دانلود مقاله ضرب المثل‌های فارسی

Word 165 KB 19765 8
مشخص نشده مشخص نشده ادبیات - زبان فارسی
قیمت قدیم:۷,۱۵۰ تومان
قیمت با تخفیف: ۵,۰۰۰ تومان
دانلود فایل
  • بخشی از محتوا
  • وضعیت فهرست و منابع
  • سا لیکه نیکو ست ،از بهارش پیداست. خوب وبد از آغازش هویداست. ماستی که ترش است از تغارش پیداست.

    به باغ خود گرفتن وبه تاک خود بستن. مجازات بر اساس واقیعت و شهود با ید صورت گیرد.

    خائن خائف است . خائن همیشه در خوف وترس قراردارد.

    آنکس را که حساب پاک است، از محاسبه چه باک است. آدم صادق و درسستکار بی هراس است.

    مار از پودینه بدش. می آید، پودینه دم غارش میروید. از چیزیکه کسی بدش بیاید، ولی به آن روبرو شود.

    بعد از مرگ سهراب نیشدارو ادویه طبیعی و طبی چه سود. بعد از عمل انجام و مدوا سود ندارد.

    کلوخی ندارد تاکلاغی بنشیند. کنایه از فقر و ناداری.

    دیگ به هرکاره گوید روی تو سیاه. خود ندیده دیگری را نقد کردن.

    پنج انگشت با هم برادر اند، اما نه برابر. تفاوت واختلاف در موارد متعدد.

    زبان موی کشیدن. حرف ومطلبی به کرات گوشزد شدن.

    ازماست که برماست. هر چه میبینید ،از خود واطرافیان میبینید.

    به یک گل بهار نمیشود. کمبودی و انگشت شماری.

    دو تربوز در یک دست گرفته نمیشود. ناممکن بودن چند کار در یک زمان.

    قدر زر را زرگر میداند. آگاهی و شناخت وارزشیابی.

    کس نگوید ماست من ترش است. هیچ چیزی را از خود کم بها ندادن.

    تف هرکس به دهان خودش شیرین است. هرکس هر چیز خود را با ارزش میداند.

    از زمستان هر چه بگوئید. بوی سردی میآید. از حرف بد جز سردی و تنفر چیزی حاصل نیست.

    از دم نودان زیر شرشره نشستن. از یک حالت بد به حالت بد تر قرار گرفتن.
    مربی داری ،مربا بخور. پشتوانه، وسیله و واسطه داشتن و از آن استفاده کردن.
    آدم نیک معامله شریک مال مردم است. صداقت و درستکاری در داد و ستد.

    سرکه هر چند که ترش است به طلبیدن می ارزد. کم بها ندادن و توقع بیش از حد نداشتن.
    مشک آنست که خود بوید، نه که عطارگوید. کیفیت وتبارز کیفیت از خود.

    خر از همه گنده تر؛ ولی آب خوردنش از همه بالاتر. کم مایه ولی کلانکار بودن.

    آدم حسود به مقصد نمیرسد. تنگ نظر وحسود به خواسته هایش نمیرسد.

    شف شف نگو، شفتالو بگو. روشن و بی پرده صحبت کردن.

    نمک خوردن و نمکدان شکستن. پاس و ارزشها را زیر پا گذاشتن.

    از خود گویم، به کی گویم. گله مندی خودمانی.

    زبان سرخ میدهد سر سبز برباد. بد زبانی و پیآمد آن.

    قطره قطره جمع شود، عاقبت شود دریا. هر چیز از کم آغاز و توسعه پیدا میکند.

    در گوش خر یاسین خواندن سود ندارد. کم شنوی حرف و بی اثر بودن آن.

    سیلی نقد به از سودای نسیه. مشکلات در بازیافت حق وحساب.

    دنیا فقط دو روزه. تشویق و ترغیب به بهتر و عاری از تشویش زیستن.

    پیش همه پنج ، پیش صاحب پنج هم پنج. رندی وچالکی که طرف بهتر آنرا میداند.

    از شخص نو کیسه قرض بگیر؛ اما مصرف مکن. گنجایش و ظرفیت مادی در شخص.

    صد بار بیندیش، یکبار بینداز. دقت هنگام صحبت کردن.

    دشمن دانا؛ به از نادان دوست. ارزش و اهمیت فهم و دانائی میان انسانها.

    داشگر همیشه به کوزه شکسته آب میخورد. از امکانات خود استفاده نکردن.

    نان در آستین خوردن. سخت و گرسنه صفت بودن.

