دانلود تحقیق موتزارت، نابغه دنیای موسیقی

Word 386 KB 20418 64
مشخص نشده مشخص نشده هنر - گرافیک
قیمت قدیم:۲۱,۴۶۸ تومان
قیمت با تخفیف: ۱۹,۸۰۰ تومان
دانلود فایل
  • بخشی از محتوا
  • وضعیت فهرست و منابع

  • تولد: 27 ژانویه 1756 (سالزبورگ)
    مرگ: 5 دسامبر 1791 (وین)
    خانواده و دوران کودکی
    یوهان کریزوستوم ولفگانگ آمادئوس موتزارت، روز 27 ژانوزه 1756 میلادی در شهر سالزبورگ به دنیا آمد. پدر وی لئوپولد موتزارت (تولد 14 نوامبر 1719- مرگ 28 مِی 1787) نام داشت و مادر او آنا ماریا (تولد 25 دسامبر 1720- مرگ 3 ژوئیه 1778) بود. از هفت فرزند این خانواده، فقط دو نفر باقی ماندند. یکی ولفگانگ آمادئوس که هفتمین و کوچک ترین فرزند و دیگری دختری به نام نانرل (تولد 30 ژوئیه 1751- مرگ 29 اکتبر 1829) که چهارمین فرزند خانواده بود.
    هنگامی که موتزارت به دنیا آمد، شش سال از مرگ یوهان سباستین باخ، موسیقیدان نامدار، گذشته بود و پیش از آنکه چهار سالش تمام شود نیز، هندل رخت از جهان بربست. موسیقیدانان بزرگ معاصر باخ و هندل، همه درگذشته بودند و یا مانند رامو و اسکارلاتی کار مهمی انجام نمی دادند. گلوک، چهل و دومین سال عمر خود را می گذرانید و با کوشش فراوان از شیوه اپراهای ایتالیایی تقلید می نمود. هایدن نیز خط مشی خود را به خوب روشن نساخته بود و شهرتی هم اگر داشت به عنوان یک نوازنده ی پیانو بود.
    دوره ی باروک داشت به پایان می رسید و سبک لطیف تر و خیال انگیزتری جای آن را می گرفت. سبک روکوکو در واقع همان شیوه ی باروک بود، با این تفاوت که باید با دید دیگری به آن نگریست. در این سبک تزئینات بیش از حد لزوم به کار رفته است و این سبک تا چندین سال در معماری و هنرهای تزیینی، تأثیری ناچیز ولی قطعی داشت. البته همین تأثیر کم، تحول عمیقی در هنر به وجود آورده و در حالت و رنگ آمیزی و راه و رسم هنرهای دیگر نیز مؤثر بوده است.
    دوره ی کودکی موتزارت همزمان با دوران شکوفایی عصر روکوکو بود.
    پدر موتزارت که خود نیز آهنگساز، استاد موسیقی و ویولون نواز ماهری بود (او کتابی درباره ی «روش نوازندگی ویولون» نوشته است) خیلی زود به استعداد وافر فرزندانش پی برد و تعلیم و تربیت آنان را شخصاً به عهده گرفت. این آموزش منحصر به موسیقی نبود بلکه خواندن و نوشتن، ریاضی، ادبیات، زبان شناسی و تعلیمات اخلاقی را نیز در بر می گرفت. پیشرفت ولفگانگ، با توجه به سنش، در موسیقی شگفت انگیز بود. او توانست نخستین اثر دوره ی کودکی خود را در 5 سالگی به پدر عرضه کند. موتزارت از 6 سالگی، سیر و سفر خود را به کشورهای اروپایی شروع کرد و پدر مهربان و جاه طلبش او را به عنوان یک کودک نابغه و خارق العاده (که واقعاً نیز چنین بود) به دیگران معرفی می نمود و پادشاهان و فرمانروایان بزرگ از او استقبال شایانی می کردند. موتزارت وقتی به چهارده سالگی رسید، به تمام کاخ های بین لندن و ناپل، وارد شده و آنها را دیده بود. ذوق و استعداد و تسلط او در تصنیف آهنگ، وی را از عجایب زمان ساخته، آثارش آنقدر ماهرانه بود که عده ای در تصنیف آنها به دست ولفگانگ تردید داشتند و پدرش را خالق آنها گمان می بردند.
