دانلود تحقیق ابو علی سینا

Word 41 KB 6323 16
مشخص نشده مشخص نشده ادبیات - زبان فارسی
قیمت قدیم:۱۰,۱۵۰ تومان
قیمت با تخفیف: ۷,۵۰۰ تومان
دانلود فایل
  • بخشی از محتوا
  • وضعیت فهرست و منابع
  • تولد ابن سینا:

     روز سوم ربیع الاول 370ه.ق( یا 360 ه.ق) مطابق با اول میزان ( مهرماه) روز جشن میوه بندان احمد که در بخارا دردربار امیر سامانی سمتی داشت جهت دیدن مادر و خواهرش ستاره به افشنه آمده بود در این سفر دوستش عبدالله که دردربار امیر سمت مافوقی احمد رانیز داشت همراهش بود. عبدالله برای مأموریتی به خرمیثن می رفت ولی به اصرار دوستش شب را در منزل آنان به سر برد.

     عبدالله که قبلاً سه بار ازدواج کرده بود در حال حاضر مجرد بود و به شدت مشتاق فرزند ذکور بود. آن شب او ستاره را دید و اورا دختر شایسته ای تشخیص داد و تصمیم گرفت که وی را از خانواده اش  خواستگاری کند ولی با توجه به آنچه که گفته شد بهتر دید که قبل ازخواستگاری استخاره کند. در استخاره آیه ای گشوده شد که به او نوید داشتن پسری پاکیزه را می داد: « قال: انما أنا رسول ربک لاهب لک غلاماً زکیاً»  سوره مریم آیه 19

    لذاعبدالله اطمینان قلبی پیدا کرد و ستاره را خواستگاری نمود  و پس از عقد او را به خرمیثن محل اشتغال خود برد.

     پس ازمدتی ستاره باردار شد و عبدالله به سبب ایمانی که به قرآن داشت و با یادآوری استخاره ای که کرده بود یقین داشت که دارای فرزند پسری خواهد شد. ولی در سفری که به بخارا داشت از استادش که دانشمندی با تقوا بود خواهش کرد که او نیز استخاره ای کند و در این استخاره:« ان الله لا یخفی علیه شیء فی الارض و لا فی السماء( سوره عمران آیه 5)» باز شد که استاد چنین تفسیر کرد: خداوند به تو فرزندی عطا خواهد کرد که یا یکی از مردان راه خدا خواهد شد که از عالم غیب نو رمعرفت بر قلبش خواهد تابید و به تمامی اسرار کائنات واقف خواهد شد یا دانشمدی آنچنان بزرگ که به کمک علوم بشری اسرار همه چیز راکشف خواهد کرد و به هر حال از بزرگان در جه اول عرفان یا علم خواهد شد.

    عبدالله با توجه به شرایط زمان و نیز اعتقادات خود میل نداشت فرزندش عارف شود و مصمم بود که مسیر علم را برای فرزندش هموار سازد.

     وقتی زمان وضع حمل ستاره فرا رسید عبدالله علیرغم وجود چندین  قابله در خرمیثن به بخارا رفت و ریحانه را که زنی متقی و پاکیزه و نظیف بود و از قابله های دربار سامانی بود از بخارا به خرمیثن آورد تا به وضع حمل همسرش کمک کند زیرا ریحانه از جمله قابله هایی بود که هیچیک از مادرانی که توسط او وضع حمل شده بودند و نیز فرزندانشان دچار بیماری یا مرگ ناشی از زایمان نشده بودند در صورتی که در مورد قابله های دیگر به کرات این اتفاق روی می داد این امر در درجه اول ناشی از ایمان، تقوی و پاکی نیت او بود و نیز به دلیل پاکیزگی او بود که هرگز بدون حمام کردن و شستشوی کامل دستها اقدام به وضع حمل مادران نمی کرد. و بالاخره خداوند پسری از بطن ستاره به عبدالله عنایت فرمود که پدر نام او را حسین نهاد و این کودک کسی نبود جز آن پزشک و فیلسوف و شهره آفاق یعنی ابوعلی سینا و اینگونه بود که آن مرد بزرگ پا به هستی نهاد.

     تولد ابوعلی سینا را عده ای در سال 371 ه.ق در  افشنه و عده ای 363 ه.ق در خرمیثن می دانند.