    چشم از چشم حیا میکند. فرق رویا روئی تا غیاب گوئی.

    هر که تنها پیش قاضی رود، سرخروی برمیگردد. خود و با خود بودن.

    لِک به ترِک خوردن. به بند بهانه بودن.

    آدم بیکار یا که غر است،یا که بیمار. ضرر بیکاری بر روح و تن.

    سر از پختگی نمیشکند. کار و فکر سنجیده و درست زیانبار نیست.

    گنج در ویرانه است. ارزشها در مکان از نظر افتیده.

    نخود در دهانش نم نمیکشد. راز دار نبودن.

    دوستی به زور نمیشود و میهمانی به تقلید. بی مدعائی در روابط و ارتباطات.

    آنچه بر خود نمی پسندید،بر دیگران مپسند. هر چه به خود مناسب نمیدانید ،بدیگران مناسب ندان.

    گوش خود را به گوشواره دیگران پیوند زدن. دنبال حرف دیگران بدون فکر و اندیشه رفتن.

    عکه رفت رفتار کبک کند، رفتار خود را هم گم کرد. تقلید بیمورد از دیگران کردن.
    سر بیگناه پیش دار میرود، بالای دار نه. درستکاری و درست اندیشی فرجام بد ندارد.

    دروغگوی حافظه ندارد. دروغ ساخت ذهنی بوده نه واقعی چند لحظه بیش در ذهن گوینده باقی نیس.
    تا مرد سخن نگفته باشد، عیب و هنرش نهفته باشد. سخن مُعرف شخصیت هر انسان است.است.

    نمد کهنه شود؛ اما پیتوه پای بند نه. ظرفیت و درونمایه گی در شخص.

    مشک را به اندازه دوغش زدن. هر کار را به اندازه ارزش آن انجام دادن.
    آب از بالا خِط گِل آلود است. عیب و نقص از بالا و مقتدران است.

    هر جا سنگی است ، به پای لنگی است. مصیبت و مشکلات بیشتر متوجه ناتوانان است.

    تنور گرما گرم نان میگیرد. انجام هر کار به وقت و زمان لازم آن.

    از آتش خاکستر به عمل می آید. عدم شباهت به اصل خویش.

    پای بیشتر از گلیم دراز کردن. از حد تجاوز کردن.

    کور خود ، بینای مردم. عیب خود ندیدن و بدیگران ایراد گرفتن.

    هرکه لافید ،نه بافید. لاف زن آدم کاره نیست.

    نیم نان ، راحت جان. کم داشتن ؛ ولی راحت زیستن.

    نه به بیابان خواب شو، نه خواب پریشان ببین. کاری انجام مده تا هراسان شوید.

    از این نمد بما کلاهی نیست. از امتیاز و امکانی برخوردار نشدن.

    آش مردان دیر پخته میشود. اشخاص جوانمرد صبر بثشتر دارند، تاکه عکس العمل نشان میدهند.

    کل اگر طبیب میبود ، سر خودش را تداوی میکرد. شخص قادر و توانا مشکل خود را خود حل میکند.

    زمستان میرود، روی سیاهی به ذغال میماند. کسیکه در زمانش کوتاهی میکند.

    هر چه به دیگ باشد،به چمچه بالا میآید. بالاخره آنچه باشد ،برملا خواهد شد.

    آفتاب به دو انگشت پنهان نمی شود. حقیقت پنهان نمیماند.
    به سیلی روی خود را سرخ نگاه داشتن. تبارز دادن نه بر اصل واقعی آن.

    پیش جانانه ی من کشمیش و پندانه یکیست. تفریق نداشتن، ارزش نگذاشتن.

    ترک عادت ، موجب مرض است. به آنچه عادت شود، ترکش مشکل است.

    مرغ هر چه خاک پاله دهد ، بر سر خود پاله میدهد. هر کس هر چه کند، بر خود میکند.

    بُز به پاچه خود ،میش به پاچه خود. هر کسی مسوُل عمل خود است، نه از دیگری.

    در مُلک غیر نهال بنشانی ، صدای تبر میآید. نا امیدی از غربت و دوری از وطن.

    صدای دُهل شنیدن از دور خوش است. میان شنیدن و دیدن فاصله هاست.