    وقتی لئوپولد درس پیانو را با دختر هفت ساله ی خود آغاز کرد، ولفگانگ سه ساله بود. وی با شور و علاقه ی بسیار به دست های خواهر خود می نگریست و به تعلیمات پدر گوش فرا می داد و بعد از پایان کار آنها، به زحمت از صندلی بالا می رفت، پشت پیانو می نشست و با دو انگشت کوچک خود، فاصله ی سوم (Tierce) را روی پیانو می گرفت و از شنیدن این صدای گوش نواز که ساده ترین آکورد موسیقی است، لذت می برد.
    در چهار سالگی، پدرش سعی کرد به او منوئه و قطعات ساده ای بیاموزد. ولفگانگ یک منوئه را در نیم ساعت و قطعه ای بزرگ تر را در یک ساعت می آموخت و چنانچه اشاره شد او در پنج سالگی شروع به تصنیف آهنگ کرد. اولین منوئه را چنان ماهرانه ساخته بود که توجه پدرش لئوپولد را جلب کرد. این قطعه که در پایان تا حدی بچه گانه تمام می شود، کاملاً با قواعد موسیقی مطابقت می کرد و به این جهت، با آنکه ولفگانگ هنوز به نت نویسی آشنا نبود، پدرش این آهنگ را بدون آنکه چیزی به آن بیفزاید، یادداشت کرد. امروزه این قطعه در موزه ی موتزارت در سالزبورگ نگهداری می شود.
    استعداد شایان ولفگانگ باعث شد که پدرش، برای معرفی او به شهرهای دیگر سفر کند. بدین منظور او را در شش سالگی همراه خواهرش به مونیخ، وین، وورتمبرگ، فرانکفورت، آخن و بروکسل برد و در کنسرت هایی که برای آنها ترتیب می داد، موتزارت کوچک ویولون و خواهرش، نانرل، پیانو می نواختند.
    در سال 1762 نیز عازم سفر شدند و برای اجرای برنامه ی کنسرتی در حضور فرمانروای «باواریا» به شهر مونیخ عزیمت کردند. شور و شوق زایدالوصفی که در مورد این کودک نابغه ابراز می شد، جاه طلبی لئوپولد را افزون تر ساخت. چندی بعد در همان سال عازم وین شدند و در بین راه هرجا موقعیت مناسبی دست می داد، به اجرای کنسرت می پرداختند. همه جا قریحه ی سرشار این دو کودک، به ویژه هنرمندی ولفگانگ، دوستان و علاقمندان بسیاری برای آنها به همراه می آورد. در وین با استقبال بی نظیری روبرو شدند، چون شهرت آنها قبل از خودشان به آن شهر رسیده بود. چند ساعتی از ورود آنان به شهر نگذشته بود که فرمانی از دربار به ایشان رسید تا قطعاتی در دربار بنوازند.
    کاخ شون برون، در وین که در آن بیش از دیگر دربارهای اروپا به موسیقی ابراز می شد موجب پیشرفت نقشه های لئوپولد موتزارت گردید. هر یک از افراد خانواده «ماریاترزا» ملکه ی اتریش، یا آواز می خواند و یا سازی می نواخت و خود ملکه هم درباره ی خود گفته بود تنها موسیقیدان باذوقی است که می توان یافت. در دربار همه، عاشق و دیوانه ی این کودک خردسال شده بودند، بخصوص برای آنکه مدام از همه می پرسید «مرا دوست داری؟ به راستی مرا دوست داری؟» این پرسش های کودکانه، علاقه ی درباریان را به او بیشتر می ساخت و سبب می شد که ولفگانگ خود را به دامن ملکه بیندازد، او را در آغوش گیرد و غرق بوسه سازد.
    ماریاترزا علاوه بر پول فراوانی که به این دو کودک تقدیم کرد، دستور داد به هر کدام یک دست لباس درباری نیز هدیه بدهند. ولفگانگ با پوشیدن آن لباس فاخر و گرانبهای ارغوانی رنگ زربفت گلابتون دار آماده شد که تابلویی از او نقاشی کنند.