    تعلیم و تربیت ابن سینا

    همانگونه که قبلاً گفته شد عبدالله میل داشت فرزندش در مسیر علم  پیش رود لذا بطورجدی به تعلیم او همت گماشت.

     از آنجا که هوش سرشار حسین از همان ماهها و سالهای اول زندگی به شکلی حیرت آور مشهود بود پدر بخوبی دریافته بود که فرزندش قادر به یادگیری علوم آن عصر در سنین پائین خواهد بود.

    گفتنی است که هوش و استعداد سرشار حسین در کودکی باعث شده بود که عده ای مواردی را به او نسبت دهند که بیتشر به افسانه  می ماند که در بخشهای بعدی به آنها اشاره خواهد شد.

     عبدالله با توجه به این ویژگی فرزند دو مرحله آموزشی را درنظر گرفت.

     مرحله اول: آموزش آن دسته از علوم که نیاز به درک و استنباط عمیق نداشته و صرفاً محفوظات و یا یادگیری هستند. و فرزند در سنین پائین قادر به فراگیری آنها خواهد بود( منقول)

    مرحله دوم: آموزش آن دسته علوم که نیاز به درک و تجزیه و تحلیل عمیق داشته و باید پس از فراگیری دروس قبلی و رشد ذهنی لازم وارد این مرحله شود.(معقول)

     

    آموزش فرزند توسط پدر:

    پدر در به اجرا گذاشتن تعلیم و تربیت حسین قدم اول آموزش را به خود اختصاص داد.

     زیرا عبدالله در تاریخ و ادب و نحو و قرآن شناسی مردی فاضل بود و از آنجا که این علوم  از دسته اول محسوب می شدند لذا خود آموزش فرزند را در این درس به عهده گرفت.

     استعداد حسین در آموزش دروس بگونه ای بود که  با یک بار شنیدن بدون کم و کاست آنها را به حافظه می سپرد و در هر زمان بدون لحظه ای مکث آنها را بخاطر آورده و بیان می کرد از جمله اینکه:

     در یکی از جلسات علمی که با حضور علما و فضلا درمنزل عبدالله برگزار شده بود حسین پنج ساله نیز حضور داشت. حاضرین در مجلس در مورد وقایع صدر اسلام و چنگهای پیامبر بحث و گفتگو می کردند که  صحبت از جنگ احد شد و  گوینده         نمی دانست که فرمانده سپاه اسلام در جنگ احد که بود ، عبدالله پیشنهاد کرد که اگر موافقند حسین نام آن فرمانده را بگوید. حاضرین موافقت کردند و حسین نه تنها نام آن فرمانده ابوسفیان را گفت بلکه به دلیل سئوالات مختلف آنان شروع به بیان وقایع صدر اسلام و جنگ های پیامبر کرد. حسین با آنچنان دقت و تسلطی سخن می گفت که همه دچا ر بهت و حیرت شده بودند بگونه ای که هر یک از آنان ضمن صحبت حسین سئوالاتی از او می کردند و او بدون اینکه دجار انحراف از مسئله شود و یا تمرکز ذهنی خود را از دست بدهد بلافاصله و بدون هیچ مکث و تأملی پاسخ می گفت و به ادامه سخن می پرداخت. البته در ابتدا سئوالات جهت آزمایش آن کودک بود ولی کم کم موضوع تغییر کرد و همه مشتاق بودند که آنچه را تا آن زمان بخوبی نمی دانستند و یا تردید داشتند از او بپرسند.

     سئوالات بقدری ریز و انحرافی بود که با وجود علم حاضرین به هوش و ذکاوت حسین با شنیدن پاسخ ها دچا رحیرت و شگفتی غیرقابل وصفی شده بودند و با همه محک هایی که ضمن صحبت از آن کودک داشتند در پایان نیز سئوالاتی در مورد موضوعات دیگر بعمل آوردند تا به میزان اطلاعات او در زمینه های دیگر پی ببرند. و حسین به شکلی غیرقابل باور به همه سئوالات جواب داد  توضیح اینکه با توجه به حضور علما و فضلای متعدد و صاحب نظر درجلسه حصول اطمینان از صحت و سقم پاسخ های حسین کار مشکلی نبود.