ضرب المثل هاي فارسي آب از دستش نمي چکد! آب از سر چشمه ِگل است! آب از آب تکان نمي خورد! آب پاکي را روي دستش ريخت! آب در کوزه و ما تشنه لبان مي گرديم! آب را گل آلود مي کنه که ماهي بگيره! آب زير پوستش افتاده! آب، سنگها را مي سايد. آب

مرگ End END The end makes all egual - اين سخن کنايه از اين است که بهنگام مرگ همه با هم برابر مي شوند - اهلي شيرازي مي فرمايد : خواجه در ابريشم و ما در گليم عاقبت اي دل همه يکسر گليم - شيخ اجل مي فرمايد : به دروازه مرگ چون در شويم

مقدمه در این مقاله به بررسی و ریشه یابی معروف ترین ضرب المثل های فارسی را مدنظر داشته‌ایم و بدین لحاظ از منابع مختلفی سود جسته ایم. با کلیک بر روی هر کدام از ضرب المثل ها، صفحات جدیدی باز خواهد شد و شأن روایت هر کدام از آن مثل ها گاه کوتاه و گاه به تفضیل تقدیم می گردد. در بخش دوم نیز بیش از هزار ضرب المثل بی هیچ توضیحی تقدیم می گردد. در بخش دوم نیز بیش از هزار ضرب المثل بی هیچ ...

ضرب المثل انگليسي: طمع به همه چيز، از دست دادن همه چيز است . ترکي: پايان جدايي ملاقات مجدد است . عربي: هيچ کس را وادار به دو کار نکن، جنگيدن و زن گرفتن . تازي: پرده اشک را با سوالات پاره کن ! انگليسي: ضربات کوچک درختان بزرگ را ا

اغلب تحقيقات انجام شده در زمينه تعيين هويت نويسنده بر روي زبان انگليسي متمرکز بوده و تاکنون مطالعاتي در زمينه متون دستنويس فارسي گزارش نشده است. بنابراين در اين مقاله روشي براي تعيين هويت نويسنده بر اساس متن دست نويس فارسي پيشنهاد شده که به صورت برو

پيشگفتار عروض فارسي از جهت دقيق وتنوع وتعدد وخوش آهنگي اوزان در ادب جهان بي نظير است عروض است دقيق و منظم و رياضي وار با حدود سيصد وزن گوناگون وسخت زايا ، چندان که مرتب بر تعداد اوزان آن افزوده مي‌شود . اين است که ارزش واهميت خاصي دارد واز جهتي س

پیشگفتار عروض فارسی از جهت دقیق وتنوع وتعدد وخوش آهنگی اوزان در ادب جهان بی نظیر است عروض است دقیق و منظم و ریاضی وار با حدود سیصد وزن گوناگون وسخت زایا ، چندان که مرتب بر تعداد اوزان آن افزوده می‌شود . این است که ارزش واهمیت خاصی دارد واز جهتی سبب اعتلای شعر فارسی شده است ، مثلا شور و جذبه ای که در غزلیات شمس هست بیشتر مرهون اوزان خاص آنهاست و اگراین اشعار در ین اوزان سحر انگیز ...

نکته : اين ترفند فقط براي بستن پنجره هاي ويندوز مي باشد ( منظور از پنجره هاي ويندوز کادرهايي است که قابليت بزرگ و کوچک شدن رو دارند مانند : My Computer و . . . . کادرهايي مانند کادر ساعت و تاريخ ويندوز جزوء اين پنجره ها نيستند و به اصطلاح فارسي به

در زبان انگليسي «کامپيوتر» به کسي مي‌گفتند که محاسبات رياضي را (بدون ابزارهاي کمکي مکانيکي) انجام مي‌داد. بر اساس «واژه‌نامه ريشه‌يابي Barnhart Concise» واژه کامپيوتر در سال ???? به زبان انگليسي وارد گرديد که به معني «شخصي که محاسبه مي‌کند» بوده‌است

آبستني آبِسْتَني، بارور شدن و فرزند آوردن زن از مرد و دوره‌اي که زن بچه‌اي را در زهدان، يا به اصطلاح عامه در شکم خود، از هنگام بسته شدن نطفه او تا هنگام زادن حمل مي‌کند. آبستن صورت فارسي واژه پهلوي «آبِسْتَن» و «آبُسْتَن» (مکنزي، ذيل همين واژه‌ها)

(آذرخور) ابوالحسن آذرخوربن استاد جشنش- مهندسرياضيدان ايراني(نيمه دوم سده چهارم- ثلث اول سده پنجم) رياضيداني بوده است معاصر بيروني – زيرا بيروني در بعضي از مواضع کتاب آثار الباقيه مطالبي را که از او شنيده است نقل کرده است0 نام او در آثارالباقيه در

ثبت سفارش
تعداد
عنوان محصول