    بزرگان و اعیان شهر وین به روش دربار اقتدا کردند و به زودی خانواده ی موتزارت به خانه های اعیانی و مجلل شهر دعوت شدند. در این هنگام ولفگانگ ناگهان به بیماری مخملک دچار شد و پس از بهبودی اش، خانواده ی موتزارت به زادگاه خود در شهر سالزبورگ بازگشتند. نقشه ی لئوپولد موتزارت برای سفر دوم بسی وسیع تر طرح ریزی شد. وی تصمیم گرفت این بار به پاریس و لندن بروند. در ماه ژوئن 1763 سفر خود را آغاز کردند و از پایتخت های تابستانی شاهزادگان و فرمانروایان گذشتند و به هرجا که قدم می گذاشتند با شگفتی و تحسین از ایشان استقبال می شد. در «اِکس لاشاپل» یکی از خواهران «فردریک بزرگ» سعی کرد آنان را به برلن دعوت کند، ولی لئوپولد راه خود را ادامه داد و رفت. در شهر فرانکفورت «گوته» نویسنده و شاعر آلمانی، که در آن هنگام 14 سال بیش نداشت، کودک نابغه را در حالیکه «کلاه گیس نقره فام به سر و شمشیر به کمر داشت» دید و ساز او را نیز شنید.
    آنها اواسط ماه نوامبر به پاریس وارد شدند و پنج ماه در آن شهر اقامت گزیدند. در اینجا نیز همانند وین موفقیت شایانی به دست آوردند و نه تنها درباریان، بلکه همه ی دوستداران ادب و هنر از ایشان تجلیل کردند. در وِرسای، پس از ورود خاناده ی «موتزارت» تمام مقررات سخت لوئی پانزدهم در هم ریخت و مجلس به صورت یک مهمانی خانوادگی درآمد. نخستین اثر برجسته ی موتزارت، چهار سونات برای کلاوسن بود که آنها را در سفر پاریس نوشت و آن را به مادام ویکتور دوفرانس اهدا نمود.
    در سفر پاریس، نانرل نیز همراه برادرش بود و در کنسرت این دو کودک هنرمند، لوئی پانزدهم و «مارکیز دو پمپادور» نیز حضور داشتند. چون «پمپادور» خودخواه از ابراز شوق و شعف خودداری کرد، ولفگانگ در کمال سادگی و معصومیت او را بر سر جای خود نشاند و گفت «این کیست که میل ندارد مرا ببوسد؟ ملکه هم مرا بوسیده.» پیش از آنکه لئوپولد موتزارت، پاریس را ترک کند، خرسند بود از اینکه کودکان وی قلب فرانسویان هنردوست را کاملاً مسخر ساخته اند.
    در لندن با خانواده ی سلطنتی دیگری آشنا شدند که علاقه ی وافری به موسیقی داشتند. ژرژ سوم و ملکه شارلوت که برای موسیقیدان ها ارزش بسیار قائل بودند، ایشان را با مهر و محبت در دربار پذیرفتند. استاد موسیقی ملکه «یوهان کریستیان باخ» جوان ترین پسر «یوهان سباستین باخ» و جانشین «هندل» و حاکم مطلق و بی معارض موسیقی در انگلیس، بی اندازه شیفته و فریفته ی این کودک خارق العاده شد. موتزارت نیز در آینده هرگز محبت وی را فراموش نکرد. از نخستین کنسرت این دو کودک در لندن بی اندازه استقبال شد، چنانچه پدرشان می نویسد «درآمد سرشار این کنسرت مرا دچار حیرت و وحشت کرد» گویی قدرت تحمل هیجان این توفیق بزرگ را نداشت زیرا به زودی بیمار شد و هفت هفته از بیماری گلودرد، در بستر افتاد. در این زمان ولفگانگ به کار تصنیف موسیقی پرداخت و در کنسرت بعدی، آنچه نواخت، از آثار خودش بود. خانواده ی موتزارت بیش از یک سال در لندن به سر بردند و سپس عازم میهن خود شدند، ولی خط سیر آنان به قدری پرپیچ و خم و طولانی و سلامتشان نیز به طوری مختل شده بود که بازگشت ایشان نزدیک به یک سال طول کشید. پس از اجرای کنسرتی در دربار «شاهزاده اورانژ» در لاهه، به وِرسای برگشتند و باز مورد مهر و محبت بی شائبه ی فرانسویان هنرشناس قرار گرفتند. تابستان را به خوشی در سوئیس گذراندند و از ژنو برای ملاقات «وُلتر» به «فِرنی» رفتند ولی آن شیر غرّان، در بستر بیماری افتاده بود و خانواده ی موتزارت را نپذیرفت.
    پس از یک سفر موفقیت آمیز و خاطره انگیز، تقریباً پس از سه سال و نیم، خانواده ی موتزارت، سرانجام در نوامبر 1766 به سالزبورگ، بازگشتند.