     

     تحصیلات رسمی ابن سینا :

    تحصیل ترتیل و تجوید در بخارا

     عبدالله پس از اتمام دروس تاریخ، ادب، و نحو و قرآن که خود عهده دار تعلیم آنها به فرزندش بود وی را جهت ادامه تحصیل ا زخرمیثن به بخارا برد اولین معلم ابن سینادر بخارا ابوالعلای معری شاعر نابینای عرب معروف به  سرخسی بود. معری در آن زمان شهرتی نداشت و لی بعدها در زمره مشاهیر قرار گرفت. تخصص او در تجوید و ترتیل بود و نیز اهل ادب هم بود.

     ابن سینا ترتیل را که عبارت بود از خواندن با طمأنینه و وقا رسوره های قرآن ونیز تجوید را ک عبارت بود از رعایت وقف ها در پایان آیه ها و یا وقف نکردن در آنها نزد استاد مذکور به پایان رسانید و به این ترتیب بخشی از آموزشهای منقول ابن سینا پایان یافت و پدر جهت گذراندن مراحل دیگر فرزند را نزد استاد دیگری برد.

    تحصیل علوم ریاضی

    عبدالله فرزند را جهت آموزش ریاضیات( جبر، مقابله و حساب) نزد استاد دیگری در بخارا برد به نام محمود مساح. علوم ریاضی فوق جزء علوم منقول محسوب می شد زیرا اعتقاد داشتند که در این دروس قواعدی آموخته شده و بکار می روند لذا نیاز به قدرت درک عمیق ندارند و در آن سن ابن سینای  کوچک البته با توجه به ویژگیهای خود می توانست این علوم را فرا گیرد. ولی سایر شاخه های ریاضی و یا فلسفه و حکمت جزء علوم معقول محسوب می شد و فراگیری آن نیازمند این بود که شاگرد علوم منقول را فرا گیرد و مغز به درجه ای از تکامل برسد که او را قادر به درک بیان استاد گرداند.

     محمود مساح از شخصیت های قابل توجه علمی بخارا در قرن چهارم(ه.ق) بشمار می آمد او از عشاق علم بود و آن را بدون چشمداشت مادی و حتی معنوی و فقط بخاطر علم می آموخت.

     ابن سینا نزد استاد مذکور علاوه بر علوم فوق هندسه مقدماتی را نیز آموخت ولی مباحث دیگر از جمله مثلثات که نیازمند اندیشیدن عمیق تری است به او آموزش داده نشد و به وقت دیگری موکول شد.

     عبدالله به آموزش فرزند نزد محمود مساح پایان داد و این تنها به دلیل پایان بخشی از ریاضیات نبوده و علت دیگری نیز داشته است و آن اینکه عبدالله متوجه شده بود که محمود مساح که معلمی زاهد و با تقوی  که و در عین حال عرفانی است با تلقینات خود ابن سینا را به طرف عرفان سوق می دهد تا آنجا فرزندش حتی از خوردن خودداری می کرد و قصد تمرین ریاضت داشت و این آن چیزی نبود که عبدالله در نظر داشت.

     

     تحصیل فقه در بخارا

    ابن سینا پس از اتمام درس در مکتب محمود مساح به مدرس دیگری به نام اسماعیل زاهد سپرده شد. اسماعیل زاهد از دانشمدان بسیارمحترم بخارا بود و مدتی نیز در کشورهای اسلامی مغرب از جمله اسپانیا به سربرده بود و از نظریه های دانشمندان آن مناطق در علوم مختلف بهره گرفته بود لذا وجود او در بخارا برای مشتاقان علم بسیار مغتنم بود.

     ابن سینا نزد اسماعیل زاهد به تحصیل فقه پرداخت درس فقه دراحکام،  از علوم منقول ولی دراستنباط از علوم معقول محسوب می گردید. و چون ابن سینا از نظر سن و استعداد در شرایطی بود که می توانست فقه را بیاموزد و حتی در بخش استنباط نیز از توانایی ذهنی لازم جهت درک و فتوی و قضاوت برخودار بود اسماعیل زاهد او را به شاگردی پذیرفت.

     درمدتی که ابن سینا نزد آن استاد مشغول تحصیل فقه بود عشق به طب دراو برانگیخته شد و چه بسا اگر شاگرد این استاد نبود چنین عشقی دراو ظاهر نمی شد.

