنگ و فرماندهی کل قوا او را «سردار سپه» می‌خواندند. پس از رسیدن به سلطنت و ...

ثبت سفارش
تعداد
عنوان محصول