خانواده و دوران کودکي يوهان کريزوستوم ولفگانگ آمادئوس موتزارت، روز 27 ژانوزه 1756 ميلادي در شهر سالزبورگ به دنيا آمد. پدر وي لئوپولد موتزارت (تولد 14 نوامبر 1719- مرگ 28 مِي 1787) نام داشت و مادر او آنا ماريا (تولد 25 دسامبر 1720- مرگ 3 ژوئيه 177

ایرنا-نتایج یک مطالعه جدید برای نخستین بار به شواهد محکمی دست یافته‌است که نشان می‌دهد نواختن موسیقی به میزان قابل توجهی سبب تقویت توانایی‌های ذهن انسان می‌شود و دقت و توان شنوایی انسان را برای همه انواع صدا، از جمله صدای مکالمات، افزایش می‌دهد. به گزارش سایت اینترنتی لایوساینس، نینا کراوس عصب شناس دانشگاه نورث‌وسترن و سرپرست این مطالعه اعلام کرد: پرداختن به موسیقی سبب افزایش ...

مقدمه آرزو داشتم هنرمندان ما برای شناساندن موسیقی به اهل ذوق و مطالعه کتاب هائی بنویسند و وظیفه‌ای را که در پرورش روح و فکر ما به عهده دارند به تمام و کمال انجام دهند اما کسانی که اطلاعی از موسیقی داشتند در پی موسیقی شناسی نرفتند و زمینه در روزهائی که ملت به آستانه تحول بزرگی رسیده بود همچنان خالی ماند. از آنجا که هیچ پیروزی و پیشرفتی بدون مبانی فرهنگی پایدار نیست نقص معلومات ...

طبيعت زيبا را بنگر و به روحت آرامش ببخش . عشق خواهان بهترين چيزهاست و براي آن دلايل خوبي دارد. اين جمله قسمتي از نامه ي هنرمندي موسيقيدان است که در تنهايي زيست و سمفوني هايش را محرم رازهايش ساخت. اين که مخاطب اين نامه چه کسي بوده ، براي هيچ کس آشک

مقدمه: تا کنون با هر نوازنده‌ی ساز کوبه‌ای که برخورد داشته‌ام، نواختن را با زدن و کوفتن بر روی هر چیز در دسترس، آغاز کرده‌اید. پنداشت ما بر این است که اگر این کتاب را برداشتید، شما نیز از این قانون مستثنی نباشید. در نتیجه، اگر پیش از این هم، ساز کوبه‌ای خاصی ننواخته یا هیچ دوره‌ی آموزشی رسمی ندیده باشید، به هر حال نوازنده‌اید . با نواختن ساز کوبه‌ای، باستانی‌ترین و ...

نيما يوشيج علي اسفندياري (نيما يوشيج) در سال 1276هجري شمسي برابر با 15 جمادي‌الثاني 1315 قمري و 11 نوامبر 1897 ميلادي در يوش مازندران به دنيا آمد – در طبيعت زيبايي که همواره اثري از آن در اشعارش به چشم مي‌خورد – نيما تا سن دوازده سالگي در آغوش همين

مقدمه : دين مبين اسلام، بعنوان يک دين کامل، جامع و منطبق با فطرت انسان، به تمام نيازهاي روحي، رواني، اجتماعي و . . . پاسخ لازم و کافي داده است. طبيعي است براي رفع نيازهاي متفاوت انسان و تکامل و ترقي او تکاليفي را در قالب وجب ، مستحب، مکروه ، مب

مقدمه : هر تحقیق آغاز ونقطه شروعی دارد ، شاید یک سئوال و یا یک کنجکاوی ساده ؟ ! نقطه شروع این تحقیق فیلمی مستند در سال 1377 در شهرخمین بوده است. این فیلم در خصوص موردهای کم توان ذهنی ومجنون های شناخته شده درشهر بوده که طی مصاحبه ای، سئوالات اساسی زندگی همچون : خدا کیست وکجاست ؟ عشق چیست؟ و. . . از آنها پرسیده می شد. درکنارمصاحبه با وسایل نقاشی که در اختیارشان قرارداده شده بود از ...

تحقيق حاضر ، سرگذشت خصوصي و علمي اينشتين ، نابغه قرن حاضر است . اوج انديشه او دل هر ذره را شکافت و انرژي بي‌پاياني را در عالم کشف کرد . انرژي ستارگان ، انرژي ماده ، انرژي نهفته در هر ذره خاک که پاياني ندارد و شايد حرص اين بشر آزمند را ارضا کند . ک

فصل اول مقدمه تئاتر مدرن ، معنی گسترده ای است که وقوع آن دست کم زمانی نزدیک به یک قرن را در خود نهفته دارد . مدرن بودن در تئاتر صور مختلفی را در بر می گیرد و هر روشنفکری که در امر تئاتر تجربه ای را به انجام رسانده ، وجهه نظر خاصی را ارائه کرده است که در نوع خود تاثیر گذار بوده است ...گاهی در نزد آنان همه چیز در قدرت بازیگران شکل می گرفت ، زمانی سخن و دیالوگ تئاتری سلطه داشت ، ...

ثبت سفارش
تعداد
عنوان محصول