     اسماعیل زاهد طبیب نبود و لی در کشو رهای اسلامی مغرب با چندتن از پزشکان مخصوصاً ابوالقاسم زهراوی آشنا شده بود. ابوالقاسم زهراوی از جراحان معروف مصر بشمار می آمد و اسماعیل زاهد با  صحبت هایی که در مورد وی می کرد ابن سینا را تحت تأثیر قرار داده و اورا مشتاق تخصیل پزشکی کرد.

     از جمله مواردی که استاد درمورد جراح مصری مذکور گفته بود این بود که می گفت زمانی که من با زهراوی آشنا شدم او پزشک جوانی بود که د رحال نوشتن کتابی در جراحی بود و خود او شخصاً اشکال قسمتهایی از بدن را که مربوط به موضوع بود ترسیم می  کرد و این کاری بود که تا آن تاریخ در هیچ کتاب جراحی دیده نشده بود.

    در اینجا بد نیست که اشاره ای به یکی از نظریه های زهراوی در زمینه جراحی داشته باشیم.

     از نظریه های  مهم این جراح جوان نظر پیوند عضوی از فردی به فرد دیگر است البته نه اعضاء اصلی بدن . این نظر نشان می دهد که جراح جوان حدود 1000 سال از زمان خود جلوتر بود با این تفاوت که دانشمندان حاضر با پیوند اعضاء داخلی نیز موافقند.

     علت مخالفت زهراوی با پیوند اعضاء اصلی این بود که اعتقاد داشت که چون افراداز نظر مزاجی و خلطی متفاوتند لذا نمی توان عضو هر کسی را به هر کسی دیگری پیوند زد مگر اینکه از نظر خلطی یکسان باشند که در آن صورت احتمال موفقیت در پیوند وجود خواهد داشت و امروزه ما می بینیم که باوجود پیشرفتهای شایان درپیوند اعضاء اصلی هنوز پیوند اعضاء بخوبی جواب نداده و حتی در مورد پیوند کلیه که در سالهای اخیر به موفقیت های بیشتری رسیده نیز به سادگی نمی توان کلیه کسی را  به کس دیگری داد و دیده شده  که حتی با وجود فراهم بودن شرایط لازم بدن فرد از پذیرفتن آن خودداری کرده پس می بینیم که هنوز دلیل مخالفت زهراوی از اعتبار علمی لازم برخودار است.

     

    تحصیل منطق ، نجوم و هندسه اقلیدس

    سومین معلم ابن سینا در بخارا ابوعبدالله ناتلی بود که نزد وی  به تحصیل منطق و نجوم و هندسه اقلیدس پرداخت ابوعبدالله ناتلی  ضمن اینکه متخصص و دانشمند ریاضی بود ه ذوق عرفانی و کراماتی نیز داشته است و از جمله اینکه علی رغم میل خود و به اصرار ابن سینا مرگ این سنیا را در یک روز جمعه در سن 63 سالگی یا 64 سالگی پیش بینی کرده بود که همینطورنیز شد.

    اولین درس منطق که ابن سینا ازابوعبدالله ناتلی گرفت مربوط به دلیل عام و خاص بود وقتی درس خاتمه یافت این سینا د رمقابل سئوال استاد که پرسید  آیا فهمیدی چه گفتم؟ سکوت کرد استاد پرسید چرا جواب نمی دهی؟ ابن سینا گفت چون تفاوت بین دلیل عام و خاص در نظر من تفاوت ممیز و مشخص کننده ای نیست.

  • فهرست:

    ندارد.

     

    منبع:

    ندارد.

شیمیدان های نامی اسلام آغاز کیمیاگری اسلامی با اسامی مردانی همراه است که احتمالا خود کیمیاگر نبوده‌اند، اما با گذشت زمان و فرارسیدن قرن دهم میلادی ، کیمیاگران شهیری از میان آنان برخاستند که علاوه بر تفکراتشان ، نوشتارهای کاملا جدید و نوینی خلق کردند. امام جعفر صادق علیه السلام (148 82 ه . ق. / 770 705 م( محضر پر فیض حضرت امام صادق (ع) ، مجمع جویندگان علوم بود. با دانش پژوهی که ...

پدر بوعلی سینا از اهالی بلخ و از بزرگان آن دیار بود . شهر بلخ که موطن پدر ابن سیناست . امروز در کشور جمهوری افغانستان قرار دارد . بلخ شهری بسیار قدیمی است که یونانیان قدیم آنرا بکتارا می نامیدند . از زمانهای کهن بین زرتشتیان و بودائیان که از ساکنان بلخ بودند کشمکشهائی جریان داشت . پیروان مذهب مانی و مسیحیان و نسطورین نیز قرنها قبل از ولادت پیامبر اسلام ( ص ) در این شهر می زیست . ...

جرج سارتن می گوید : تمدن اسلامی نتیجه پیوند جوانه نیرومند عرب بر روی درخت تناور تمدن ایرانی بود و راز نیرومندی عجیب و تحول ملکات و فضایل آن در همین مطلب نهفته است . بی شک ابوعلی سینا ثمره ای ارزنده از این درخت تناور و جلوه ای بارز از نقش ایرانیان در اعتلای تمدن اسلامی است . وی نه تنها اعتباری برای تمدن ایرانی و اسلامی ، بلکه چهره ای تابناک در تاریخ تمدن جهان به شمار می رود . به ...

ابن سينا ابوعلي حسين بن عبدالله بن سينا که درمغرب زمين به ابن سينا ،معروف است .ازفيلسوفان بزرگي بشمارمي آيدکه جامع تمام علوم عصرخويش بود.شهرت ابن سينا به قدري است که بيشترممالک شرقي قصددارندبراي افتخاربه گذشته علمي کشورخويش اورابه خودمنتسب نمايند. ا

مقدمه : ابوالفتح عمربن ابراهيم نيشابوري،معروف به خيام ، از چهره هاي تابناک علوم رياضي و نجوم وحکمت جهان در قرون وسطي است. معدودي از رباعي هاي نغز و حکممت آميز او به جاي مانده ، نام خيام را در دفتر ادبيات جهاني نيز ، ويژه در برون مرز ايران ثبت نموده

عمر خيام نيشابوري حکيم عمر خيام نيشابوري، متولد 29 ارديبهشت 427 هجري شمسي (18 مي 1048 ميلادي) در نيشابور، متوفي 13 آذر ماه 510 هجري شمسي (4 دسامبر 1131 ميلادي). خيام را به عنوان يک شاعر، ستاره شناس، و رياضي دان مشهور مي شناسند؛ ولي شهرت

حکيم عمر خيام نيشابوري، متولد 29 ارديبهشت 427 هجري شمسي (18 مي 1048 ميلادي) در نيشابور، متوفي 13 آذر ماه 510 هجري شمسي (4 دسامبر 1131 ميلادي). خيام را به عنوان يک شاعر، ستاره شناس، و رياضي دان مشهور مي شناسند؛ ولي شهرت بيشتر او براي رباعياتش مي باشد

عمر خيام نيشابوري حکيم عمر خيام نيشابوري، متولد 29 ارديبهشت 427 هجري شمسي (18 مي 1048 ميلادي) در نيشابور، متوفي 13 آذر ماه 510 هجري شمسي (4 دسامبر 1131 ميلادي). خيام را به عنوان يک شاعر، ستاره شناس، و رياضي دان مشهور مي شناسند؛ ولي شهرت بيشتر ا

مقدمه : ابوالفتح عمربن ابراهیم نیشابوری،معروف به خیام ، از چهره های تابناک علوم ریاضی و نجوم وحکمت جهان در قرون وسطی است. معدودی از رباعی های نغز و حکممت آمیز او به جای مانده ، نام خیام را در دفتر ادبیات جهانی نیز ، ویژه در برون مرز ایران ثبت نموده است. این بحر وجود امده بیرون زنهفت کس نیت که این گوهر تحقیق سبقت هرکس سخنی از سر سودا گفتند زان روی که هست کس نمی داندگفت خیام ...

حکیم عمر خیام نیشابوری، متولد 29 اردیبهشت 427 هجری شمسی (18 می 1048 میلادی) در نیشابور، متوفی 13 آذر ماه 510 هجری شمسی (4 دسامبر 1131 میلادی). خیام را به عنوان یک شاعر، ستاره شناس، و ریاضی دان مشهور می شناسند؛ ولی شهرت بیشتر او برای رباعیاتش می باشد. نام خیام (خیمه دوز) ممکن است که از شغل و حرفه پدرش مشتق شده باشد. خیام تحصیلات خود را در علوم و فلسفه در نیشابور و بلخ به خوبی ...

ثبت سفارش
تعداد
عنوان محصول